دوران پساداعش پیشبینی و وعده سردار سلیمانی در خصوص بسته شدن پرونده دوران پساداعش در عراق و سوریه محقق شده است ، پایگاه های تروریستها در سوریه در شهرهای «المیادین»، «دیرالزور» و روزگذشته در شهر «البوکمال» در نقطه مرزی این کشور با عراق به تصرف نیروهای مقاومت درآمد و شهر «رواه» در عراق نیز در اوایل هفته جاری به دست ارتش و بسیج مردمی عراق از چنگ داعش خارج شد.
به این ترتیب، علیرغم اینکه آمریکا و نیروهای دموکراتیک سوریه، تلاشهای فراوانی را برای حفظ آخرین دژ داعش در سوریه از طریق پایگاه «التنف» صورت دادند، اما ارتشهای عراق و سوریه و نیروهای مقاومت در دو طرف مرزها مستقرشده، دولت بهاصطلاح اسلامی شام و عراق، درصحنه میدانی به مرحله پایانی خود رسیده و عملاً مجالی برای عرضاندام ندارد. این در حالی است که آمریکاییها که «تروریسم تکفیری» ساختهوپرداخته اتاقهای فکر آنهاست، مدتزمان لازم برای محو کردن داعش را حداقل دو دهه ذکر کرده بودند و مخفی نمیکردند که برای پشتیبانی از تروریستها در این مدت، برنامههای مفصلی تدارک دیده بودند.
2. با ضرب شستی که جبهه مقاومت بر پیکر تروریستها وارد کرد، فاز مبارزه میدانی به مرحله جدیدی از نبرد تبدیلشده است. قطعاً مسئله تروریسم خاتمه یافته نیست و بهطور حتم، چالشهای جدیدی در دستور کار نظام سلطه و اذنابش در منطقه قرار دارد، بهگونهای که اندکی پیش از خاتمه یافتن کار آدمکشهای اجارهای در عراق، مرحله جدید ناامنیهای منطقهای در قالب استقلالطلبی اقلیم کردستان آغاز شد و مقارن با فیصله یافتن غائله دوران پساداعش نیز بحران لبنان کلید خورد.
با توجه به اینکه امنیت رژیم جعلی صهیونیستی بهعنوان اولویت سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا مطرحشده، قطعاً آمریکاییها و متحدین آنها حاضر نیستند که شرایطی بادوام و باثبات با برتری و نقشآفرینی مقاومت در منطقه حاکم شود و بهزعم خود به دنبال آن هستند که این نیروی تأثیرگذار را مجدداً درگیر و تضعیف کنند. ذکر این نکته نیز ضروری است که اساساً امنیت رژیم صهیونیستی، در ناامنی کشورهای منطقه نهفته است و پروژه موسوم به «لانه زنبور» که ادوارد اسنودن، افشاگر مسائل امنیتی آمریکا از آن پرده برداشت نیز در راستای تعقیب سیاست خارجی صهیونیستپسند واشنگتن قرار دارد.
اجرای جنگهای نیابتی که رژیم کودککش سعودی عهدهدار آن است و بازیهای خطرناکی که از سوی کاخ سفید به این رژیم واگذارشده، این روزها با علنی شدن روابط بسیار گسترده و عمیق ریاض – تلآویو که از گذشته وجود داشته و اکنون علنی شده است، نشان میدهد که عربستان سعودی وظیفه دارد امنیت رژیم صهیونیستی را به هر قیمتی، تأمین کند؛ حتی اگر لازم باشد هزینه جنگهای جدید منطقهای را بپردازد. عربستان در پی آن است که چنانچه این هزینهها شامل حمایت از حمله ارتش اسرائیل به نوار غزه، کرانه باختری، جنوب لبنان و حتی مناطقی از عراق و سوریه باشد، آن را در دستور کار خود قرار دهد؛ کما اینکه در جریان حمله این رژیم به نوار غزه، نهتنها آن را محکوم نکرد، بلکه سهم خود را با بیشرمانهترین شکل از طریق تأمین کفن برای شهدای فلسطینی که به مفهوم پشتیبانی از سبعیت صهیونیستها بود، پرداخت کرد !
3. یکی از تبعات نابودی پیکره نظامی داعش ، آزاد شدن بخشی از این نیروها در پوشش افراد غیرنظامی و ورود آنها به بدنه اجتماعی کشورهای منطقه است که باید با روشهای متنوع با آنها برخورد کرد. این نیروهای آموزشدیده، خطرناک و مزاحم درصورتیکه مهار نشوند، میتوانند در مراجعت خود به کشورهایشان، به یک بمب متحرک تبدیلشده و مردم را هدف ترورهای کور خود قرار دهند.
این مسئله، البته در کشورهای اروپایی و آمریکا کمی متفاوت است و بازگشت تروریستهای دستپرورده به خانه که با بروز حوادث تروریستی بیسابقه همراه بود، ازیکطرف امری محتوم و طبیعی است و از طرف دیگر، هشدارهای لازم به این کشورها در خصوص تبعات حمایت از دوران پساداعش ، جبههالنصره و … از قبل دادهشده بود. ولی متأسفانه آنها از این حوادث، عبرت نگرفته و نخواهند گرفت و آمریکا و شرکای منطقهای این کشور درصددند تا از این ظرفیت و پتانسیل موجود برای بحرانسازیهای جدید بهره ببرند.
در چنین شرایطی قابل پیشبینی است که حوزه عمل تروریستهای داعش از فضای نظامی به سمت امنیتی کشیده شود و بهصورت تیمهای خفته و هستههای امنیتی و تروریستی بهصورت فردی یا در قالب هستههای دو یا سه نفره در مناطقی که امکان حضور دارند، به عملیات تروریستی اقدام کنند. ضمن اینکه قصد پدرخواندههای آنها از انتقال داعش به افغانستان، فراهم آوردن امکان ورود این تروریستها به آسیای مرکزی و ایجاد مشکل برای کشورهایی چون روسیه و چین است. بهبیاندیگر، به میزانی که سوریه و عراق از پدیده داعش خلاص شدهاند، این تروریستها به سمت مناطق دیگر غرب آسیا و افزون بر آن، به شمال آفریقا و شرق آسیا سوق پیدا خواهند کرد. درواقع، داعش پس از شکستهای اخیر، در مناطقی حضور پیدا میکند که مردم یا دولت آن کشورها، سیاستهایی در تضاد با سیاستهای آمریکا اتخاذ کرده باشند.
در یمن، آل سعود در کنار محاصره و تحریم زمینی، هوایی و دریایی این کشور در بیش از دو سال و نیم تجاوز وحشیانه علیه مردم بیدفاع و در سکوت جامعه جهانی که چشم خود را به روی این جنایتها بسته، امروز به شکست کامل رسیده است اما عربستان همچنان بر روی عناصر داعشی و القاعده در این کشور حساب باز میکند و امیدوار است که با تقویت آنها، هر طور شده مانع از تفوق نظامی آنها بر ریاض شود.
افزایش حملات تروریستی در مصر نیز سبب درگیر شدن ارتش این کشور با این پدیده شده است؛ ارتشی که باید برای مقابله با دشمن اصلی، یعنی رژیم صهیونیستی و تهدیدات آن هرلحظه آماده باشد، درگیر مسائل تروریستی منافقانه شده که نظام سلطه در قالب جنگ نیابتی علیه کشورهای اسلامی طراحی کرده است.
موضوع مهم دیگر در این میان، بحث «داعش فرهنگی» است؛ به این معنا که تروریستها ممکن است بهجای تکرار تجربه ناکام عملیاتهای تروریستی، ماسک توجیهگرانه فعالان فرهنگی را بر چهره بزنند و تحت پوشش گروههای فرهنگی – سیاسی، برای اجرای توطئههایی از قبیل نافرمانیهای مدنی در عراق، سوریه، لبنان و حتی عربستان گامهایی بردارند. اگر دوران پساداعش فرهنگی بتواند با پوستاندازی به این مرحله جدید برسد، دولتهای منطقه بیش از آنکه متوجه همافزایی توانمندیهای خود باشند، به دنبال خنثی کردن جریاناتی خواهند بود که از آنها با عناوینی همچون «اپوزیسیون» و «گروههای رادیکال» یاد میشود.
و بالاخره باید گفت امنیت و ثباتی که در منطقه ایجادشده و اتحادی که میان ملتها و دولتهای همپیمان مقاومت شکلگرفته، به مذاق کاخ سفید و ارتجاع منطقه، خوش نیامده و یقیناً دست از سر ملتها و دولتها برنخواهند داشت.
آنچه مسلم است اینکه افزون بر موانعی که ذکر آنها گذشت، دشمنان عراق و سوریه در مسائلی مانند بازگشت آوارگان و بازسازی مناطق تخریبشده نیز دست از فتنه افروزی برنخواهند داشت ولی با توجه به تجربیات بهدستآمده، تقریباً هیچ شانسی برای تأثیرگذاری اساسی نخواهند داشت.