شکارچی مردان پیر وقتی در ویلای اعیانی و مجهز خود استراحت میکرد سایه پلیس را بالای سر خود دید. این مرد از روز ششم بهمن ماه سال جاری وقتی در نقش مأمور وزارتخانهای از پیرمردی در میدان آرژانتین 15 میلیون تومان باجگیری کرد تحت تعقیب ویژه قرار گرفت. مأموران پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران که با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 6 دست به تحقیقات گستردهای زده بودند با اقدامهای زنجیرهای و مشابه مرد تبهکار روبهرو شدند که در همه آنها وی سراغ پیرمردان رفته و با ترفندی و بیان انتقاداتی از شرایط زندگی طعمههایش را همراه خود کرده و بعد در نقش مأمور با تهدید و ترساندنشان به باجگیریهای میلیونی دست میزد.
با توجه به اینکه در برخی از کلاهبرداریهای مرد شیاد وی همراه شکارهایش به بانکها رفته بود تا پول برداشت کنند، تصویر وی از دوربینهای مداربسته بانکها به دست آمد و همین عکس وقتی در اختیار روزنامهها قرار گرفت و انتشار یافت پرده از سرنوشت مأمور قلابی برداشت. همین اقدام علمی و پلیسی کافی بود تا کسانی که با دیدن عکس مرد تبهکار، وی را شناخته بودند مخفیگاهش را در تماس با پلیس لو دهند و مأموران به ردپای وی در نظرآباد کرج برسند.
وقتی تیم پلیسی برای دستگیری این مرد که قربان نام داشته و 42 ساله است به نظرآباد کرج رفتند پی بردند مرد شیاد در یک ویلای بزرگ و اعیانی بسیار شیک و مجلل زندگی میکند به گونهای که بنابر اظهارات اهالی، شیکترین و زیباترین ویلای منطقه متعلق به همین مأمور قلابی است. با شناسایی دقیق مخفیگاه قربان، کارآگاهان توانستند در اقدام غافلگیرانهای به این ویلا که به جدیدترین نوع دوربینهای مداربسته و همچنین درهای ضد سرقت مجهز بود و قربان میتوانست اطراف ویلایش را تحت نظر قرار دهد نفوذ کرده و وی را به دام اندازند.
گفتوگو با مرد تبهکار
خونسرد است و بیتفاوت! همه طعمههایش مردان سالخورده بودند. میگوید اشتباه کردم و مقصرم! اما خودشان به من پول میدادند و من دزد نیستم و به زور پول نمیگرفتم. این مرد 42 ساله میگوید: به هر کسی که درباره کشورم انتقاد میکرد تذکر میدادم، اشتباه از خودشان بود من که به زور از آنها پول نمیگرفتم.
- اما تهدیدشان میکردی؟! تهدید نمیکردم، خودشان میترسیدند و پیشنهاد پول میدادند.
- اما شما وقتی خودت را مأمور معرفی میکردی و با جعل عنوان و پوشیدن لباس نظامی تذکر میدادی میدانستی احتمال دارد مردان سالخورده شوکه شوند؟ حق دارید ولی من به زور پول نمیگرفتم.
- در پروندهات آمده است که دو سال قبل به همین اتهام دستگیر شدی؟ بله دو سال پیش هم دستگیر شدم ولی رد مال کردم و آزاد شدم.
- بعد باز همین کار را تکرار کردی؟ سکوت میکند.
- سابقه داری؟ تا حدودی.
- چند تا؟ 10-11 بار.
- به چه جرمی به زندان افتادی؟ همهاش یادم نیست چون بیماری فراموشکاری دارم ولی جعل عنوان مأمور، چک بیمحل، خیانت در امانت، جعل و کلاهبرداری؛ دیگر یادم نیست.
- از چند سالگی شروع به سرقت کردی؟ از سرقت بدم میآید، من دزدی نکردهام. یادم نمیآید، مریضم. من اشتباه کردم و پول را گرفتم.
- طعمههایت را چطور شکار میکردی؟ همینطوری در خیابان میدیدم و وقتی میفهمیدم راجع به کشورم حرف میزنند نقشهام را عملی میکردم.
- ولی نظر شاکیان پرونده این نیست و میگویند تو در جمعها حضور پیدا میکردی و از کشور بد میگفتی، وقتی مردان سالخورده همراهیات میکردند تهدیدشان میکردی و به زور همراهشان میشدی تا پول میلیونی به تو بدهند؟ من میخواستم با آنها برخورد شود تا از کشورم بد نگویند.
- و تو مسئول بودی؟ خودشان مشکل داشتند میتوانستند داد بزنند کمک بخواهند ولی هیچ نمیگفتند.
- خب در شرایط شوکه و ترس قرار گرفته بودند و تو هم با جعل عنوان از موضع قدرت حرف میزدی؟ سکوت میکند و میگوید درست است.
گفتوگو با مرد فریبخورده
مرد بازنشسته تأمین اجتماعی که 70 ساله است و در دام مرد شیاد افتاده گفت: من لیسانس الکترونیک دارم و همیشه مراقب بودم تا سرم کلاه نرود و با احتیاط رفتار کنم ولی در دام یک آدم کلاهبردار افتادم. صبح روز نهم اسفند سال جاری بود که برای انجام یکسری از کارهایم به تأمین اجتماعی در خیابان فاطمی رفتم و بعد از آن یک چک رمزدار از بانک همان اطراف گرفتم اما از آنجایی که باید یک مبلغی را به کپی تأمین اجتماعی میدادم دوباره برگشتم و همانجا هم از چکم کپی گرفتم سپس دیدم در همان محوطه که من این کارها را انجام دادم یک نفر جو سیاسی درست کرده و بحث میکند.
او یک شلوار نظامی به پا داشت و جلیقهاش مانند لباسهای مأموران بود. در همان زمان شروع به صحبت کردم که بس است و از این حرفها نزند، وی خودش را حراست یک ارگان معرفی کرد و با یک تحکم خاص گفت: باید همراه او بروم. حسابی شوکه شدم، نمیدانستم چه کنم چون بیمار هم هستم و نگران جسمم بودم بیاختیار مثل آدمهای مسخ شده همراهش شدم. او تهدیدم کرد و مجبور شدم با او بروم. سپس از من پرسید ماشین دارم یا نه، من هم راستش را گفتم و با هم سوار بر خودرویم شدیم، در آن زمان همه کیفهایم را گشت و در جیبم هرچه داشتم برداشت و پرسید در کارتهای عابربانکم چقدر پول دارم، گفت باید پرداخت کنم یا باید به قرارگاه بروم و مرا آنجا تحویل دهد چون ترسیده بودم نمیدانستم چه کنم با اینکه هیچ حرفی نزده بودم فقط شوکه شدم. حتی گفت سند خانه خودم کافی نیست و باید یا سند جور کنم یا 10 میلیون پول بپردازم.
وی در ادامه گفت: من دو میلیون بیشتر نداشتم و تلفنی از یکی از دوستانم خواستم برایم 8 میلیون واریز کند سپس وی من را به بلوار کشاورز برد و گفت باید به بانک برویم و پولها را نقد کنیم. تا نوبت من شد سریع پولها را برداشت و رفت و گفت حواسم باشد تا 3 ماه دیگر با من تماس میگیرد که بروم پولها را پس بگیرم، خودش صورتجلسه میکند و به خاطر سن بالایم اذیتم نمیکند.
آن روز خیلی ترسیدم وقتی به خانه رفتم و به همسرم گفتم. فردای آن روز تصمیم گرفتم شکایت کنم و به همین خاطر به دادسرا رفتم و شکایت کردم تا بعد از مدتی یکی از دوستانم گفت در روزنامه خبری منتشر شده و مانند اتفاقی است که برای من افتاده، وقتی خبر را خواندم فهمیدم از من کلاهبرداری شده و در دام مرد شیاد افتادهام و توانستم وی را شناسایی کنم. با توجه به گستردگی سرقتهای این مرد شیاد، بازپرس پرونده خواست تصویر وی بار دیگر انتشار یابد تا طعمههای این مرد را شناسایی کند و برای پیگیری شکایتشان به اداره 5 پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.