اکراه در عقد نکاح : ازدواج مانند هر عقد یا قرارداد دیگری، برای اینکه میان دو طرف یعنی زن و شوهر واقع شود، نیازمند خواست و قبول هر دوی آنها است. به عبارت دیگر هر روی آنها باید این موضوع را بپذیرند که قرار است زندگی مشترکی را با طرف مقابل آغاز کنند و به همین منظور باید یکدیگر را به عنوان همسر قبول کنند. این در حالی است که گاهی به دلایل مختلف فرهنگی، اقتصادی و موارد دیگر، اختیار انتخاب همسر از یکی از آنها یا هر دو نفرشان سلب میشود و بدون داشتن میل و اراده و از روی اکراه، به عقد فرد دیگری درمیآید. البته قانونگذار در این خصوص بیکار ننشسته و برای افرادی که از روی اکراه، به عقد نکاح فرد دیگری درمیآیند، تمهیداتی را پیشبینی کرده است
اکراه به این معنا است که فرد وادار به کاری میشود که از آن کراهت دارد و راضی به انجام آن نیست. به موجب ماده 202 قانون مدنی، اکراه به اعمالی گفته میشود که موثر در هر شخص با شعور بوده و او را نسبت به جان یا مال یا آبروی خود تهدید کند به نحوی که عادتاً قابل تحمل نباشد. بنابراین منظور قانونگذار از اکراه نوع خاصی از آن است.
انواع اکراه
یکی از انواع اکراه، اکراهی است که به درجه اجبار (سلب اراده و اختیار) برسد. در این صورت به علت فقدان قصد، عقد باطل است و رضایت بعدی نیز موجب تنفیذ عقد باطل نمیشود. مثال بارز این گونه اکراه، جایی است که دختر به درجهای میترسد که معنی کلماتی را که بر زبان جاری میکند، متوجه نمیشود. انتهای ماده 1070 قانون مدنی که میگوید: «مگر اینکه اکراه به درجهای بوده که عاقد فاقد قصد باشد» اشاره بر اینگونه اکراه دارد. چون طبق ماده 191 قانون مدنی، قصد از ارکان عقد است.
بر اساس ماده 206 قانون مدنی، هر گاه شخصی که تهدید شده است، بداند که تهدیدکننده نمیتواند تهدید خود را به موقع اجرا گذارد یا خود شخص مزبور قادر باشد که بدون مشقت، اکراه را از خود دفع کند و عقد را جاری نکند، آن شخص مکره (اکراه شده) محسوب نمیشود.
اگر کسی در نتیجه اضطرار، اقدام به معامله کند، مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود. (ماده 206 قانون مدنی) به عنوان مثال، اگر دختر برای رهایی از سختگیری خانواده، تن به ازدواج بدهد مکره محسوب نخواهد شد. مورد دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که رضایت زوجین شرط نفوذ و صحیح بودن عقد است و هرگاه فردی که مورد اکراه قرار گرفته، بعد از اینکه اکراه او از بین رفت، عقد را اجازه کند، این عقد نافذ و صحیح خواهد بود. این موضوع در ماده 1070 قانون مدنی آمده است.
برای تشکیل یک رابطه حقوقی موثر، وجود اراده طرفین مورد نیاز است اما اثربخش بودن و نفوذ اراده طرفین منوط به این است، که ارادهها از رضایت و میل باطنی آنها نشات گرفته باشد. این قاعده در هر عقدی از جمله عقد نکاح جاری است و علت طرح این مساله، پرداختن به این موضوع مهم است که اکراه و فقدان رضای طرفین نکاح چه ضمانت اجرایی دارد و آیا میتواند از موجبات بر هم خوردن عقد نکاح باشد یا خیر؟
در صورتی که در عقد نکاح با نبود رضایت یکی از طرفین مواجه باشیم، بنابر مفهوم ماده 1070 قانون مدنی و اصول کلی جاری در عقود اکراهی، «نکاح» غیر نافذ است و باید منتظر بمانیم که آیا شخص اکراه شده بعد از زوال کراهت، برای نفوذ و اثر بخشیدن به اراده خود رضایت میدهد یعنی به اصطلاح آن را تنفیذ میکند یا اینکه راضی نشده و حاضر به برقراری رابطه نکاح نیست و بنابراین آن را رد میکند.
گاه به دلیل نبود ادله کافی، اثبات نکاح اکراهی دشوار میشود
ثمرهای که از این بحث حاصل میشود، این است که روابط حقوقی افراد دستخوش تهدیدات و فشارهای خارجی وارده بر آنها نشده و قانونگذار در صدد حمایت از اشخاصی باشد که بر اثر اکراه و تحمیل، تن به انعقاد عقدی دادهاند، که هیچ میل باطنی برای آن نداشتهاند. امروزه به دلیل پیشرفتهای فکری و فرهنگی، کمتر و شاید نامحسوستر با این موضوع روبرو میشویم که خانم یا آقایی بر اثر تهدید و اکراه به عقد یکدیگر در آیند اما در فرض وقوع چنین نکاحی، شاید به دلیل ناآگاهی افراد از حقوق مدنی خود در بدو امر چنین به نظرشان برسد که نکاح واقع شده صحیح است و نفوذ آثار حقوقی را دارد.
اما واقعیت این است که در هیچ سیستم حقوقی، از اعمال خشونت و اکراه حمایت نشده و قانونگذار این امکان را فراهم کرده که شخص تهدیدشده بتواند برای سرنوشت عملی که از روی تهدید انجام داده است، تصمیم بگیرد؛ یعنی آن را قبول کرده یا رد کند. بدیهی است که در مورد عقد نکاح باید با ظرافت و امعان نظر بیشتری برخورد کرد؛ از آن جهت که نکاح، مهمترین رابطه حقوقی یک جامعه یعنی خانواده است و متزلزل کردن آن به صرف امور حدسی و ذهنی به دور از درایت حقوقی است. لذا در احراز اکراه و فقدان رضایت باید از فنیترین ابزار حقوقی جهت کشف واقعیت بهره برد.
در نظر قاضی و حقوقدان، نکاح اکراهی غیر نافذ است. اما اثبات اکراه ممکن است بنابر اوضاع و احوال، شهادت شهود و سایر ادله اثبات دعوی صورت گیرد و گاه به دلیل نبود ادله کافی، اثبات این امر بسیار دشوار است. به هر حال نکاح غیر نافذ چیزی جز عدم تحقق رابطه زوجیت نیست اما این وضعیت مطلق نیست و شخص تهدید شده میتواند حصول اثر نکاح را تنفیذ یا رد کند.
در صورتی که شخص تهدیدشده « نکاح اکراهی» را رد کند، عقد از ابتدا باطل است و روابط زن و مرد خارج از یک نکاح صحیح، خواهد بود. مثلا در صورت نزدیکی البته در صورتی که زن رضایتی به این امر نداشته باشد نزدیکی به شبهه تلقی شده و زن مستحق مهرالمثل است.
در نهایت میتوان اینگونه نتیجه گرفت که با وجود حساسیتهای قانونی نسبت به حفظ و بقای عقد نکاح، قانونگذار از قواعد عمومی قراردادها عدول نکرده و همانند سایر عقود و چه بسا با تأکید بیشتر، رضایت طرفین را شرط نفوذ این قرارداد مقدس محسوب کرده است.