« حکم جلب » عبارتی عامیانه است که در علم حقوق، به آن « قرار جلب » یا « دستور جلب » گفته می شود، زیرا در عرف حقوقی و قضایی حکم، به معنای رأی دادگاه است، در صورتی که دستور جلب، رأی محسوب نمی شود و فقط نوعی دستور است. قرار جلب، در امور کیفری دستوری است که قاضی پرونده در مراحل مختلف برای دستگیری افراد صادر می کند تا آنان را به محضر دادگاه بیاورند.
بنابراین قرار جلب در دو حالت صادر می شود: گاهی قاضی دادگاه در روند اجرای حکم، برای مجبور کردن فرد به اجرای حکم، قرار جلب صادر می کند وگاهی نیز زمانی که هنوز فرد متهم نشده، قاضی برای رسیدگی به حکم و انجام تحقیقات بیشتر، دستور جلب کسی را که از او شکایت شده است، صادر می کند. البته در مورد دوم، هنوز معلوم نیست که فرد متهم است یا خیر و فقط اتهام متوجه وی است و به این علت که دلایلی برای متهم بودن وجود دارد، قاضی این قرار را صادر می کند. در این حالت، ابتدا متهم را به دادگاه دعوت می کنند و در صورتی که وی در دادگاه حاضر نشود، برای رسیدگی به پرونده، او را جلب می کنند.
در دعاوی حقوقی نیز زمانی می توان دستور جلب صادر کرد که یا نتوانیم در زمان اجرای حکم، مالی از بدهکار معرفی کنیم یا خود بدهکار، مالی را برای ادای دینش معرفی نکند. بنابراین قاضی پرونده با اعمال ماده 2 « قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی » حکم جلب او را صادر می کند.
دستور جلب عادی و سیار
هر قاضی فقط در حوزه قضایی خود می تواند دستور جلب صادر کند، مثلاً کل استان تهران یک حوزه قضایی محسوب می شود و قاضی تهران فقط اجازه صدور دستور جلب در حوزه استان تهران را دارد واگر شخصی که قرار است برایش دستور جلب صادر شود، در خارج از حوزه قضایی باشد، باید به حوزه قضایی دیگر«نیابت» داده شود. دستور جلب نیز به دو روش اجرا می شود: گاهی ممکن است قاضی پرونده دستور جلب را به یک کلانتری خاص ابلاغ کند که به این نوع «قرار جلب عادی» می گویند، اما اگر دستور جلب به همه کلانتری های حوزه داده شود، به آن «جلب سیار» گفته می شود.
استفاده از هریک از این دو روش جلب به اعلام شما به عنوان شاکی بستگی دارد، به این صورت که اگر در دادگاه اعلام کنید نشانی محل زندگی فردی را که از او شکایت دارید می دانید، دستور جلب عادی برای او صادر می شود، اما اگر نشانی او را نمی دانید یا بدهکار متواری شده است، باید این موضوع را در دادگاه اعلام کنید تا دستور جلب سیار برایش صادر شود. به کمک این دستورِ مدت دار، می توانید هر جا که بدهکار را دیدید، با کمک یک مأمور انتظامی، دستگیرش کنید و به دادگاه تحویل دهید.
دستور جلب، اهرم فشار ادای دین
اما در پرونده های حقوقی، برای گرفتن دستور جلب چه کار باید کرد؟ برای این کار، پس از اینکه فرد برای مطالبه هر نوع طلب مالی خود به دادگاه شکایت کرد و حکم محکومیت بدهکار را از دادگاه گرفت، باید درخواست اجرای حکم را به دادگاه ارائه کند. پس از انجام دادن این کار، باید مالی متعلق به فرد بدهکار را به دادگاه معرفی کند. اگر بدهکار هیچ مالی نداشته باشد یا شاکی مالی از او نشناسد که بخواهد به دادگاه معرفی کند، دستش خالی می ماند. بنابراین زمان استفاده از ماده 2 « قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی » فرا می رسد.
با استناد به این قانون، ابتدا بدهکار را به دادگاه احضار می کنند و سپس برای اینکه در دادگاه حاضر شود و مبلغ دینش را بپردازد، دستور جلبش را صادر می کنند. یادتان باشد که دستور جلب در پرونده های حقوقی فقط برای ادای دین است و مجازات محسوب نمی شود، زیرا در امور حقوقی، مجازات وجود ندارد و فقط پرداخت دین مطرح است. بنابراین حکم جلب حقوقی فقط اهرم فشار برای ادای دین است. البته در صورتی که بدهکاری با این اهرم فشار دین خود را ادا نکند به دستور قاضی دادگاه و برای ماده 2 «قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی» چنانچه واقعاً معسر نباشد، تاز مانی که دین خود را بپردازد، زندانی می شود.
اگر در طول رسیدگی به پرونده مالی شما، شخصی که از او طلبکار هستید، اموالش را بفروشد یا آنها را از بین ببرد یا حتی خودش فوت کند، اصلاً جای نگرانی نیست. اگر اموال چنین فردی از بین برود و او معسر شود، دادگاه پرداخت بدهی را برای او قسط بندی می کند؛ یعنی به اندازه در آمد وی، بدهی اش تقسیط می شود. پس اعسار، کسی را از پرداخت دینش معاف نمی کند. همچنین اگر فرد بدهکار اموالش را به نام کس دیگری کرده باشد، دو حالت دارد: اگر این کار بعد از شکایت شما باشد، این انتقال پذیرفتنی نیست و اموال او توقیف می شود اما اگر قبل از شکایت شما این کار را کرده باشد، کار کمی سخت می شود و ثابت کردن آن را باید به یک وکیل کاردان بسپارید. در صورتی هم که فرد بدهکار فوت کند، می توانید طلبتان را از وراث او بگیرید.
دادخواست حکم جلب نداریم
اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که نمی دانید چیزی به نام «دادخواست حکم جلب» در پرونده های حقوقی وجود ندارد، باید بدانید که کسی نمی تواند به دادگاه مراجعه کند و دادخواست حکم جلب بدهد. فقط زمانی که حکم قطعی صادر شود، می توانید درخواست دستور جلب بدهید. بنابراین باید صبر کنید تا پرونده به مرحله اجرا برسد. همچنین نحوه اجرای این قانون در پرونده های حقوقی برای همه محکومیت های مالی از قبیل مهریه، نفقه و چک به یک شکل است وتنها تفاوتشان در این است که در دادخواست شکایت تان، نوع درخواست را می نویسید.
قرار جلب به دادرسی
در جرایم کیفری، نوعی دستور جلب وجود دارد که به وسیله آن متهمی را که از حضور در دادگاه ممانعت کرده است، برای الزام به انجام این کار با صدور دستور جلب به دادرسی، مجبور به حضور در دادگاه می کنند. وقتی شکایتی علیه کسی طرح وتحقیقات درباره او انجام شود، مقام قضایی یعنی بازپرس ممکن است چند تصمیم مختلف بگیرد. یکی از تصمیمات این است که قرار منع پیگرد یا منع تعقیب متهم را صادر کند.
قرار دیگری که در موارد خاص صادر می شود، قرار موقوفی تعقیب است که در صورتی که متهم فوت کرده یا جرمش مشمول مرور زمان شده باشد، صادر می شود و دیگر قابل تعقیب نیست. یکی دیگر از قرارها نیز قرار مجرمیت است. هنگامی که مجرم بودن متهم برای بازپرس احراز شود، قرار مجرمیت صادر می شود. بازپرس در ادامه، پرونده را به دادستان ارجاع می دهد تا وی کیفرخواست صادر کند.
اعتراض به قرار منع تعقیب
گاهی بازپرس پس از رسیدگی به موضوع، برای متهم قرار منع پیگرد یا منع تعقیب صادر می کند؛ یعنی اعلام می کند که متهم یا به دلیل کافی نبودن دلایل یا به دلیل جرم نبودن عملی که به او نسبت داده شده است، قابل تعقیب نیست و باید رها شود. در این موارد، شاکی و دادستان حق تجدیدنظرخواهی واعتراض به این قرار را دارند.
وقتی که دادستان یا شاکی از این قرار تقاضای تجدینظر و به آن اعتراض کنند، برای رسیدگی به این اعتراض، پرونده به دادگاه خواهد رفت و دادگاه موارد را بررسی می کند و چنانچه به این نتیجه برسند که متهم قابل تعقیب است و قرار بازپرس دال بر غیر قابل تعقیب بودن متهم صحیح نیست، قرار بازپرس را نقض می کند و «قرار جلب به رسیدگی» صادر می شود. جلب به رسیدگی یا جلب به دادرسی یعنی اینکه دادگاه تشخیص می دهد که این پرونده باید دارای قرار مجرمیت وکیفرخواست باشد و قابل طرح در دادگاه است .