بر اساس ماده 1146 قانون مدنی، «طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به وی میدهد، طلاق بگیرد؛ اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن یا بیشتر یا کمتر از مهر باشد.»
طلاق به معنای انحلال عقد نکاح دائم است که پس از اجرای صیغه طلاق صورت میگیرد و از آن پس رابطه زوجیت بین زن و شوهر منقطع میشود، اما با توجه به نوع طلاق آثار حاصله از آنها متفاوت خواهد بود.
نبود حق رجوع برای شوهر در انواع طلاقهای بائن
طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی، در “طلاق رجعی” برای شوهر در مدت عده حق رجوع وجود دارد؛ یعنی با وجود اینکه با قطع رابطه زوجیت به واسطه اجرای طلاق، مفارقت (جدایی) بین زوجین حاصل میشود اما در مدت عده برای شوهر حق رجوع به همسرش باقی است و در این صورت همان رابطه زوجیت شرعی بین زن و شوهر اعاده خواهد شد.
در “طلاق بائن” برای شوهر حق رجوع وجود ندارد و با اجرای صیغه طلاق رابطه زوجیت بین زوجین به طور کامل قطع خواهد شد. طلاق بائن خود به چند دلیل حاصل میشود که یکی از این دلایل، کراهتی است که زن از شوهر دارد یا هر دو از یکدیگر دارند. در صورتی که کراهت طرفینی باشد، طلاق از نوع مبارات است و اگر کراهت یکطرفه زن از شوهر باشد، طلاق از نوع خلع خواهد بود.
کراهت زوجه؛ ویژگی اصلی طلاق خلع
بنابراین یکی از راههای جدایی زوجین که در مدت عده، زوج حق رجوع به زوجه را ندارد، خلع است، طبیعت این جدایی به گونهای است که از طرفی تمام ارکان و شرایط اساسی عقد، مانند تراضی طرفین یا ایجاب و قبول آنها، در آن لازم است و از سوی دیگر کیفیت اجرا و آثار آن به ایقاع شباهت دارد یا به بیان دیگر آثار طلاق که یکی از انواع ایقاعات محسوب میشود را دارا است. از سوی دیگر طلاق خلع که از نوع بائن است با ایجاد شرایطی ـ البته از سوی زوجه ـ دچار تغییراتی در نوع و ماهیت میشود.
طلاق خلع از اقسام طلاق بائن است که ضمن آن، زوجه به دلیل کراهتی که نسبت به زوج خویش دارد، در مقابل مالی که به او میدهد از قید زوجیت رها میشود. زوجه میتواند تا قبل از طلاق خلع و حتی بعد از طلاق در مدت عده و تا قبل از انقضای آن به بذل (فدیه) رجوع کند که در این صورت، طلاق خلع به رجعی تبدیل شده و زوج میتواند در زمان عده به زوجه رجوع کند. البته طبق نظریه مشهور، جواز رجوع زن مشروط به امکان صحت رجوع مردد است، هرچند زوج میتواند پس از طلاق خلع، رجوع به طلاق را برای خود غیرممکن اما زوجه نیز در چنین وضعیتی میتواند به فدیه رجوع کند و ایجاد مانع توسط زوج برای اعمال حق خویش، موجب سقوط حق زوجه در این خصوص نمیشود.
طلاق خلع از دید فقها
«خُلع» به معنای جدا کردن و کندن آمده و چون در قرآن کریم، هر یک از زن و مرد ـ مادامی که رابطه زوجیت بین آنها برقرار است ـ لباس دیگری قلمداد شدهاند، جدایی آنها از یکدیگر به منزله درآوردن لباس و کندن آن است.
در بیان روایات و کلام فقیهان و مسلمانان، این جدایی با شرایط خاصی «خُلع» نامیده شده است. البته در قرآن از این جدایی با شرایط خاصی به افتدا تعبیر شده است اما مفاد آیهای که مستند جواز این نوع جدایی است، در روایات و به تبع آن در کلام فقیهان «خلع» نامیده شده است.
در اصطلاح فقه و حقوق، خلع آن است که زوجه به دلیل کراهتی که نسبت به زوج خویش دارد و بیم مخالفت و نافرمانی شدید او میرود، با توافق زوج مالی را به او میبخشد تا از قید زوجیت رها شود.
ارکان طلاق خلع
طلاق خلع مبتنی بر دو رکن است:
- تنفر و کراهت داشتن زوجه نسبت به زوج خویش، به گونهای که دوام زندگی را برای او یا هر دو مشکل ساخته است و منجر به نافرمانی، معصیت و بیتوجهی به تکالیف شرعی و قانونی و نیز احساسات و عواطف انسانی میشود.
- دادن مالی از سوی زن به مرد در مقابل انجام طلاق، تا وی را از زوجیت رها سازد؛ به گونهای که (زوج) در زمان عده حق رجوع نداشته باشد.
به مالی که زوجه میبخشد اصطلاحاً فداء یا فدیه میگویند و میتواند عین، دین یا منفعت باشد. در خصوص مقدار آن نیز ضابطه مشخصی وجود ندارد و به نحوه توافق طرفین بستگی دارد که در این صورت ممکن است همان مهریه یا غیر آن یا مالی به ارزش کمتر یا بیشتر از مقدار مهریه باشد، همچنین نفقه که در ذمه شوهر است یا اجرت شیر دادن فرزند در مدت معین میتواند فدیه قرار گیرد.
پرداخت عوض، شرط تحقق طلاق خلع
در قانون مدنی ایران نیز طلاق خلع به همین نحو تعریف شده است، ماده 1146 قانون مدنی مقرر میدارد: «طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد؛ اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن یا بیشتر یا کمتر از مهر باشد.» بنابراین به طور مسلم برای تحقق طلاق خلع، زوجه باید عوض را پرداخت کند و نیز باید تنفر و کراهت وجود داشته باشد.
رجوع از بذل
به دلیل اینکه طلاق خلع از اقسام طلاق بائن است، پس از تحقق آن مرد نمىتواند در زمان عدّه به همسر خود رجوع کند؛ این در حالی است که زن مىتواند به فدیه پرداختى به شوهرش در زمان عدّه رجوع کند و آن را پس بگیرد، هرچند مرد ناخشنود باشد. در این صورت، زوج مىتواند به همسرش رجوع کند. در این که جواز رجوع زن مشروط به امکان صحّت رجوع مرد است یا نه، اختلاف وجود دارد. بنا بر قول نخست، در صورت عدم امکان رجوع مرد ـ مانندد آن که زن عدّه نداشته یا سه طلاقه باشد ـ رجوع زن نیز صحیح نیست.
همچنین در این که صحّت رجوع زن مشروط به آگاهى شوهر از آن است یا نه، اختلاف وجود دارد.البته باید توجه داشت که رجوع به بذل عمل حقوقی یک طرفهای است که به طور صرف به اراده زوجه واقع میشود اما با وجود یک جانبه بودن آن باید دارای شرایطی باشد: از جمله اینکه زوجه فقط در ایام عده میتواند به فدیه رجوع کند و دیگر اینکه زوج باید در ایام عده از رجوع زوجه به بذل آگاهی یابد تا بتواند به طور متقابل حق خود را اعمال کند.واضح است چنانچه زوج از این امر (رجوع زوجه به بذل) آگاهی نداشته باشد، رجوع زوجه به بذل باطل خواهد بود.
رجوع باید به گونهای باشد که زوج نیز توانایی رجوع به نکاح را داشته باشد. با رجوع زوجه به بذل، وصف بائن بودن طلاق زائل شده و در این صورت طلاق رجعی میشود و شوهر میتواند در ایام عده به زوجه رجوع کند.
بنابراین در طلاق خلع، اگر زوجه نسبت به بذل رجوع کند، طلاق رجعی میشود و زوج میتواند به زوجه رجوع کند، هر چند زوجه راضی به این امر نباشد و اگر راضی به رجوع باشد، زوج میتواند رجوع کند، حتی اگر زوجه نسبت به بذل رجوع نکرده باشد. در این فرض، در واقع زوجه بذل را به زوج هبه غیر معوّض کرده، چون راضی شده است که زوج بدون باز پس دادن بذل به او رجوع کند. با رجوع زوج، همان ازدواج قبلی احیا میشود و همان مهریه ثابتت خواهد بود. لازم به ذکر است که مهریه جدید، منوط به عقد جدید پس از انقضای عده است.