آیا شروط ضمن عقد کافی است؟
این روزها به واسطه حرکت عمومی که در خصوص تغییر قانون گذرنامه شکل گرفته، بحث ضرورت اذن شوهر برای خروج زنان متاهل از کشور بسیار پررنگ شده است. خوشبختانه با توجه به درخواست خیل عظیمی از زنان ومردان کشور برای تغییر قانون، شاهد واکنشهای خوبی از سوی دولت و مجلس برای این تغییر هستیم. با این وجود، بسیاری معتقدند با توجه به ظرفیت قانون مدنی برای توافق برشروط ضمن عقد کافی میان زوجین، قانون راهحل این مشکلات را پیشبینی کرده و درنتیجه دیگر نیازی به تغییر قانون نداریم. این استدلال اگرچه در نگاه نخست درست به نظر میرسد اما ایرادهای عمدهای دارد.
ماده ۱۸ قانون گذرنامه، صدور گذرنامه برای زنان متاهل را منوط به اجازه همسر کرده، ماده ۱۹ نیز عنوان میدارد اگر کسانی که به موجب ماده 18 صدور گذرنامه موکول به اجازه آنان است از اجازهشان عدول کنند، از خروج دارنده گذرنامه جلوگیری و گذرنامه تا رفع مانع ضبط خواهد شد. همانطور که مشخص است متن این ماده کاملا مطلق است و به این معناست که شوهر میتواند هر زمانی و به هر دلیلی، با مراجعه به اداره گذرنامه از اجازه خود عدول و همسرش را ممنوع الخروج کند.
در سالهای اخیر، با افزایش آگاهی زنان نسبت به حقوقشان و عدم تمایل آنان به پذیرش قوانین ناعادلانه حاکم بر خانواده، گرایش به تنظیم و ثبت شروط ضمن عقد کافی افزایش یافته است.یکی از این شروط ضمن عقدی که حقوقدانان سالهاست به زنان پیشنهاد میکنند، تضمین حق خروج از کشور است. بسیاری از زوجین این شرط را در عقدنامههای ازدواج خود مینویسند و زن و شوهر همزمان با عقد آن را امضا میکنند. امامتاسفانه باوجودی که این بند مندرج درسند ازدواج،کاملا رسمی، قانونی ومعتبر است، ادارههای گذرنامه و سایر نهادهای مرتبط مانند پلیس +۱۰ از پذیرفتن و اعمال مفاد آن خودداری میکنند.
برای پرهیز از این بهانهگیریهای غیرقانونی، وکلا اکیدا توصیه میکنند که زوجین پس از وقوع عقد، به دفترخانه اسناد رسمی مراجعه و در سند جداگانهای وکالت مورد نیاز برای خروج از کشور را تنظیم کنند. در تنظیم این سند دو موضوع مهم باید مورد اشاره قرار گیرد:
- وکالت در انجام تمامی اقدامات لازم جهت دریافت گذرنامه جدید یا المثنی یا تمدید گذرنامه (نام ادارهها و نیزکارهایی که باید انجام شود، به تفصیل در سند قید خواهد شد).
- اعلام رضایت کامل و بدون قید و شرط زوج مبنی بر خروج از کشور زن با قید این موضوع که حق عدول از این رضایت راهم از خود سلب و ساقط کرده است.
مشکل اما آنجاست بسیاری از مسئولانی که خود به ناکارآمدی قانون و به روز نبودن آن اذعان دارند، ضرورتی برای تغییر قانون نمیبینند و معتقدند تا وقتی امکان درج شروط ضمن عقد کافی هست، استفاده نکردن از آن کوتاهی خود زنان است. باید توجه داشت که اساسا وظیفه ذاتی قوانین حمایت از کرامت ذاتی انسانهاست و قانون، نباید راه بیعدالتی و تبعیض را باز بگذارد. صرفنظر از این موضوع، نکتهای که در این میان نادیده گرفته میشود این است که درج وکالت در خروج از کشور حتی با فرض این که کامل، دقیق و با تمامی ظرایف حقوقی نوشته شده باشد، باز هم در را به روی مشکلات نمیبندد.
مردی که به همسرش وکالت خروج از کشور را داده، بازهم میتواند هرزمانی که خواست با مراجعه به اداره گذرنامه درخواست ممنوعالخروجی کند، اداره گذرنامه نیز که از وجود وکالت زوج به همسرش بیاطلاع است، براساس مقررات این کار را خواهد کرد. زنی که درحال سفر به خارج از کشور است تا برای مثال در کنفرانس علمی سه روزهای شرکت کند، درفرودگاه از ممنوعالخروج شدنش مطلع میشود. پاسپورت وی گرفته میشود و او باید برای حل مشکل به اداره گذرنامه مراجعه کند. آنجا به وکالتی که دارد استناد میکند اما ادارههای گذرنامه با این استدلال که مقام اجرایی هستند و نیاز به نظر مقام قضایی در این خصوص دارند، سند را نپذیرفته و زن باید به دادسرای امور سرپرستی مراجعه و دستور رفع ممنوعالخروجی بگیرد. این به معنای از دست دادن فرصت کنفرانس است.
دراین موارد،علاوه بر تحمیل ضرر مالی سنگین بر زن، زمان نیز از دست رفته است ودیگربعد از رفع ممنوعالخروجی، فرصت شرکت در کنفرانس، مسابقه، آخرین دیدار با عضو خانواده یا مسافرت، ازدست رفته است. در این راستا تاکید بربحث شروط ضمن عقد کافی سه کاستی مهم دارد:
- اول، شروط ضمن عقد کافی همچنان بر پایه کسب رضایت شوهر برای گذشتن از امتیازات قانونیاش استوار است و اکثریت مردان تمایلی ندارند امتیازاتی را که کفه قوانین را به نفع آنها سنگین میکند، از دست بدهند.
- دوم، تعداد زنانی که از امکان شروط ضمن عقد کافی آگاه هستند، همچنان بسیار پایین است؛ علاوه بر آن در شرایط نابرابر حقوقی واقتصادی، توان چانهزنی زنان بالا نیست. آگاهسازی شاید بتواند برای جوانانی که قصد تشکیل خانواده دارند راه چارهای باشد اما نمیتواند به زنان بسیاری که سالهای زیادی از ازدواجشان میگذرد، کمک کند.
- سوم، به فرض اگر زن و مردی بر سر داشتن وکالت دراجازه خروج ازکشور به تفاهم رسیدند و اسناد لازم هم به دقت تنظیم شد، هیچ تضمینی وجود ندارد که با وقوع کمترین اختلاف یا ناراحتی، مرد از این اختیار قانونی ناعادلانه خود استفاده نکند و مانع رسیدن زن به خواستههایش نشود. به همین منظور، مهمترین و اولین اولویت در این زمینه باید تغییر قانونی باشدکه زنان را همردیف کودکان زیر ۱۸ سال و محجور دانسته وتشخیص صلاح آنها را به اختیار شوهرگذاشته است. قانونی که بر خلاف اصول قانون اساسی وناقض کرامت انسانهاست.
هدی عمید
اخذ حق خروج از کشور بایست در ازای بخشش الی الابد نفقه از سوی زن باشد . در حالیکه شرط نپرداختن نفقه در شروط ضمن عقد مبطل ولی عقد صحیح هست. این یعنی سفت کردن یوغ بندگی بر گردن مردان.
زن مهریه و نفقه نگیرد، درمقابل آزاد باشد هر وقت و هرکجا که بخاهد برود. من موافقم
اما یکطرفه شروط عدم پرداخت مهریه و نفقه از طرف مرد را اسلام ایران رد میکند با حفظ یوغ بردگی مردان.
شروط ضمن عقد حذف تدریجی امتیازات مرد هست در حالیکه امتیازات زن قابل بخشش نیست.
چه دلیلی دارد مال و اموال مرد به زن داده شود در حالیکه زن پی پیشرفت خودش و بریدن گوش شوهرش باشد؟
رفتن زن به خانه مشترک دال بر تمکین خاص زن هست ولی وجود زن و مرد در طول سالیان در خانه مشترک ، دال بر پرداخت نفقه نیست.
تف به قبر قانون گذاران…… اگر اسلام این هست من مسلمان نیستم