ثبت احوال

نمونه ای از صدها مورد خشونت خانگی

خشونت خانگی را در خانه پنهان نکنید

هم دانشگاهی بودند، مثل خیلی‌های دیگر، بعد از مدتی که با هم آشنا شدند، تصمیم به ازدواج گرفتند و مثل خیلی‌های دیگر با هم همکار شدند. مریم اما دختری توانا بود، با اینکه با علی، همکار بود، اما توانست موقعیت شغلی اش را از او بالاتر ببرد. علی از او خواستگاری می‌کند، مریم می‌پذیرد و همه چیز خوب به نظر می‌آید. مریم و علی عقد می‌کنند، اما… علی رفتارهای خشونت آمیزش شروع شده بود.

اوایل از نیشگون‌های کوچک شروع شد

مریم داستانش را که می‌خواهد تعریف کند، نفس عمیقی می‌کشد و انگار که رفته باشد همان سال‌ها، همان سال‌های شروع رابطه شان، می‌گوید:« آن موقع‌ها بچه تر بودم و کم تجربه. تنها دو ماه از عقدمان گذشته بود که متوجه شدم  در مهمانی و جمع‌های مختلف هرگاه حرفی می‌زنم که بر خلاف نظر شوهرم است,مرا با فشار محکمی‌به بازو، دست یا پا، متوجه مخالفتش می‌کند. ضرباتی که در موارد زیادی منجر به کبودی بر بدن زن می‌شد. بچه بودم و کم تجربه. می‌گذاشتم به پای حسادت مردانه یا این چیزهایی که سنتی‌ها یادمان داده بودند. فکر می‌کردم بعد از مدتی درست می‌شود، همه چیز خوب می‌شود، اما نشد. حتی گاهی اوقات این رفتارهای عجیب را می‌گذاشتم به حساب خستگی شوهرم یا عدم آشنایی کامل مان از خلق و خوی یکدیگر. یک جوری خودم را تسکین می‌دادم به هر حال.»

مادرم به جای رجوع به پزشکی قانونی، مرا در خانه حبس کرد

مریم گویا داشت مقدمه چینی می‌کرد، دست‌هایش را گاهی در هم می‌فشرد، گاهی با انگشت‌هایش بازی می‌کرد، هر چه که بود، دختری 26 ساله روبه رویم نشسته بود که می‌خواست روایتی باشد از سوژه «خشونت خانگی» که تعدادشان رو به گسترش است:« روزی من و علی بر سر موضوع کوچکی در حال گفتگو بودیم، من با نظر علی مخالف بودم و او عصبانی از مخالفت من، بشدت به  صورتم ضربه زد. اولین باری بود که در زندگی ام به این شدت کتک می‌خوردم. بله! من دانشجوی کارشناسی ارشد بودم، تحصیلکرده بودم، اما آن روز برای اولین بار از شوهرم کتک خوردم. آن هم به دلیل مخالفتی که با نظرش داشتم.  صورت و چشمم بشدت کبود و متورم شده بود. از شوک اتفاقی که افتاده بود، به منزل مادرم پناه بردم. مادرم هم زنی تحصیلکرده بود. سرکار می‌رفت و با پدرم جز بگو مگوهای همه زن و شوهر‌ها، مشکل خاصی نداشتند. اما مادرم  به جای آنکه من را نزد پزشک ببرد، برای حفظ آبرو در خانه حبس کرد تا آثار زخم از صورتم پاک شود.»

مریم دیگر داستانش را شروع کرده و خجالتی که ابتدای ورود داشت، در صورتش پیدا نیست. شمرده شمرده زندگی‌اش را مرور می‌کند:« هفته بعد علی با دسته گلی زیبا و هدیه ای از راه رسید، چند بار عذرخواهی کرد و از من  خواست تا  او را ببخشم. بین حرف‌هایش تاکید می‌کرد کنترلش را از دست داده است. فقط نگاهش می‌کردم، باز می‌گوید که عادت نداشته کسی با تصمیماتش مخالفت کند. علی باز هم گفت که از کارش پشیمان است و به من قول داد دیگر این اتفاق تکرار نشود. خانواده‌ام عذرخواهی‌اش را  پذیرفتند  و من  را نیز تشویق به این کار کردند. من هم همسرم  را دوست داشتم  و به زندگی مشترکم علاقه مند بودم. بخشیدم  و قرار گذاشتیم هرچه سریعتر مراسم عروسی برگزار شود و زندگی مشترک را آغاز کنیم. آن موقع هنوز زیر یک سقف نرفته بودیم.»

مریم ادامه می‌دهد:« بعد از مدتی، با هم ازدواج و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. مثل همه تازه عروس و دامادها، اوایل زندگیمان ذوق داشتیم اما دوباره همه چیز عوض شد؛ تنها چند ماه بعد از عروسی آن اتفاق باز هم تکرار شد و بعد از آن دیگر هر دو سه ماه یکبار از همسرم کتک می‌خوردم. همه چیز عادی شده بود، عصبانی می‌شد، کتک می‌زد، پشیمان می‌شد و عذر می‌خواست و داستان از اول شروع می‌شد. من درباره این موضوع با هیچ کس حرف نمی‌زدم. آبروی خانوادگی را آنقدر مهم می‌دانستم که حتی به نزدیکترین دوستانم هم چیزی نمی‌گفتم. هر بار کتک می‌خوردم مراقب بودم تا کسی صدایم را نشنود یا کبودی‌هایم را نبیند.»

آخرین بار مطمئن نبودم جان سالم به در برم

مریم دو سه سالی به همین منوال زندگی می‌کند:«بعد از دو سه سال صبرم  به پایان رسید. بار آخری که کتک خوردم مطمئن نبودم که جان سالم به در ببرم. به کلانتری مراجعه کردم  و آنها مرا به پزشکی قانونی معرفی کردند. پرونده ضرب و جرح تشکیل شد. اما در واقع نمی‌خواستم علی را به زندان بیندازم یا دیه از او بگیرم، من همزمان تصمیم به جدایی گرفتم.»

خشونت خانگی تعاریف متعددی دارد، اما متفق القول آن را «رفتاری خشونت آمیز از سمت یک نفر از اعضای خانه، علیه یک نفر دیگر» تعریف می‌کنند. خشونت تنها خشونت فیزیکی نیست، حتی  ناسزا گفتن به یکی دیگر از اعضای خانه را هم در زمره رفتارهای خشونت آمیز در خانه یا همان خشونت خانگی جای می‌دهند.  سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده در هر 11 ثانیه یک زن قربانی خشونت است. البته این تنها آمار رسمی ‌از خشونت خانگی است، چون در بسیاری موارد به دلیل عدم حمایت از قربانی مورد خشونت، یا به دلیل سکوت اجباری یا خواسته قربانی، خشونت خانگی رازی پنهان در بین اعضای خانواده باقی می‌ماند. همچنین طبق آمار جهانی، حدود 90 درصد از قربانیان خشونت در خانه و خانواده زنان و تنها 10 درصد، مردان هستند که مورد آزار و اذیت واقع می‌شوند. «مریم»، یکی از قربانیان خشونت خانگی است که تا مدت‌ها حتی به دوستان نزدیک و خانواده اش چیزی از اتفاقات پیرامونش نمی‌گفت. اما سرانجام برای خود وکیل گرفت.

قاضی از مریم می‌پرسید چرا شوهرت را عصبانی کردی

هدی عمید، وکیل مریم است. این وکیل پایه یک دادگستری می‌گوید:«مریم بعد از مدتی برای طلاق به من مراجعه کرد. به او توضیح دادم که  باید بتواند ضرب و جرح مکرر را اثبات کند تا بتوانیم با استناد به عسر و حرج دادخواست طلاق بدهیم. اما برای اثبات، هیچ مدرکی نداشت جز گزارش اخیر پزشکی قانونی و هیچ شاهدی هم وجود نداشت. در حقیقت مریم به دلیل محافظه کاری و ترس از آبرویی که در او نهادینه شده بود، نه مدرکی داشت نه شاهدی. تنها یک گواهی پزشکی قانونی در مورد یکی از هزار بار کتک خوردنش، در پرونده اش موجود بود.»

عمید ادامه می‌دهد:« دادخواست مهریه و طلاق دادیم و امیدواریم به استناد همین پرونده ضرب و جرح دادگاه را راضی به صدور رأی طلاق کنیم. اما اتفاق عجیب، در اولین جلسه دادگاه افتاد. قاضی دادگاه مرتب از مریم می‌پرسید چرا عصبانی‌اش کردی؟ مطمئن هستی باز هم تکرار می‌شود؟ من همین جا از او تعهد می‌گیرم تا دیگر این کار را نکند و امثال اینها. مریم اما می‌دانست که دیگر قول شوهرش را نباید باور کند و در نتیجه بر خواسته‌اش به طلاق اصرار کرد و البته هنوز هم می‌کند. قاضی وقت رسیدگی دیگری تعیین کرد که سه ماه بعد است.»

خشونت خانگی تحت عنوان ضرب و جرح دسته بندی می‌شود

صفحات پرونده مریم در حال حاضر به انتها نزدیک شده است، وکیل پرونده مریم بیان می‌کند:« مریم از این فرآیند و رفت و آمد و سخنان دردناک شنیدن خسته است و دارد تلاش می‌کند همسرش را راضی به طلاق توافقی کند. مرد پیشنهاد داده است که زن  از پرونده ضرب و جرح و مهریه اش بگذرد تا وکالت در طلاق بدهد و مریم بتواند طلاق توافقی بگیرد، مریم این را پذیرفت و تلاش من برای راضی کردنش به تحمل کردن فرآیند دادرسی که شاید منجر به گرفتن حقش شود، به جایی نرسید.»

هدی عمید در تعریف خشونت خانگی می‌گوید:« خشونت خانگی به صورت رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی درون خانواده تعریف می شود که می‌تواند درقالب‌ خشونت‌های‌ جسمانی‌، جنسی‌، روانی‌ و روحی‌ و عاطفی‌ باشد. با این وجود خشونت  خانگی در قوانین ایران جرم انگاری نشده است و متاسفانه عنوان خاصی در قانون ندارد بلکه تحت عنوان کلی «ضرب و جرح» دسته بندی می‌شود. با این موضوع از دو طریق می‌توان برخورد کرد؛ یکی از طریق طرح شکایت کیفری در دادگاه که منجر به مجازات مجرم می‌شود و دیگری زمانی است که زن قربانی خشونت خانگی تصمیم به طلاق می‌گیرد و از این موضوع به عنوان دلیلی برای طلاق استفاده می‌کند.

مجازات ضرب و جرح فارغ از اینکه این اتفاق میان زن و شوهر افتاده است یا میان افراد غریبه یکسان است و بر اساس شدت جراحت و تشخیص قاضی می‌تواند دیه، حبس (یا جزای نقدی) و یا هر دو باشد. در خصوص اقدام برای طلاق نیز، باید گفت قانون در ماده ۱۱۳۰ عسر و حرج را دلیلی برای طلاق می‌داند و یکی از مصادیق این عسر و حرج «ضرب و جرح یا فحاشی یا هرگونه سوء‌رفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زن قابل تحمل نباشد.» است.

برخورد قضات سلیقه ای است

عمید در انتها، توضیحاتی مهم به تمام قربانیان خشونت خانگی می‌دهد:« اگرچه قانون ضرب و جرح را از مصادیق عسر و حرج و دلیلی برای طلاق می‌داند اما متاسفانه برخورد قضات با این موضوع بسیار سلیقه ای است و اکثر قضات استمرار و تکرار کتک زدن را به عنوان دلیل می‌پذیرند و از یک یا دوبار خشونت می‌گذرند. از سوی دیگر خشونت روانی جایگاهی در سیستم قضایی ندارد و از آنجا که اثبات آن نیز بسیار مشکل است قضات از آن می‌گذرند.

خشونت جنسی نیز علیرغم فراگیر بودن آن، توسط زنان مطرح نمی‌شود و شرم و حیا به آنها اجازه نمی‌دهد تا این موضوع را مطرح کنند. تنها راهکاری که در حال حاضر به نظر می‌رسد می‌تواند کمک بسیار موثری به همه زنان بکند، استفاده از وکالت در طلاق (به عنوان شرط ضمن عقد) است؛ یعنی همسران با مراجعه به دفتر اسناد رسمی‌ نسبت به تنظیم وکالت در طلاق به شکل عام و مطلق اقدام کنند تا زن هر زمانی که خواست بدون نیاز به اثبات موضوعی خود را طلاق بدهد. (درست همان حقی که همسرش نیز طبق قانون داراست)»

ثمین چراغی

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام،درسال86باهزاران آرزو ازدواج کردم،حاصل ازدواج دو فرزند است،باگذشت15سال از زندگی،همسرم زندگی را برایم مهم کرده،مرا به حد مرگ کتک زد،که آثار شکستگی کاملا مشخص است،بدترین تهمت‌ها،را به من نسبت داد،بدبینی،حتی تهمت دزدی،دخترم 14ساله هست،دیگذنمیتوانم ادامه دهم لطفاً مرا راهنمایی کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا