در این مقاله به بررسی انواع خیانت در امانت می پردازیم. امانت داری از معنا و مفهوی فراگیر برخوردار است که نه به فرد و گروهی خاص از امانت گذاران وامانت داران اختصاص دارد و نه به نوعی خاص از انواع امانتها محدود می شود. آنگاه که از ضرورت امانت داری سخن به میان می آید ممکن است فقط امانتهای دیگر نوعان به ذهن میآید ولی حق اینستکه درفرهنگ قرآنی امانت داری تنها به این نوع از امانتها اختصاص نمی یابد بلکه افزون بر آن امانتهای خداوند ، پیامبر اکرم (ص) و امانتهای خود شخص را نیز شامل است و علماء علم حقوق تقسیمات مختلفی را برای امانت داری ذکر کرده اند من جمله:
- الف – امانتهای فردی
امانت داری نسبت به امانتهای فردی امری فراگیر است که هم امانتهای مادی را در بر می گیرد و هم امانتهای معنوی را شامل می شود - امانتهای مادی
امانتهای مادی براساس تقسیم فقیهان به «امانتهای شرعی » و «امانتهای مالکی» و بر اساس تقسیم حقوقدانان به «امانتهای قانونی » و «امانتهای قراردادی» تقسیم می گردد. امانتهای مالکی یا قراردادی عبارت است از امانتهایی که به اختیار و اذن مالک در اختیار کسی قرار میگیرد این امانتها سه فرض دارد:
- امانتهایی که تنها به مصلحت مالک «امانت گذار» است مانند ودیعه، وکالت بی اجرت و …
- امانتهایی که تنها به مصلحت گیرنده امانت «امانت دار» است مانند عاریه و قرض…
- امانتهایی که هم به مصلحت مالک و هم به مصلحت امانت دار است مانند مورد اجاره، رهن، مضاربه مال اشرکه، وکالت، محموله های بار در شرکت های حمل و نقل امانتهای شرعی. امانتهای شرعی یا قانونی عبارت است از امانتهایی که بدون رضایت و اختیار مالک و نیز بی هیچ عقد و قراردادی دراختیار کسی قرار می گیرد مانند مالهای یافت شده، غصب شده، به سرقت رفته، مجهول المالک و نیز مالهایی که از سوی کودکان، دیوانگان، سفیهان، اشخاص غیر مسئول به کسی سپرده می شود.
همه امانتهایی مالی و مادی از نظر عقل و دین امانت محسوب می شود و پاسداشتن آن امری بایسته است . از این رو به حکم آیه «ان الله یامرکم ان تؤدو الامانات الی اهلها» باید در اولین فرصت امانتها را به صاحبان آن برگرداند زیرا انواع خیانت در امانت گناهی است بزرگ تا آنجا که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: کسی که در دنیا به امانتی خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و مرگش فرا رسد برغیر آئین من مرده است.
امانتهای معنوی
با انواع خیانت در امانت آشنا شویم. امانتهای معنوی نسبت به یکدیگر بسیار است که در این بخش از آنها به اختصار اشاره میشود
- جان و سلامتی یکی از مسئولیتهایی که افراد در جامعه اسلامی نسبت به هم دارند ضرورت حفظ جان و سلامتی دیگران است بویژه کسانی که به سبب بیماری یا سانحه ای جان آنان به خطر افتاده است امام رضا (ع) میفرماید:«انّ الله یکلف اهل الصحه القیام بشأن اهل الزمانه و البلوی» خداوند تندرستان را موظف کرده است که به مدد افراد زمین گیر و دیگر مبتلایان قیام کنند.
- عهد و پیمان عهد و پیمان از جمله امانتهای معنوی است که وفای به آن امری بایسته است امام علی (ع) می فرمایند: من احسن الامانه رعی الذمم. مهمترین امانتها رعایت عهدهاست. آری این عهد و پیمان بستهای مردم که نشأه گرفته از اعتماد و اتکاء به قول و سخن همدیگر است باعث ایجاد روابط اجتماعی، اقتصادی مستحمکتری می گردد.
منظور از امانت الهی
در اینکه منظور از این انواع خیانت در امانت که بر آسمانها و زمین عرضه گردید چیست، دیدگاهها یکسان نیست: به باور برخی، منظور، از این امانت، فرمانها و هشدارهای خداست که مردم را به انجام آنها فرمان داده و به دوری جُستن از کارهای ناپسند و ظالمانه هشدار میدهد.
به باور برخی دیگر، منظور مقرّرات و واجباتی است که خدا انجام آنها را بر بندگان لازم شمرده است.
اما عدهای دیگر چنین نظر دارند که منظورْ امانتهای مردم و وفای به عهدها و پیمانهاست و نخستین امانت در تاریخ فرزندان انسان این بود که آدم، خاندان خویش را به هنگام حرکت به سوی مکه، نزد پسرش «قابیل» به امانت سپرد و او نیز به امانت پدر خیانت کرد و خون فرزند او «هابیل» را بر زمین ریخت.
چگونگی عرضه داشتن امانت به آسمانها و زمین
در این مورد نیز دیدگاهها متفاوت است:
به باور پارهای، منظور از عرضه داشتن امانت به آسمانها و زمین، عرضه داشتن آن به آسمانیان و زمینیان است.
و منظور از عرضه، روشنگریِ این نکته است که رعایت امانت، لازم و ضروری و انواع خیانت در امانت و تباه ساختن آن و نیز ترک فرایض و فرمانهای خدا، گناه بزرگی است.
با این بیان، خدا مسؤولیت بزرگ امانت و امانت داری در مورد مقرّرات و قوانین خود را به فرشتگانِ آسمانها و جنّیان و آدمیان که در زمین و کوه و دشت، بیان فرمود، که فرشتگان، از به دوش کشیدن بارِ گرانِ این امانت و امانت داری و نافرمانی خدا هراسیدند، اما انسان جرأت و جسارت نشان داد.
پس آسمانیان و زمینیان از به دوش کشیدن بار این امانت بزرگ سر باز زدند و حاضر نشدند که با پذیرش آن و آن گاه عدم رعایت مقرّرات امانت داری، و گناه و بیدادی که از این راه به بار خواهد آمد و عذابی که دامانشان را خواهد گرفت، همه را به دوش کشند، بنابراین از پذیرش مسؤولیّت آن هراسیدند.
ولی انسان، بارِ گرانِ این مسؤولیّت را به دوش کشید، راستی که او نسبت به خود به خاطر دست یازیدن به گناه، و به اهمیت این امانت و امانت داری، بسیار ناآگاه است.
برخی گفتهاند: منظور از نادانی انسان، آگاهی او به حسّاسیّت و اهمیّت امانت است و نیز این حقیقت که انواع خیانت در امانت به آن، انسان را در خور کیفر و عذاب خدا میسازد. آن گاه در این مورد میافزاید: تفسیرِ درست آیه شریفه همان است که بگوئیم خدا امانت را به اهل آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشت نه به خودِ آنها، چرا که کوه و دشت و آسمان و زمین و یا حشرات و حیوانات، نه دارای خِرد و شعور و قدرت انتخاب و گزینشاند و نه مسؤولیّت و تکلیف؛ و به دوش کشیدن بار امانت نیز به مفهوم عدم رعایت مقرّرات امانت داری است؟ چرا که اصل امانت پذیری و امانت داری را فرشتگان نیز پذیرفته و برای رعایت آن قیام کردهاند.
انواع خیانت در امانت ؟!
دیگران گفتهاند: هر کس به امانت خیانت ورزَد، به این معناست که آن را پذیرفته و بار آن را به دوش کشیده است کسی که بار امانت را برندارد، به این مفهوم است که آن را به صاحب امانت داده است و هر کس به گناهی دست یازد، در حقیقت بارِ آن گناه را به دوش کشیده است.
قرآن در این مورد میفرماید: وَ لْیَحْمِلْنَ اَثقالَهُم و اَثْقالاً مَعَ اَثقالِهِم؛ و بیگمان، آنان بارهای گرانِ گناهانِ خود و بارهای گرانِ گناهان دیگر را با بارهای گرانِ گناهانِ خود بر خواهند گرفت.
با این بیان خدا، آگاهی میدهد که دست یازیدن به گناه و زشتی، به سانِ به دوش کشیدن بار آن گناه و بیداد است. این دیدگاه به باور ما نیز دیدگاه خوبی است، چرا که قرآن، روشنگری میکند که کفر گرایان و نفاق پیشگان، امانت را برداشتند که منظور، خیانتِ آنان به امانت و نافرمانی آنان از خداست.
پارهای از دانشوران نیز، برداشتن امانت را، انواع خیانت در امانت در آن تفسیر کرده و میگویند: هنگامی که تو هماره امانتی را به صاحب آن بازگشت میدهی و به امانتِ دیگری خیانت میکنی، دَر حقیقت به امانتها ناسپاسی کردهای.
گر چه پارهای در این سخن، حمل امانت را، به مفهوم انواع خیانت در امانت گرفتهاند؛ اما به باور من از این سخن، این مطلب دریافت نمیگردد، چرا که ممکن است منظور، قبول امانت باشد که شاعر، آن را در برابر ادای امانت قرار داده است و میگوید: هنگامی که تو هماره امانتی را به صاحبِ آن باز گردانی امانت دیگری را بپذیری، در آن صورت خود را به امانت داری و پذیرش و رعایت و ادای امانت مشغول ساختهای و این، کاری سنگین و مسؤولیتی گران است.
فرمانها و هشدارهای الهی
به باور عدهای دیگر، واژه «عَرضه» در آیه شریفه به مفهوم سنجش و مقایسه است و «امانت» عبارت از فرمانها و هشدارهای خداست که درباره رعایت آنها از بندگان پیمان گرفته و پیام و پیام رسان در این مورد فرستاده است.
با این بیان، منظور این است که: این امانت در چنان موقعیت والا و مقام پر فراز و پر شکوهی است که اگر با توانایی آسمانها و زمین و کوهها نیز مقایسه و موازنه گردد، از آنها سنگینتر و گرانتر است و آنها با زبان حال، ناتوانی خود را از پذیرش این بار گران و این امانت بزرگ اعلام میدارند و از برداشتن آن میترسند.
سپس میافزاید: اما انسان همین امانت گران و پر شکوه را که فراتر از توانایی و کشش آسمانها و زمین و کوهها بود، پذیرفت و بار گرانِ آن را بر دوش کشید.
و سرانجام هم به خاطر ستم به خویشتن و ناآگاهیاش از اندازه پاداش و کیفر این امانت داری و یا انواع خیانت در امانت ، آن را تباه ساخت.
از دیدگاه برخی، در آیه مورد بحث، چیزی در تقدیر است و مفهوم آن این است که: اگر آسمانها و زمین از خِرد و شعور بهرهور بودند و آن گاه این امانت الهی که عبارت از اصول و فروع و مقرّرات دین و نویدها و پاداشها و هشدارهای خداست، بر آنان عرضه میشد و آنها در پذیرش و ردّ آن آزاد بودند، بیگمان با همه بیکرانی آسمانها و گستردگی و بلندی زمین و کوهها، این امانت و امانت داری بر آنها سخت گران میآمد و از بیم کوتاهی در انجام وظیفه و رعایت حق امانت داری، از پذیرش آن سر باز میزند، اما انسان با این جسم ناتوانش به خاطر ناآگاهی از گرانی بار این مسؤولیت، نترسید و آن را پذیرفت.
گرامیداشت مقام والای امانت
و از دیدگاه برخی دیگر، نه واژه «عَرض» به مفهوم چیزی است که از ظاهر آن دریافت میگردد و نه واژه «اِباء» و سر باز زدن و نپذیرفتنِ امانت از سوی آسمانها و زمین و کوهها. بلکه منظور از این بیان، گرامیداشتِ مقام والای امانت و امانت داری است، نه سخن گفتن با آسمان و زمین و کوه و سنگ. چرا که در فرهنگ و ادبیات عرب این گونه سخن گفتن رایج است که بگوید: «از بهار پرسیدم» و یا «خانه را مخاطب ساختم». و آنها از پاسخ گفتن سر باز زدند که در اینجا منظورْ بیان حال است و نه پرسش و پاسخ ظاهری و زبانی.
بنابراین، منظور از امانت در آیه شریفه، همان نشانههای یکتایی و قدرت بیکران و دانش و حکمتِ وصف ناپذیرِ آفریدگار هستی است که به آسمانها و زمین و کوهها سپرده شده و آنها آن نشانهها را به نمایش نهادند و هر کدام با همه وجود بر یکتایی پدید آورنده خویش گواهی دادند. اما انسان کفر گرا و حق ستیز در اثر بیدادگری و نادانیاش به انکار خدا پرداخت و راه شرک و بیداد در پیش گرفت.
انسانهای تربیت نایافته
منظور از انسان در آیه شریفه که به ستمکار و نادان وصف شده است، کدامین انسان است؟ همه انسانها یا گروهی خاص؟ به باور مفسران، منظور، همه انسانها نیست. بلکه انسانهای ساخته نشده و تربیت نایافته و به توحید گرایی و پروا پیشگی و ایمان و ارزشهای انسانی آراسته نشده مورد نظر است، و آیه مورد بحث، نظیر این آیه است که میفرماید: سوگند به روزگار پیروزی حق بر باطل که انسان دستخوش زیان است.
و نظیر این آیه که میفرماید: انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است. و نظیر این آیه است که: و اما انسان هنگامی که پروردگارش وی را میآزماید و عزیزش میدارد و به او نعمت بسیار میدهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.
با این بیان منظور از انسان در آیه مورد بحث، بسان آیاتی که ترسیم گردید، انسان خودکامه و خشن و بیدادگر و تربیت نایافته و به ایمان و ارزشهای والای انسانی و الهی آراسته نشده است نه همه انسانها. و نیز هرگز نمیتوان گفت که منظور از انسان در آیه مورد بحث، نخستین انسان آفرینش است، چرا که او در قرآن شریف به برگزیده خدا وصف شده و برگزیده الهی را هرگز نمیتوان به عنوان ستمکار و نادان وصف نمود.