مرد افغان برای گرفتن طلب یک میلیارد تومانیاش از مدیر شرکت ساختمانی، ۲ نقشه عجیب آدمربایی و انفجار انتحاری کشید اما نقشههای او با سرنوشتهای عجیبتری روبهرو شد. این مرد که حدود 5 سالی میشد در جریان ساخت یک پروژه مسکونی مشغول بهکار بود، در طول این سالها حدود یک میلیارد تومان از مدیر شرکت طلبکار شد و میخواست هرطور شده او را ببیند تا درباره طلبش حرف بزنند اما موفق نمیشد. چرا که منشی آقای مدیر مدام امروز و فردا میکرد و به او وقت ملاقات نمیداد. مدتیی از این ماجرا گذشت و مرد افغان وقتی دید قادر به دیدن مدیر نیست فکری به ذهنش رسید. او 4 نفر از هموطنانش را اجیر کرد تا منشی شرکت را گروگان بگیرند تا از این طریق بتواند با آقای مدیر وارد مذاکره شود.
آدمربایی اشتباهی
مرد افغان تصور میکرد نقشه بینقصی طراحی کرده است. او حدود 3 ماه قبل 4 آدمربای اجیر شده را سوار بر خودروی پرشیای خود کرد و همگی راهی محل زندگی خانم منشی شدند. آن روز خانم منشی سوار خودروی آژانس شده بود تا به محل کارش برود. مرد افغان به محض دیدن او، از ماشینش پیاده شد و با نشان دادن خودروی آژانس به همدستانش، ماشین خود را در اختیارشان قرار داد تا آنها نقشه گروگانگیری را عملی کنند. او اما فراموش کرد به آنها بگوید که گروگان کدامیک از سرنشینان خودروست.
همدستان این مرد به تعقیب خودروی آژانس پرداختند و کمی آن طرفتر جلوی ماشین پیچیدند و راهش را سد کردند. گروگانگیران از ماشین پیاده شدند و خانم منشی با دیدن آنها، به تصور اینکه قصد زورگیری دارند، از ماشین پیاده شد و فرار کرد. مردان افغان نیز به خیال اینکه راننده آژانس همان کسی است که قرار است گروگان گرفته شود، به او حمله کردند، دست و پایش را بستند و وی را داخل صندوق عقب خودروی خودش گذاشتند، او را به سمت کرج بردند و با طراح نقشه تماس گرفتند اما مرد افغان وقتی شنید اشتباهی راننده را ربودهاند بهشدت عصبانی شد و از همدستانش خواست او را رها کنند.
بمب ساعتی
مرد افغان وقتی این نقشهاش نگرفت، دومین سناریوی خود را برای تسویهحساب با مدیر شرکت طراحی کرد. او با چند رشته سیم، ساعت و پلاستیک، بمبی قلابی ساخت و آن را به کمر خود بست. سپس راهی شرکت شد و با نشان دادن بمب دستساز، مدعی شد که بمب ساعتی است و هر لحظه که بخواهد میتواند دکمهاش را فشار داده و آنجا را منفجر کند. او اصرار داشت که هر طور شده باید مدیر شرکت را ببیند؛ در غیر این صورت خودش را منفجر میکند و جان همه را میگیرد. کارکنان شرکت که وحشت کرده بودند با پلیس تماس گرفتند و نیم ساعت بعد با حضور مأموران چک و خنثیسازی بمب، متهم دستگیر شد. مأموران پس از بررسی متوجه شدند که بمب واقعی نبوده و او فقط با بستن چند رشته سیم و ساعت، قصد ترساندن کارکنان شرکت را داشته است.
طلب میلیاردی
با دستگیری متهم، وی دیروز برای انجام تحقیقات به شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و وقتی پیش روی قاضی آرش سیفی قرار گرفت به نقشه آدمربایی و انفجار انتحاری برای ترساندن رئیس شرکت و گرفتن طلبش اقرار کرد. او گفت که همه این کارها را انجام داده تا بتواند با مدیر شرکت تسویهحساب کند. پس از اعترافات متهم، وی در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت اما پیش از آن در گفتوگو با همشهری به بیان جزئیات حادثه پرداخت.
- چه شد که فکر انفجار و عملیات انتحاری به سرت زد؟
راستش سالها بود که من برای مدیر شرکت کار میکردم. خودم پیمانکار هستم و در پروژه 800 واحدی کار میکردم. برای شروع کار 550 میلیون تومان هم خودم سرمایه گذاشتم. ما یک تیم بودیم که پس از انجام 90درصد از کار، مدیر شرکت تنها بخشی از پول را پرداخت کرد. در مجموع طلب ما بالای 3 میلیارد تومان بود که 2 میلیارد تومان آن را پرداخت کرد.
اما هنوز یک میلیارد تومان بدهکار بود که اصلا اطرافیانش اجازه نمیدادند من مدیر را ببینم تا درخصوص طلبم صحبت کنم. من هم 3 ماه پیش نقشه گروگانگیری کشیدم. میخواستم با ربودن منشی شرکت، آقای مدیر را برای تسویهحساب تحت فشار قرار دهم اما همدستانم اشتباهی راننده آژانس را ربودند. این شد که نقشه عملیات انتحاری کشیدم تا شاید از این طریق اجازه دهند مدیر را ببنیم.
- بمب قلابی را چطور تهیه کردی؟
خودم آن را ساختم. چند رشته سیم و ساعتی کوچک خریدم تا آنها فکر کنند یک بمب ساعتی است.
- چرا به جای این کارها به مدیر شرکت زنگ نمیزدی؟
هزار بار زنگ زدم و بارها به شرکت رفتم اما موفق نمیشدم او را ببینم. بعد از ماجرای گروگانگیری هم از ترسم به افغانستان رفتم. میترسیدم گیر بیفتم و نتوانم مدیر را ببینم. 3 ماه آنجا بودم و فکر کردم تا اینکه 2 هفته قبل به تهران برگشتم و با ساخت یک بمب قلابی وارد شرکت شدم. پیش از رسیدن پلیس مدیر را دیدم و برایش همهچیز را توضیح دادم. او گفت اطرافیانش حسابرسی کردند و گفتند تنها 30 میلیون تومان از طلبم مانده است. اما من یک میلیارد تومان از او میخواستم و به همه اطرافیانم بدهکار بودم. با این حال به من قول داد که حسابها را بررسی میکند و طلبم را میپردازد که در همین هنگام مأموران رسیدند و دستگیر شدم.
- سابقه داری؟
نه. من از 5 سالگی با خانوادهام به تهران آمدم و از کودکی برای زندگیام زحمت کشیدم و کار کردم. هرگز خلافی مرتکب نشدم و همه اینها هم بهخاطر رسیدن به یک میلیارد پولی بود که از 5 سال قبل از مدیر شرکت طلب داشتم. زندگیام بهخاطر این پول نابود شده و به همه بدهکار هستم. حالا هم باید به زندان بروم و فکر نمیکنم حالا حالاها به پولم برسم.