جاعل حرفهای تراولچکهای ۵۰ هزارتومانی در جریان تحقیقات پلیسی به همراه همدستش دستگیر شد. مأموران تیم تجسس کلانتری گاندی روز ۱۰ اردیبهشت در پی کسب اخبار و اطلاعاتی درباره تلاش برای فروش تراولچکهای مجعول توسط شخصی بهنام مجید. ف (۲۴ساله) در محدوده میدان ونک، در آنجا حاضر شدند و بلافاصله با شناسایی مجید، او را دستگیر و در بازرسی اولیه از موتورسیکلت آپاچی همراه مجید نیز دهها برگ اسکناس ۵۰ هزارتومانی مجعول کشف کردند. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع جعل و به دستور دادیار شعبه دوم دادسرای ناحیه ۳۶ تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
مجید پس از انتقال به پلیس آگاهی تهران بزرگ به تلاش برای فروش تراولچکهای مجعول اعتراف و بیان کرد: «قصد داشتم ۸۰ برگ تراولچک ۵۰ هزارتومانی مجعول را مجموعا به مبلغ ۱۵۰ هزار تومان بفروشم که دستگیر شدم».مجید در ادامه اظهاراتش مدعی شد: «تراولچکها را در ایستگاه مترو از شخصی بهنام میثم گرفته بودم و هیچگونه آدرس و نشانی مشخصی از میثم ندارم».درحالیکه مجید در اظهارات اولیه، فردی بهنام میثم را به کارآگاهان معرفی کرده و مدعی شده بود هیچگونه آدرس و نشانی مشخصی از این شخص در اختیار ندارد، اما در ادامه تحقیقات بهناچار لب به اعتراف گشود و ضمن اعتراف به کذببودن اظهارات اولیهاش، بیان کرد: تراولچکهای جعلی را از شخصی بهنام «غلامرضا. خ» (۳۳ساله) تحویل گرفتم.
کارآگاهان پس از شناسایی مخفیگاه غلامرضا در بزرگراه رسالت، با اخذ دستور قضائی به این محل مراجعه کردند و ضمن دستگیری متهم، در بازرسی از این محل دهها برگ تراولچک مجعول، امهار مجعول متعلق به مراکز تحصیلات تکمیلی، دهها برگ گواهینامه مجعول پایان تحصیلات دوره متوسطه، دهها برگ گواهینامه مجعول پایان دوره پیشدانشگاهی، یک دستگاه کپی تمامرنگی مورد استفاده در چاپ مدارک جعلشده و… کشف کردند. با انتقال غلامرضا به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ و بررسی سوابق وی مشخص شد او از مجرمان سابقهداری است که پیش از این نیز به اتهام صدور دهها مدرک تحصیلی مجعول دستگیر و به هشت سال زندان محکوم اما با تأمین قرار وثیقه از زندان خارج شده است.
متهم درباره سابقه خود درباره جعل مدارک تحصیلی، با اشاره به داشتن مدرک معادل دکترا در رشته آیتی، بیان کرد در آن پرونده دهها برگ مدرک جعلی مربوط به پایان دوران متوسطه (اخذ دیپلم) را به دهها نفر فروخته که دستگیر و روانه زندان شده است. سرهنگ کارآگاه محمد نادربیگی، رئیس پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تأیید این خبر گفت: خوشبختانه با اقدامات پلیسی بهعملآمده در این پرونده، همه تراولچکهای جعلی آمادهشده برای توزیع، قبل از هرگونه اقدام متهمان کشف و توقیف شد. سرهنگ کارآگاه محمد نادربیگی در پایان این خبر گفت: هر دو متهم با صدور قرار قانونی و برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند.
وسوسه شدم
مجید، متهم ۲۴ساله، نحوه ارتکاب جرمش را توضیح داده است.
- اول درباره تحصیلات و شغلت توضیح بده.
دیپلمردی هستم و شغلم فروشنده پوشاک بود. در میدان هفتحوض کار میکردم. گاهی هم با موتور بهعنوان پیکموتوری کار میکردم.
- تراولها را از کجا آوردی؟ چقدر بود؟
تراولها را غلامرضا به من داد. قرار بود آنها را بفروشم. به یکی از دوستانم نشان دادم و قرار بود او برایم مشتری پیدا کند. بعد از مدتی یکی به من زنگ زد و گفت مقدار چهار میلیون تومان میخواهد. من هم به غلامرضا گفتم و او برایم چهار میلیون تومان تراول تهیه کرد اما وقتی رفتم سر قرار فهمیدم کسی که به من زنگ زده، مأمور تجسس است و آن موقع دستگیر شدم.
- نمیدانستی جعل جرم است؟
من جعل نکردم.
- اما قصد استفاده و فروش تراول جعلی را داشتی.
بله، میدانستم جرم است اما وسوسه شدم. به یکی از دوستانم نشان دادم، او هم خواست و من هم به غلامرضا گفتم.
- چه مدت بود که این کار را میکردید؟
ما تازه شروع کرده بودیم. فقط به یکی از دوستانم نشان دادم.
- قرار بود در ازای چهار میلیون تراول جعلی چقدر دریافت کنید؟
قرار بود هر تراول ۵۰ هزارتومانی را ۱۰ هزار تومان بفروشیم.
- حقوق ماهانه تو در بوتیکی که کار میکردی، چقدر بود؟
حدود یک میلیون.
- یعنی با یک معامله و در یک روز به اندازه دست مزد یکماه کار در مغازه لباسفروشی پول گیرت میآمد. آیا با این مقیاس هم پول زیادی نبود؟
اشتباه کردم. گول خوردم.
- گول چه کسی را؟ بچه که نیستی بگویی گول خوردم.
گول وسوسه خودم را خوردم.
- پیشنهاد چه کسی بود که تراول جعلی بفروشید؟
پیشنهاد من بود اما بار اولم بود. اشتباه کردم.
- با وجود اینکه میدانستی کار خلاف است، چرا پیشنهاد این کار را دادی؟
مجبور بودم اما ته ماجرا دلم راضی نبود، بعد هم وسوسه شدم.
- یعنی چی مجبور بودی؟
وضع مالی خوبی نداشتم و نمیخواستم انجام دهم، اما وسوسه کار خودش را کرد.
- چند خواهر و برادر داری. آنها چه میکنند؟
دو خواهر و یک برادر دارم. آنها هم وضعشان خوب نیست. یک خواهرم در سالن آرایش کار میکند، یک خواهرم در مدرسه و برادرم هم مکانیک است.
جعل نکردم
متهم اصلی جعل تراولچکها نیز در گفتوگویی کوتاه درباره اتهامش توضیح داده است.
- اول خودت را معرفی کن.
ابوالفضل هستم ۳۳ساله و سه سابقه جعل دارم. تحصیلاتم معادل دکترای آیتی است.
- چه شد که جعل اسکناس تراولچک را شروع کردی؟
من جعل نکردم فقط یک تراولچک را در دستگاه کپی گذاشتم و بعد هم بریدم و دادم به مجید.
- جعل یعنی چه؟
جعل یعنی چیزی بینقص و شبیه به اصل را بسازی.
- تو مگر اینکار را نکردی؟
نه، من فقط کپی کردم و با دستگاه روی آن خط نقرهای گذاشتم که کمی شبیه تراول اصل باشد. من خیلی بهتر از این میتوانم کار کنم. از همه مهارتم استفاده نکردم.
- ماجرای پروندههای قبلیات چیست؟
من قبلا مدرسه غیرانتفاعی و حق امضا داشتم و افرادی که میآمدند برایشان مدرک صادر میکردم و استعلام هم به آنها میدادم. سر همین آموزشوپرورش متوجه شد و کار به حراست کشید و دیپلم همه آنهایی که به آنها مدرک داده بودم باطل شد. به خاطر همین از من شکایت کردند.
- برای هر مدرک چقدر میگرفتی؟ چند شاکی داشتی؟
از ۴۰۰ هزار تومان به بالا با توجه به واحدهای ماندهای که داشتند. ۸۰۰ شاکی بود و در دادگاه هم به پروندهام رسیدگی شد، الان هم باید هشت سال حبس بروم.
- هنوز هم مدرک جعل میکردی، این همه دیپلم خام در خانهات چه میکرد؟
الان کار نمیکردم، اینها از زمان مدرسه مانده بود و وقتی مدرسه تعطیل شد، من آنها را به خانه آوردم. اینها هیچکدام شماره سریال ندارد از طرفی وقتی دستگیر شدم هیچ شناسنامه یا عکسی که برای تطبیق مشخصات یا چسباندن روی مدارک باشد، وجود نداشت. وقتی لو رفتم، گذاشتم کنار.
- اینبار چرا تراول جعل کردی؟
جعل نکردم، این کار را کردم که مجید برود موتورش را درست کند، هیچ پولی هم از او نگرفتم، من اصلا به پول آن نیازی نداشتم، ماشین و خانهام را هم دارم. من اگر میخواستم جعل حرفهای کنم، عقلم کم نبود که خانهام را نشان دهم، آنقدر نادان به نظر میرسم؟
- پس چرا این کار را کردی؟
میخواستم دستگاهی که خریده بودم تست کنم سه، چهار کپی گرفتم، بعد به میلاد نشان دادم که او پیشنهاد فروش آنها را داد. میدانستم گیر میافتم اما حماقت کردم باز هم کپی کردم و به مجید دادم.
- مجید را از کجا میشناسی؟
از چند سال پیش او در یک مغازه لباسفروشی کار میکرد و گاهی هم با موتور. یکبار که ماشینم خراب شده بود و وسط اتوبان گیر کرده بودم، به او زنگ زدم و آمد دنبال من. بعد از آن با هم صمیمیتر شدیم و یکبار که به خاطر مشروب دستگیر شده بود، من برایش سند گذاشتم و همینطور رابطهمان ادامه داشت.