ابلاغ سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران درخصوص اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی بر طبق اصل 110 قانون اساسی بهانهای شد تا در سلسلهمقالاتی نیازهای عملیاتی برای اجرای صحیح این راهبرد در فضای کنونی کشور را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.
امید آنکه ادامه انتشار چنین نظراتی ضمن فراهم آوردن زمینهای برای ارائه نظرات غنیتر درخصوص اجرای هرچه بهتر اقتصاد مقاومتی راه افتادن موجی را سبب شود تا موضوعات فوق در عرصه رسانهای مورد بحث و تحلیل بهتر قرار گیرد.
تغیر مزیت نسبی از منابع طبیعی به دانش
مهمترین و کانونیترین اصلی که درخصوص اقتصاد مقاومتی در راهبردهای کلی نظام مورد توجه قرار گرفته است ایجاد اقتصادی دانشبنیان است تا بتواند بر پایه همین توانمندی در مقابل فشارهای خارجی با انگیزههای سیاسی و یا غیرسیاسی مقاومت کند.
البته اقتصاد دانشبنیان مفهوم غریبی در عرصه اقتصاد جهانی و صحنه سیاست بینالمللی به شمار نمیآید و در طول نیمقرن گذشته به تدریج مزیت نسبی درخصوص اقتصاد و رشد آن در کشورهای مختلف از منابع زیرزمینی و امتیازات طبیعی به منابع انسانی و دانش تغییر یافته است.
وقتی ژاپن قافیه را در انقلاب صنعتی سوم به آمریکا باخت
برخی از کشورهای صنعتی بزرگ دنیا به دلیل عدم درک چنین فرایندی در صحنه اقتصادی نتوانستند خود را با شرایط جهانی سازگار و دچار برخی عقب ماندگی اقتصادی شدند.
شاید در این میان روشنترین مثال برای این مبحث کشور ژاپن باشد که علیرغم توانمندیهای بالا در عرصه الکترونیک و علوم رایانهای نتوانست در موج انقلاب صنعتی سوم و ایجاد شبکه جهانی اینترنت نقشی موثر را ایفا کند.
بسیاری از شرکت های ژاپنی به دلیل عدم سرمایه گذاری کافی در حوزه نرم افزاری و البته محدودیت های فرهنگی از ایفای نقش موثر در توسعه شبکه جهانی اینترنت و گشترش رایانه ها به تمام زندگی بشر بازماندند و عملا صحنه رقابت را به شرکت های آمریکایی همچون مایکروسافت، اپل، گوگل، فیس بوک و توییتر واگذار کرده اند.
از نفت به دانش
از این رو درک صحیح مزیتهای نسبی اقتصادهایی دانشبنیان و گام برداشتن صحیح برای تبدیل یک اقتصاد ملی بر پایه فروش سرمایههای داخلی از جمله نفت و معادن به اقتصادی بر پایه دانش در مسیر نیل به اقتصاد مقاومتی ضروری نظر میرسد.
اما نکته اساسی در این میان این است که آیا بالا بردن بودجه های تحقیقاتی و صرف هزینه های هنگفت در موسسات تحقیقاتی می تواند علاوه بر رشد تولید علم به کاربرد عملیاتی آن در اقتصاد و ایجاد ارزش افزوده بینجامد؟
آیا بالا بردن توانمندی نیروی انسانی و گسترش تحقیقات در دانشگاهها و همچنین بالا بردن سطح مقالات علمی کافی است و نباید به تحقق سایر مسائل در حوزه اقتصاد دانشبنیان اندیشید.
رشد علمی و اقتصاد، رابطه ای از هم گسیخته
متاسفانه در طول سالیان گذشته نکتهای که به شدت در حوزه رشد علم و فناوری در کشور به چشم میآمده است، عدم هماهنگی و ارزشگذاری بر روی تحقیقات علمی کشور است، گاه در حوزهای روند اختراعات با شتاب فزایندهای رو به رشد میگذارد بدون آنکه صنعت توان استفاده از آن را در قالب یک محصول تجاری داشته باشد و یا در حوزهای دیگر نیازهای ضروری کشور با بیتوجهی مراکز علمی روبهرو شده است.
دردآورتر آنکه رابطه بین اقتصاد و بخش توسعه و تحقیقات چه در حوزه صنعت و چه در سایر حوزههای اقتصادی به طور کامل از همگسیخته است و عملا تحقیقات علمی کشور نمیتواند نقش موثری در حل مشکلات جاری کشور و به خصوص عرصه اقتصادی داشته باشد.
نکتهای که بارها از سوی مقام معظم رهبری در سخنان گوناگون و در مناسبتهای مختلف مورد تاکید قرار گرفته است رشد علمی و تکیه بر این مسئله در اقتصاد کشور است. وکیل ارتباط صنعت و دانشگاه، اجرای دقیق نقشه جامع علمی کشور و همچنین برپایی یک نظام ملی نوآوری نکاتی است که بارها از سوی ایشان مطرح شده است.
انقلاب های همزمان فناوری و سه گانه خرید، ساخت و مهندسی معکوس
واقعیت آن است که اقتصادهای کنونی به خصوص در سطح جهانی گاه با چند انقلاب فناوری همزمان در جریان است دیگر نظامهای بدون اشکال و پیشبینیپذیری نیستند که در مسیر شناختهشدهتری در حال حرکت باشند،گاه توسعه یک فنآوری آثاری را در سطح جهانی و به خصوص بر اقتصاد باقی میگذارد که به هیچعنوان قابل پیشبینی نیستند.
اگر اقتصادی قصد حرکت به سمت تمرکز هرچه بیشتر از دانش به عنوان یک مزیت نسبی برای توسعه را دارد باید تاثیر و جهت حرکت فناوریهای نوین را شناخته و از آن به بهترین نحو ممکن در راستای رشد خود از آن استفاده کند باید بداند که یک فناوری در چه زمانی باید ساخته شود، در چه زمانی باید خریده شود و یا در چه زمانی باید با استفاده از روند مهندسی معکوس به صورت یک فناوری بومی دربیاید.
برای ایجاد یک اقتصاد مقاومتی باید شناخت بهتری از روند رشد فناوری و نحوه استفاده از آن برای حل معضلات و رشد کشور داشت.
مدیریت کننده ارشد دانش نقطه وصل گمشده
در این میان آنچه اهمیت دارد ایجاد فرآیندها، سازمانها، باورها و نگرشهایی است که به کشورها و یک اقتصاد دانشبنیان امکان این را میدهند تا نسبت به رشد فناوری، انتخاب اولویتهای اصلی و به کارگیری آن در قالب یک نظام نو آور ملی واکنش صحیح داشته باشد.
این آن چیزی است که با انتخاب یک مدیریت کننده ارشد دانش به بهترین نحو ممکن به آن پرداخت.
یک سازمان اطلاعاتی علمی
آسانترین راه برای درک نقش مدیریت کننده ارشد دانش این نکته است که مسیرهای اصلی برای رشد فناوری در راستای کمک به اقتصاد یک کشور چه میتواند باشد.
وظیفه چنین سیستمی بیشتر شبیه سازمانهای اطلاعاتی است اما در این میان مدیر ارشد دانش به جای ارائه اطلاعات محرمانه درباره قدرتهای خارجی اطلاعات صادقانه را درباره فناوریهای نوین و رابطه آنها با اقتصاد و جامعه بیان میکند.
مدیر ارشد دانش به ما میگوید که چه فناوریای هماکنون مورد نیاز است، این فناوری چه موقع باید از رده خارج شود و چه فناوریای در آینده مورد نیاز یک کشور خواهد بود.
کمک به درک یک فرایند
یک اقتصاد در حال رشد مبتنی بر دانش باید به بهترین نحو ممکن بهرهگیری از فناوری را برای رشد خود بیاموزد، البته چنین چالشی برای هر کشوری که در این مسیر قدم میگذارد بسیار دشوار است چراکه اصلاح رویههای قبلی گاه بسیار زمانبر و مستلزم شکستن مقاومتهای اداری است، اما دولتها در آینده با اقتصادهایی مبتنی بر دانش روبهرو خواهند بود همانگونه که در اقتصاد مقاومتی نیز اقتصاد باید بر پایه مزیتهای نسبی فناوری حرکت کند.
مدیریت کننده ارشد دانش به درک این فرآیند کمک میکند که یک اقتصاد باید برای حرکت صحیح به کدام فناوری نیاز دارد و چگونه میتواند برتری خود را در آینده با دستیابی به آن فراهم کند.
هیچ کشوری منابع بی نهایت ندارد
در حوزه توسعه رشد علم و فناوری در ایران نکتهای که به نظر میرسد بارها مورد غفلت متولیان امر قرار گرفته است نحوه هدایت صحیح منابع کشور به سمت تحقیقات حیاتی است.
واقعیت آن است که هیچ کشوری دارای منابع نامحدود برای سرمایهگذاری و تحقیقات در هر حوزهای نیست، حتی ایالات متحده آمریکا نیز به عنوان یک ابرقدرت در عرصه فناوری و با داشتن بیش از 300 میلیارد دلار بودجه تحقیقاتی در حوزه شرکتهای خصوصی و دولتی نمیتواند بر روی تمام عرصههای فناوری تحقیقات متنوعی داشته باشد و این مسئله برای کشوری همچون ایران و هزینه بسیار محدودتری در حوزه علم و فناوری دارد بسیار محسوستر است.
برای همه کشورها و به خصوص ایران تصمیمهای مربوط به زمینهای که باید در آن سرمایهگذاری انجام شود بسیار مهم و جنبه حیاتی دارد، اگر کشوری همانند ایران در هر حوزهای سرمایهگذاری انجام دهد عملا معنایی جز اتلاف منابع نخواهد داشت چراکه امکان ندارد بدون سرمایهگذاری کافی در هر حوزهای موفقیتی حاصل شود اما اگر سرمایهگذاریهای تحقیق و توسعه در نقاط مورد نیاز متمرکز شود آنگاه میتوان به موفقیت امیدوار بود و اینجا زمانی است که مدیریت کننده ارشد دانش وارد عمل میشود.
نه یک برنامه ریز و نه یک اجرا کننده
مدیریت کننده رشد دانش تصمیم میگیرد که هزینههای علمی و تحقیقاتی کشور در کدام حوزه سرمایهگذاری شود و چه حوزهای در اولویت قرار بگیرد.
این سیستم در تعامل با تمام حوزههای اقتصادی نیازمندیهای آنها را درک کرده و برای تامین آنها اولویتهای مورد نیاز را برای مجموعههای علمی ذیربط تعیین میکند.
نکته مهم در این میان این است که این سیستم نه یک اجراکننده (وزارت علوم و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری) مشاوره حقوقی است و نه یک برنامهریز (شورای عالی انقلاب فرهنگی) و نه مصلحتاندیش بلکه مدیریت کننده ارشد دانش با درک واقعیاتهای مرتبط با اقتصاد و حوزههای فناوری جهانی آن را به مراکز تصمیمگیر ارائه میکند، نقشی که یک سازمان اطلاعاتی حرفهای در حوزه امنیتی و دفاعی برای نیروهای میدانی ایفا میکند.
پیش گویی آینده
در این میان مدیر ارشد دانش تنها برای زمان حال تصمیم نمیگیرد بلکه با استفاده از دادههای لازم به نقطهای میرسد که امکان پیشبینی دقیق درباره حوزههای پیشتاز در عرصه علم و فناوری در آینده را پیدا میکند این امکان و توانایی سبب میشود تا یک اقتصاد مبتنی بر دانش توانایی رقابتی خود را حفظ کند.
حقیقت آن است که هر اقتصادی برای حفظ موفقیت رقابتی خود در عرصه داخلی و در عرصه جهانی نیازمند فناوری هستند و آن هم فناوریهایی که در لبه پیشرفت قرار داشته باشند.
شاخک های حساس
مدیریت کننده ارشد دانش با دادههایی که با شاخکهای حساس خود به دست میآورد فناوریهای پیشرو را شناسایی کرده و مزیت نسبی هر کدام را برای اقتصاد خود شناسایی میکند و سپس امکان دستیابی به آن را با استفاده از روشهای گوناگون از جمله خرید حق امتیاز، مهندسی معکوس و یا توسعه آن در داخل با استفاده از توان دانشمندان داخلی را فراهم بکند.
این نکته که فناوری مورد نظر در داخلی ساخته شود و یا از خارج وارد شود تصمیمی است که این سیستم باید به آن دست یابد و اینکه پیشتازی در عرصه فناوری چگونه حاصل خواهد شد.
یک اقتصاد دانشبنیان باید برای حفظ نیروهای اصلی خود در هدایت فناوری به سمت جلو پیشتاز باشد.
خطر برای تصاحب قدرت آینده
نکته اصلی دیگر که باید درباره عملکرد چنین مدیری مورد نظر قرار بگیرد توانایی ریسکپذیری آن است چرا که ممکن است هر پیشبینیای با شکست روبهرو شود و فناوریای که در آن سرمایهگذاری صورت گرفته است عملا تبدیل به یک سرمایهگذاری پیشرو نشود.
اینجاست که نقش سرمایهگذاری دولتی و نهادهای مرتبط با آن به منظور ایفای نقش یک بستر قابل اتکا بدون درگیریهای مالی آشکار میشود کمااینکه در ایالات متحده آمریکا نیز بسیاری از فناوریهایی که هماکنون نقش مهمی در برتری جهانی این کشور ایفا میکنند، در داخل نهادهای نظامی و دولتی این کشور همچون پنتاگون و یا سازمان ملی بهداشت آمریکا شکل گرفتهاند، بدون آنکه بازگشت مالی آنان در اولویت باشد.
غرق شدن در بروکراسی اداری
یک مدیریت کننده ارشد دانش در ایران باید عملا علاوه بر ارتباط با حوزه های مختلف اقتصاد، با سایر ارگان های نظام در ارتباط بوده و بتواند در تدوین قوانین و تدوین سیاست های توسعه ای کشور به خصوص در حوزه اقتصادی و فناوری که عملا جدا از یکدیگر نیستند، مشاوره لازم به مراکز تصمیم گیر را بدهد.
همان گونه که پیش از این نیز بر آن تاکید مدیریت کننده ارشد دانش در ایران نباید نقش یک اجرا کننده و یا برنامه ریز در قالب یک سازمان دولتی پیدا کند،چرا که در نهایت این مجموعه به دام بروکراسی های اداری معمول خواهد افتاد.
شاید یک شرکت مشاور دهنده دولتی بتوانمد بهترین قالب برای اجرای این ایده باشد، اما در نهایت نکته اساسی باید این باشد که ما قرار است مجموعه ای را داشته باشیم که واقعیت و نیازمندهای آرا در زمینه آینده فناوری که آینده اقتصاد در آن است را به ما بگوید.
پیشتازی در حوزه فناوریهای شاخص سرنوشت محتوم اقتصادهای دانشبنیان آینده است.