یک وکیل دادگستری به بیان شرایط ضمان می پردازد و می گوید: اگرچه عقد ضمان بر سه طرف یعنی ضامن، مضمون عنه و مضمون له تاثیر می گذارد، این قرارداد بین دو طرف یعنی مضمون له و ضامن منعقد می شود بنابراین در انعقاد عقد ضمان، مضمون عنه یا کسی که از او ضمانت شده است دخالتی ندارد. علی فصیح با بیان اینکه رضایت مدیون اصلی را شرط انعقاد قرارداد ضمان نیست، توضیح می دهد: مدیون اصلی طرف عقد قرار نمی گیرد و انتقال دین به وسیله ضامن و مضمون له که طلبکار است به عمل می آید و مالک دین می تواند هر گونه تصرفی در آن بکند اگر چه مدیون عدم موافقت خود را اعلام دارد، همچنان که طلبکار می تواند مدیون را از بدهی خود بریء کند یا طلب خود را به دیگری انتقال دهد. علاوه بر این اهلیت مضمون عنه (کسی که از آن شکایت شده است) شرط صحت عقد ضمان نیست زیرا مضمون عنه طرف عقد قرار نمی گیرد.
رضایت بدهکار نقشی در عقد ضمانت ندارد زیرا رضایت تبرعی(داوطلبانه)صحیح است به اینصورت که اگرکسی داوطلبانه و بدون اینکه بدهکار از او بخواهد ضامن شود و عقد ضمانت را قبول کند صحیح می باشد و بدهکار حق اعتراض ندارد فقط در نهایت ضامن حق رجوع به بدهکار را نخواهد داشت. وی خاطرنشان می کند: حتی با مخالفت و منع مضمون عنه هم ضمان منعقد می شود؛ به همین دلیل ماده 687 قانون مدنی می گوید: «ضامن شدن از محجور و میت صحیح است» بنابراین هرگاه کسی از دینی که بر ذمه صغیر یا مجنون یا میت است در مقابل طلبکار ضامن بشود این عقد معتبر است. ضمان از میت با وجود زوال شخصیت حقوقی او به اعتبار دینی است که ذمه او مشغول آن بوده است و در غیر این صورت از نظر حقوقی میت نمی تواند مورد تکلیف قرار گیرد تا مدیون شناخته شود.
شرایط ضامن
وی در ادامه به شرایط ضامن اشاره می کند و می گوید: کسی که ضمانت می کند باید برای معامله کردن اهلیت داشته باشد. بنابراین صغیر و مجنون نمی توانند ضامن شوند و قرارداد ضمان آنها باطل است. مجنون ادواری در حال سلامت و افاقه و همچنین سفیه به اذن قیم خود می تواند ضمانت کند. البته قیم باید مصلحت او را در نظر بگیرد. فصیح با اشاره به اینکه معرفت و شناخت کامل نسبت به شخصی که از او ضمانت می شود و شخصی که به نفع او ضمانت می شود لازم نیست، خاطرنشان می کند: همین که ضامن شناخت اجمالی داشته باشد کافی است بنابراین اگر ضامن آن دو را از یکدیگر تشخیص بدهد و بداند که طلبکار کدام است و بدهکار کدام است کفایت می کند.
در عقد ضمان شرط نیست که ضامن تمکن مالی داشته باشد زیرا ضمان، تعهد به تادیه دین است و مانند قرض گرفتن است که معسر و مفلس هم می توانند قرض کنند. البته کسی که عقد ضمان به نفع او منعقد شده است یا مضمون له باید در هنگام عقد از وضعیت مالی ضامن آگاه باشد و در صورتی که به اعسار او آگاه باشد عقد ضمان غیر قابل فسخ است. هرگاه در زمان عقد، ضامن شرایط مالی بدی داشته باشد و مضمون له از آن آگاه نباشد و پس از عقد ضامن تمکن مالی پیدا کند در این صورت مضمون له حق فسخ عقد را نخواهد داشت. چنانکه معلوم است قانونگذار در عقد ضمان سخت گیری زیادی نکرده است و چشم بر برخی شرایط که در سایر قراردادها ضروری دانسته شده، در عقد ضمان بسته است.
شرایط ضمانت
- عقد ضمانت عقدی لازم است یعنی قابل فسخ نیست و نیاز به ایجاب و قبول داردکه بین ضامن و طلبکار صورت می گیرد که ایجاب آن عبارت است از:ضمنت(ضامن شدم) یا تکفلت (به عهده گرفتم )وتقبلت(تقبل کردم)و مانند آن و اگر به جای این الفاظ بگویید مال تو نزد من است یا برمن است یا آنچه بر اوست بر من است صراحت در ضمانت ندارد و لذا ایجاب با این الفاظ صحیح نیست. پس از ایجاب طلبکار قبول می کند و رضایت بدهکار نیاز به تصریح نداردو فوریت شرط نیست.
- رضایت مضمون عنه (مدیون اصلی): رضایت بدهکار نقشی در عقد ضمانت ندارد زیرا رضایت تبرعی (داوطلبانه) صحیح است به اینصورت که اگرکسی داوطلبانه و بدون اینکه بدهکار از او بخواهد ضامن شود و عقد ضمانت را قبول کند صحیح می باشد و بدهکار حق اعتراض ندارد فقط در نهایت ضامن حق رجوع به بدهکار را نخواهد داشت.
- بخشش طلب توسط طلبکار: اگر طلبکار طلب خود را به ضامن ببخشد، ضامن نمى تواند از بدهکار چیزى بگیرد، و اگر مقدارى از آن را ببخشد نمى تواند آن مقدار را مطالبه نماید، ولى اگر همه آن را یا بخشى از آن را هبه کند، یا از باب خمس، یا زکات ، یا صدقات و امثال آن حساب کند، ضامن مى تواند از بدهکار مطالبه نماید.
- ثروتمند بودن ضامن و یا علم به فقیر بودن توسط طلبکار: ضامن باید ثرومند باشد (به مقداری که بتواند طلب بدهکار را بدهد) و یا اینکه طلبکار از نداری او آگاه باشد.
- برداشت پول از حساب ضامن: ضامن پس از قبول عقد ضمانت ، فرم قرارداد (وام) را امضا می کند و با امضای ضامن به طلبکار این اختیار داده میشود که درصورت عدم پرداخت بدهی توسط بدهکار، طلبکار بدهی خود را از فیش حقوقی و موجودی حساب ها و سپرده های متعلق به ضامن برداشت نماید.
حالا باتوجه به این شرایط اگر ضامنی روزی برای برداشت پول از حساب بانکی خود با حساب خالی مواجه شد نباید تعجب بکند چرا که از قبل اجازه ی هر گونه برداشت را از حساب خود به طلبکار داده است..
ضامن در چه زمانی می تواند در دادگاه طرح دعوای مطالبه اقساط را علیه وام گیرنده طرح کند؟
ضامن در چه زمانی می تواند در دادگاه طرح دعوای مطالبه اقساط را علیه وام گیرنده طرح کند؟ آیا باید صبر کند تمام اقساط از فیش حقوقی اش کسر شود سپس دادخواست را به دادگاه تقدیم کند یا اینکه پس از کسر شدن چند قسط نیز می تواند طرح دعوا نماید یا اینکه حتی قبل از کسر شدن هیچ قسطی آیا به صرف اخطار بانک وام دهنده، می تواند طرح دعوی نماید. در وضعیتی که اقساط از فیش حقوقی ضامن کسر نمی شود و ضامن خودش به بانک مراجعه و قبل از کسر اقساط، بدهی وام گیرنده را با بانک صاف می کند چه زمانی می توان طرح دعوا کرد؟
یکی از شرایط دعوا این است که وجود دین بر ذمه مدیون محقق شده باشد به عبارتی زمان بدهی مدیون فرا رسیده باشد. مثلاً اگر کسی از یک شخص بدحساب چکی در دست دارد نمی تواند قبل از رسیدن تاریخ چک به صرف اینکه می داند صادرکننده چک بدهی اش را با سوء سابقه بدحسابی پرداخت نمی کند، از او مطالبه نماید. در مبحث وام و ضمانت نیز قبل از اینکه مبلغی مطابق گواهی کسر از حقوق ارائه شده از حقوق ضامن کسر گردد یا قبل از اینکه ضامن بصورت نقدی اقساطی پرداخت نکند صرف بدحسابی وام گیرنده و تعلّل در پرداخت اقساط نمی تواند دلیلی برای استحقاق مطالبه وجه محسوب گردد.
ولی با کسر حتی یک قسط از حقوق ضامن یا پرداخت نقدی یک قسط، استحقاق مطالبه وجه به اندازه مبلغ کسر شده یا پرداخت شده پیدا می شود. ماده ۷۰۹ قانون مدنی نیز مطلب فوق را بدین صورت مورد تأئید قرار می دهد که « ضامن حق رجوع به مضمون عنه ندارد مگر بعد از اداء دین». علی رغم اینکه هنوز اقساط وام به پایان نرسیده و وام مستهلک نشده، در صورت طرح دعوای ضامن، دادگاه وظیفه رسیدگی پیدا می کند و باید به دعوای مطروحه رسیدگی نماید. ضامن باید مطابق ماده ۷۱۳ قانون مدنی در دادخواست تقدیمی در قسمت میزان خواسته صرفاً مجموع مبالغی را که پرداخت کرده یا از فیش حقوقی او کسر شده قید نماید نه کل مبلغ وام. لیکن ضامنی که می داند وام گیرنده ای که از او ضمانت کرده شخصیتاً الباقی اقساط را حتی با وجود طرح دعوای حقوقی پرداخت نمی کند، برای هر تعداد قسطی که از حقوقش کسر می گردد باید یک دادخواست جداگانه بدهد که در مجموع سبب تشکیل چندین پرونده در محاکم قضایی می شود.
نکته قابل توجه این است که اگر اقساط معوقه از فیش حقوقی ضامن کسر گردد در اثبات وجود دین بر ذمه وام گیرنده مشکلی بوجود نمی آید چرا که از دادگاه تقاضای استعلام از بانک یا کارگزینی محل خدمت فرد می شود و صحت کسر اقساط از حقوق ضامن و لزوم بازپرداخت آن توسط وام گیرنده برای دادگاه ثابت می شود. ولی زمانی که ضامن برای جلوگیری از مسدود شدن حقوق ماهیانه اش خود پیش قدم شده و نقداً اقساط معوقه را تصفیه می کند حتماً بایست ضمن پرداخت، گواهی از بانک مبنی بر اینکه این اقساط توسط ضامن پرداخت شده اخذ کند. در غیر این صورت چه بسا اثبات پرداخت توسط ضامن به مشکلاتی بر بخورد و دادگاه قرار رد دعوای ضامن را صادر نماید.
مطابق ماده ۴۱۱ قانون تجارت پس از آنکه ضامن دین را پرداخت کرد بانک باید تمام اسناد و مدارکی را که برای رجوع ضامن به وام گیرنده لازم و مفید است به او بدهد. بنابراین اگر بانک از وام گیرنده چک یا سفته ای بابت تضمین بازپرداخت اقساط وام اخذ می کند پس از تصفیه وام توسط ضامن، باید آنها را در اختیار او قرار دهد تا اقدامات مقتضی را برای وصول طلب خود معمول دارد. ضامن نمی تواند یک بار اقساط پرداختی را با استناد به چک یا سفته موجود در بانک و یک بار هم به استناد کسر از فیش حقوقی اش از وام گیرنده بگیرد. یک دین را نمی توان از دو طریق دو بار دریافت نمود. بااین اوصاف امیدوارم دوستان عزیز ضمانت های مالی را جدی گرفته و درهنگام ضامن شدن دقت های لازم را بعمل آورند.
متن بسیار سنگین است
کسی که چنین متنی را درک کند یا وکیل است یا قاضی!!!