ازدواج، تصمیمی مشترک برای تشکیل زندگی در کنار یکدیگر است که هم در دین و هم در جامعه به آن توجه زیادی شده است. جدای از مسائل اخلاقی در یک زندگی مشترک، قانونگذار برای حل اختلافات احتمالی در آینده پارهای از مسائل را در زمرهی قانون مشخص کرده است. به عنوان مثال مطابق ماده 1105 قانون مدنی، ریاست خانواده با مرد است. مرد موظف است که مهریه و نفقه بپردازد و در مقابل زن باید تمکین کند و در همه موارد تابع مرد باشد.
در قانون ما، در کنار ازدواج دائم که یک امر جهانی است، نوعی استثنایی از ازدواج هم پیشبینی شده که صرفا مختص به فقه و حقوق ماست. ازدواج موقت در کنار ازدواج دائم، با همه انتقاداتی که بر آن وارد است، همچنان قانونی و پابرجاست.
تفاوت ازدواج دائم و موقت
در ازدواج دائم، هدف تشکیل خانواده و یک زندگی مشترک برای یک عمر است. به همین علت هم مدت در ازدواج ذکر نمیشود چون اینطور تصور میگردد که یک عمر ادامه خواهد داشت. مهریه میتواند تعیین نشود و مشکلی هم ندارد. نفقه در ازدواج موقت الزامی است. ازدواج دائم با طلاف یا فسخ از بین میرود و عدهای که زن باید نگه دارد 3 طهر است. در چنین ازدواجی زن و شوهر از یکدیگر ارث میبرند. ثبت این ازدواج به عهده مرد است و الزامی میباشد و در صورت تخطی مجازات خواهد شد.
چون هدف از ازدواج موقت، تشکیل خانواده و یا یک زندگی مشترک طولانی نیست پس قواعد آن نیز متفاوت از دائم خواهد بود. ذکر مدت در تشکیل چنین عقدی الزامی است. تعیین مهریه هم الزامی است و بدون رعایت این دو شرط اساسا ازدواج موقت تشکیل نخواهد شد. در این ازدواج پرداخت نفقه الزامی نیست مگر آن که در عقد شرط شده باشد و دو نفر نیز پذیرفته باشند. پایان چنین ازدواجی از راه انقضای مدت، بذل مدت و فسخ میسر میشود. عده هم در آن 2 طهر میباشد. در نکاح منقطع زن و شوهر از یکدیگر ارث نمیبرند مگر آن که شرط شده باشد. اما وضعیت فرزند متولد از این ازدواج از لحاظ حق و حقوق دقیقا مشابه با فرزند حاصل از ازدواج دائم است.
معمولا چون ازدواج موقت به صورت لفظی منعقد میشود و در اکثر مواقع زوجین اقدام به ثبت آن نمیکنند، دعاوی ناظر بر این ازدواج بسیار کمتر اقامه میشود و طرفین سعی میکنند این مسئله را آشکار نکنند. هر چند قانونگذار در ماده49 از قانون حمایت از خانواده، ثبت ازدواج موقت از طرف مرد را در سه وضعیت الزامی شمرده و ضمانت اجرای کیفری برای آن قرار داده است : باردار شدن زوجه، شرط ضمن عقد و توافق طرفین. اگر زوج با وجود احراز یکی از شروط گفته شده، از ثبت ازدواج موقت خودداری کند؛ زوجه میتواند هم از او شکایت حقوقی کرده و وی را ملزم به ثبت نماید و هم شکایت کیفری در دادسرا به عمل بیاورد و زوج به مجازات حبس محکوم شود.
عدم تمکین چیست؟
حالا که به نکات مهم هر یک از دو نکاح دائم و موقت پرداختیم، بهتر است با اصطلاح مهمی در حقوق خانواده نیز آشنا شویم.
تمکین جز وظایفی است که قانونگذار به عهده زوجه قرار داده است و میتوان گفت جز آثار و نتایج مهم ریاست مرد در خانواده است. تمکین در معنا عام خود یعنی سکونت زن در منزلی که شوهرش برای زندگی مشترک مهیا کرده است، که باید در شان زن باشد، و از شوهرش اطاعت کند. تمکین در معنا خاص به معنی برقراری رابطه جنسی میان زوجین به خواست مرد و اجابت زن میباشد.
اصولا عدم تمکین نقطه مقابل پرداخت نفقه است. یعنی مطابق قانون اگر زنی از تمکین سر باز زند، شایستگی دریافت نفقه از جانب شوهرش را ندارد. پس نمیتواند دادخواست عدم دریافت تفقه بدهد یا از این دلیل در محکمه برای طلاق گرفتن استفاده کند. عدم تمکین هم به معنی خاص و هم به معنی عام اینجا مدنظر است.
حالا در ازدواج موقت که پرداخت نفقه الزامی نیست و اگر طرفین شرط نکرده باشند، زن مستحق دریافت نفقه نمیشود؛ تکلیف تمکین و عدم تمکین چیست؟ یعنی چون نفقهای نیست، تمکین هم اختیاری است یا خیر؟
در ابتدای بحث ذکر کردیم که اصولا هدف از تشکیل نکاح موقت بین زوجین، ساختن یک خانواده و یک زندگی مشترک دائم نیست. شاید هم در مواردی باشد اما ذات این نکاح برای برقراری روابط جنسی مشروع در چارچوب شرع و قانون است تا قابل پیگیری و تاثیر حقوقی باشد. در چنین نکاحی که جز دلایل اصلی تشکیل آن برقراری رابطه جنسی است، عدم تمکین معنا ندارد و در واقع تمکین در کنار حسن معاشرت جز وظایف اصلی زن در ازدواج موقت است.
پس اگر زن جز در مواقعی که عذر شرعی دارد و برقراری رابطه جنسی برایش ممکن نیست، از این مسئله اجتناب کند؛ مرد میتواند علیه همسرش دادخواست عدم تمکین ارائه دهد و به این مسئله مانند ازدواج دائم رسیدگی خواهد شد. منتها در ازدواج دائم مرد در صورت عدم تمکین زن هم حق تسلیم دادخواست دارد و هم میتواند نفقه زن را قطع کند، اما در نکاح موقت در صورتی که پرداخت نفقه شرط نشده باشد، دیگر عدم پرداخت آن معنی ندارد و نمیتواند به عنوان اهرم فشاری به نفع مردم مورد استفاده قرار بگیرد.
اصولا چون ازدواجهای موقتی که ثبت نمیشوند بیشتر حالت پنهانی و در خفا دارند و طرفین نمیخواهند مسئله علنی شود، کمتر پروندهای به چشم میخورد که برای عدم تمکین زن در نکاح منقطع به دادگاه رسیده باشد. بیشتر سعی می شود تا مسئله بدون سر و صدا بین خودشان حل شود یا نکاح را پایان ببخشند.
رابطه مهریه و عدم تمکین
قاعده کلی در هر دو نوع ازدواج دائم و موقت، آن است که تمکین یا عدم تمکین هیچ ارتباط و تاثیری بر مهریه ندارد. در مورد مهریه در نکاح دائم، تعیین آن الزامی است ودر صورتی که طرفین مهریه توافقی را ذکر نکنند، مهرالمثل به زن تعلق میگیرد. ملاک تشخیص و تعیین مهرالمثل با دادگاه و با توجه به شرایط اقتصادی جامعه و زوج و همچنین موقعیت اجتماعی و اقتصادی زن در مقایسه با هم نوعانش میباشد. پس چه تمکینی باشد چه نباشد زن مستحق دریافت مهریه خواهد بود.
در ازدواج موقت که تعیین مهریه الزامی است، اگر زن تمکین نکند؛ مهریه او نصف خواهد شد و او شایسته دریافت نصف مهریه است. اما ذکر این نکته اهمیت دارد که زن فقط با یکبار تمکین مستحق دریافت کل مهریهاش خواهد بود حتی اگر دفعات بعدی عدم تمکین کند.