تعمیرکار آسانسور که دختربچهای را ربوده و در چاله آسانسور خانهشان زندانی کرده بود تا از پدرش باجگیری کند ۳ ماه بعد از دستگیری، جزئیات تازهای از این گروگانگیری را شرح داد.
روز 11اسفندماه سال 91مردی به دادسرای امور جنایی رفت و از ناپدیدشدن دخترش خبر داد. او به سپیدنامه، بازپرس شعبه دهم گفت: دختر 11سالهام مثل هر روز بعد از تعطیل شدن از مدرسه به سوی خانه راه افتاد اما مفقود شد و هیچکس از او خبری ندارد. نام این دختر در فهرست گمشدگان پایتخت قرار گرفت و تحقیقات پلیس برای یافتن او آغاز شد اما پدر وی بار دیگر به دادسرا رفت و این بار گفت مردی ناشناس با وی تماس گرفته و در قبال آزادی دخترش 50میلیون تومان خواسته است.
درحالیکه 3روز از این حادثه میگذشت یکی از افرادی که در همسایگی شاکی زندگی میکرد متوجه صدای آه و نالهای ضعیف از چاله آسانسور آپارتمان شد. دقایقی بعد وقتی مأموران آتشنشانی برای بررسی موضوع خود را به آنجا رساندند با پیکر نیمه جان دختر بچه گمشده روبهرو شدند و وی را نجات دادند. دختربچه گفت:« 3روز قبل وقتی از مدرسه به خانه برگشتم ناگهان مردی جلوی دهانم را گرفت و من را به چاله آسانسور برد.
او خودش هم در آنجا پیشم ماند و برای رفع گرسنگی به من چیپس و پفک و ساندیس میداد اما بعد از 2روز درحالیکه دست و دهانم را با چسب بسته بود مرا رها کرد و رفت.» در ادامه تحقیقات کارآگاهان مردی را که سرویسکار آسانسور همان ساختمان بود بازداشت کردند اما دختر بچه گفت او بیگناه است.
2سال از این ماجرا میگذشت تا اینکه مأموران توانستند متهم اصلی را شناسایی و دستگیر کنند. با اینکه دختربچه او را شناسایی کرده بود اما او حاضر نبود به جرمی که مرتکب شده بود اعتراف کند تا اینکه سرانجام صبح دیروز او که از نزدیکان سرویسکار آسانسور ساختمان است بعد از گذشت 3ماه از دستگیریاش به ربودن دختر 11ساله اعتراف کرد و گفت: آن روز برای پخش کردن کارت ویزیتم به آن ساختمان رفته بودم که دختر دانشآموز را دیدم و تصمیم گرفتم او را در چاله آسانسور مخفی و از پدرش باجگیری کنم. من حتی 2روز هم همراه دختربچه در چاله ماندم اما وقتی دیدم کار بیهودهای است او را همانجا رها کرده و فرار کردم. براساس این گزارش هماکنون متهم در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات از او ادامه دارد.