حضانت واژهای عربی است که در لغت به معنای حفظ کردن، در کنار قرار گرفتن و پرورش دادن آمده و در اصطلاح عبارت است از نگهداری مادی و معنوی از طفل و پرورش و سرپرستی کودک توسط پدر یا مادر و کسانی که قانون مقرر کرده است.
به عبارت سادهتر حضانت به معنای نگهداری و تربیت طفل به طور کلی است و شامل هر اقدامی که لازمه ادامه حیات انسان و پرورش جسم و روح اوست میشود بنابراین غذا دادن به طفل، مراجعه به پزشک برای درمان بیماری او، پرداخت هزینههای تحصیل و… از جمله اقدامهای متعارف برای نگهداری کودک محسوب میشود.نگهداری طفل در درجه اول با والدین او خواهد بود. در صورتی که پدر فوت شود یا جدایی بین پدر و مادر اتفاق بیفتد، تا قبل از اصلاح ماده 1169 قانون مدنی و به موجب ماده قانونی قبلی، وظیفه نگهداری از کودکان پسر تا 2 سالگی و وظیفه نگهداری از کودکان دختر تا 7 سالگی با مادر و بعد از این سن، با پدر بود.
اما به موجب قانون اصلاح ماده 1169 قانون مدنی در سال 1382، برای حضانت و نگهداری طفلی که پدر و مادر او جدا از یکدیگر زندگی میکنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است همچنین طبق تبصره این ماده، بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه است.برای بررسی ابعاد مختلف این موضوع با دکتر مرتضی شهبازینیا، مدیرگروه دانشکده حقوق دانشگاه تربیت مدرس و عضو هیأت مدیره کانون وکلای دادگستری مرکز گفتوگو کردیم که میخوانید.
در ابتدا واژه حضانت را از لحاظ عرفی و حقوقی تعریف کنید؟
مفهوم مصطلح حضانت که در میان عرف و جامعه رواج دارد، نگهداری و سرپرستی طفل توسط پدر و مادر است اما مفهوم این موضوع از لحاظ حقوقی باید به گونهای دقیقتر مشخص شود. به اعتقاد بنده از نظر عرفی حضانت یک نوع حق تلقی میشود مبنی بر تعهد والدین درباره نگهداری از فرزندان؛ ولی از منظر حقوقی حضانت بیشتر از اینکه ماهیت حق داشته باشد، دارای ماهیت تکلیفی است؛ زیرا سرپرستی طفل باید به نحوی صحیح اجرا شود. همچنین مواردی مانند تربیت، امور مالی و غیر مالی طفل وظیفه والدین است و طبق تکلیفی که در قانون پیشبینی شده است، والدین مکلف به اجرای آن هستند.
بر اساس قانون ایران، هر یک از والدین تا چه اندازه در مورد حضانت حق دارند؟
در فرضی که والدین با یکدیگر زندگی میکنند، به طور معمول مشکلی پیش نمیآید و هر دوی پدر و مادر مسئولیت دارند البته تعهد قانونی برای نگهداری و سرپرستی طفل بر عهده پدر است ولی تا زمانی که جدایی والدین از یکدیگر اتفاق نیفتاده است، هر دوی آنان مسئولیت دارند. موضوع اصلی مربوط به زمانی است که به هر دلیل بین والدین جدایی میافتد که در این صورت بر اساس قانون، حضانت تا 7سالگی بر عهده مادر و به تعبیری حق مادر است و از 7 سالگی به بعد حضانت طفل بر عهده پدر است.
در صورتی که پدر فوت شود یا جدایی بین پدر و مادر اتفاق بیفتد، تا قبل از اصلاح ماده 1169 قانون مدنی و به موجب ماده قانونی قبلی، وظیفه نگهداری از کودکان پسر تا 2 سالگی و وظیفه نگهداری از کودکان دختر تا 7 سالگی با مادر و بعد از این سن، با پدر بود اما به موجب قانون اصلاح ماده 1169 قانون مدنی در سال 1382، برای حضانت و نگهداری طفلی که پدر و مادر او جدا از یکدیگر زندگی میکنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است
در صورت امتناع یکی از پدر و مادر از قبول مسئولیت حضانت، چه ضمانت اجرایی وجود دارد؟
شاید مهمترین ضمانت اجرا در این زمینه، ضمانت اجرای اخلاقی و عاطفی باشد؛ زیرا به طور معمول پدر و مادر برای مشخص شدن اینکه کدام یک باید از کودک نگهداری کنند، ممکن است با یکدیگر اختلاف داشته باشند اما درباره ضمانت اجرای حقوقی باید گفت گذشته از این که حکومتها نیز به طور معمول برای نگهداری از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست که به خوبی حضانت نمیشوند مسئولیت دارند و برای این موضوع نیز به طور معمول ساختارها و صندوقهایی را ایجاد میکنند. از لحاظ قانونی بر فرض تمکن، مسئولیت حضانت بر عهده هر یک از والدین است که ممکن است تمکن لازم برای عهدهدار شدن حضانت را داشته باشند؛ بنابراین در صورت امتناع یکی از پدر و مادر از قبول مسئولیت حضانت، ضمانت اجرای حقوقی وجود دارد و از نظر مالی نیز میتوان آنان را به پرداخت خسارت ملزم کرد.
اگر یکی از والدین یا هر دوی آنان در نگهداری از طفل اهمال کنند، چه اقدامی میتوان کرد؟
متاسفانه باید گفت که در نهایت اقدامی جز گرفتن طفل از حضانت آنان قابل اجرا نیست البته از نظر حقوقی به طور مثال از پدری که تمکن مالی دارد و حضانت فرزندش را بر عهده نمیگیرد یا وظایفش را به درستی اجرا نمی کند میتوان هزینهها را دریافت کرد؛ ولی غیر از این، اقدام دیگری نمیتوان کرد. به همین دلیل است که به طور معمول حکومتها و دولتها به دلیل اهمیت خاص این موضوع برای فرضی که والدین یا یکی از آنان که مسئول حضانت طفل است، نمیتواند به نحو صحیحی این وظیفه را اجرا کند یا در اجرای آن اهمال کند، ساختارهایی را در این زمینه طراحی و ایجاد میکنند اما در نهایت غیر از این که بتوان هزینهها را از شخص مسئول دریافت کرد، اقدام دیگری نمیتوان کرد.
اگر پدر یا مادری که حضانت طفل را بر عهده دارد، دچار انحطاط اخلاقی باشد، تکلیف چیست؟
در فرضی که به طور مثال پدر دچار مشکلات اخلاقی است و مادر متقاضی عهدهدار شدن حضانت کودک است، حضانت به مادر داده میشود و طبیعتاً این موضوع در قوانین نیز پیشبینی شده است ولی در فرضی که هر دوی والدین دارای مشکلات اخلاقی باشند و شایستگی حضانت را نداشته باشند، برخی نهادهای حاکمیتی حضانت کودک را بر عهده میگیرند.
والدین تا چه زمانی مکلفند حضانت فرزندانشان را عهدهدار باشند؟
طبق تعریف قانونی تا زمانی که کودک در دوران طفولیت به سر میبرد، والدین مکلفند حضانت فرزندانشان را عهدهدار باشند ولی از زمانی که فرزند از شمول تعریف طفل خارج شد، خودش مسئول است. در کشور ما با توجه به ماده 1210 قانون مدنی که درباره بلوغ و رشد صحبت کرده است همچنین به دلیل عرف موجود در جامعه که 18 سالگی را زمان خروج از طفولیت قلمداد میکند، اختلافنظر بسیاری وجود دارد.
پدر یا مادری که عهدهدار حضانت فرزند نیست، چگونه میتواند فرزندش را ملاقات کند؟
به طور معمول وقتی حضانت با حکم دادگاه به یکی از والدین واگذار میشود، بر حق ملاقات طرف مقابل نیز تصریح میشود و به همین منظور دادگاه دورههای مشخصی را برای ملاقات تعیین میکند. اگر پدر یا مادری که حضانت طفل را بر عهده دارد، مانع از ملاقات دیگری با فرزند شود، میتوان از طریق دادگاه این حق را مطالبه کرد ولی متأسفانه یکی از مشکلات کنونی بسیاری از خانوادههایی که دچار جدایی میشوند، این است که به طور معمول ملاحظات انسانی را کنار میگذارند؛ در واقع کسی که حضانت را در اختیار دارد، اگر بخواهد، این توانایی را دارد که مانع از ملاقات دیگری با فرزند شود.
باید تاکید کرد که به نحو قانونی، ممانعت از ملاقات یکی از والدین با فرزند امکانپذیر نیست ولی بسیاری از افراد اقدام به این کار میکنند به این نحو که با شروع به آزار و اذیت، پدر یا مادری که عهدهدار حضانت نیست، کم کم ترجیح میدهد برای آسیب ندیدن فرزند، از ملاقات با او خودداری کند.
آیا ملاقات بیش از حد با پدر یا مادری که حضانت طفل را بر عهده ندارد، ممکن است از لحاظ دوگانگی در تربیت و موضوع هایی از این دست تأثیر منفی بر طفل داشته باشد؟
احتمال دوگانگی در تربیت، موضوعی روانشناسی است ولی به نظر بنده نباید اینگونه باشد؛ زیرا در فرض کلی والدین هر دو دلسوز طفل هستند و نمیخواهند مشکلاتشان به طفل منتقل شود؛ بنابراین تلاش میکنند طوری با او رفتار کنند که دوگانگی رفتار و در پی آن دوگانگی در تربیت ایجاد نشود. موضوع مهمتر آن است که والدین برای ملاقات با فرزند یک حق طبیعی و فطری دارند همچنین فرزند حق دارد پدر و مادرش را ملاقات کند زیرا به آنان وابستگی عاطفی و روحی دارد و هیچ کس حق ندارد به هر بهانهای مانع از این ملاقات شود زیرا یک اقدام غیرانسانی است.
اگر ملاقات با پدر و مادری که حضانت کودک را بر عهده ندارند، برای مصالح کودک مضر باشد یا خوف ضرر جانی برای کودک به دنبال داشته باشد، دادگاه میتواند اقدامی بکند؟
اگر خوف ضرر جانی وجود داشته باشد طبیعی است که دادگاه میتواند دخالت کند ولی به صرف ادعا نمیتوان گفت که ممکن است ضرر جانی برای طفل وجود داشته باشد بلکه این موضوع باید اثبات و جهت آن مشخص شود که به چه دلیل این موضوع مطرح شده است. همواره خوف ضرر جانی و حفظ جان کودک مصلحت اهم است و طبیعی است که در چنین مواردی دادگاه میتواند تصمیم بگیرد که ملاقات صورت نگیرد.
در صورت فوت پدر حضانت طفل با چه کسی است؟
اگر جد پدری در قید حیات باشد، ولایت به طور قهری با جد پدری است ولی حضانت از قیمومت قابل تفکیک است؛ یعنی ممکن است به طور مثال ولی قهری وجود داشته باشد ولی دادگاه حضانت طفل را به مادر بدهد که به طور معمول نیز به مادر داده میشود.
در فرضی که ولی قهری وجود نداشته باشد نیز، دادگاه میتوان هر فردی را به عنوان قیم انتخاب کند ولی با اولویتهایی که در قانون وجود دارد، دادگاه معمولاً مادر را به عنوان قیم انتخاب میکند.
در چه شرایطی ممکن است حق حضانت ساقط شود؟
ماهیت حضانت، حق به مفهوم حقوقی نیست، در واقع حق موضوعی است که قابل اسقاط است همچنین حق به نفع شخص است به طور مثال بنده حقی بر یک ملک دارم و میتوانم از آن اعراض کنم یا آن را اسقاط یا واگذار کنم. عنوان بعضی از حقوق، حق است اما ذاتشان این گونه نیست و در اصطلاح به آنها حکم گفته میشود. این موارد ماهیت تکلیفی دارند و امتیازی برای دارنده آن محسوب نمیشوند.
ماهیت حضانت نیز چهره حق دارد و به طور مثال میگوییم والدین حق حضانت دارند ولی در واقع حضانت تکلیفی برای والدین و به نفع طفل است نه به نفع والدین همچنین قابل اسقاط و اعراض نیست و زمانی از بین میرود که بر اساس مبانی موجود در قوانین و منابع حقوقی خطری برای طفل داشته باشد.