ثبت احوال

بازخوانی پرونده محمد بیجه

محمد بسیجه ملقب به محمد بیجه یکی از معروف‌ ترین قاتل‌ های سریالی کشور و مهم ترین جنایتکار دهه 80 شمسی است که تجاوز و قتل به بیش از 27 کودک و 3 بزرگسال را در پرونده خود داشت. با بررسی پرونده جنایت های وی و داستان هر یک از قربانیان در تلاشیم تا حداقل اندکی به افکار وی نزدیک تر شویم.

زندگی شخصی

محمد بیجه متولد 1361 شمسی در تربت حیدریه بود که در سن 22 سالگی و در سال 1383 قصاص شد. او در پاکدشت تهران به دنیا آمد و در همان جا هم به شغل کارگری مشغول شد. او عضوی از یک خانواده پرجمعیت بود. با 6 خواهر تنی و 6 برادر ناتنیش در فقر بزرگ شد. مادرش را وقتی که چهار ساله بود به خاطر سرطان از دست داد و پدرش که یک کارگر کوره‌پزخانه بود، تمامی سال های بزرگ شدن محمد را صرف کتک زدن و تنبیه های بدنی وحشتناک او و دیگر فرزندانش کرد. به حدی که محمد بارها تلاش کرد تا دست به خودکشی بزند اما موفق نشد.

تاثیر بدی که پدر بیجه بر او داشت تنها به کتک زدن های بی پایان او محدود نمی شود بلکه مخالفت با درس خواندن محمد، اجبار وی به کار کردن از سن 11 سالگی و بعدتر اجبار او به دو جدایی عاشقانه، محمد را بیش از پیش به انتقام گرفتن تشویق می کند. محمد بیجه یکبار در عشق دختری افغان در 18 سالگی ناکام می ماند و بار دیگر در عشق دخترعمه اش که دانشجوی پزشکی بوده است. او سرخورده و تنها است و از کودکیش تنها خاطرات فقر، تنبیه بدنی و تجاوز جنسی از دو فرد غریبه در 11 سالگی را به خاطر دارد. زندگی به قدری با او بد تا می کند که محمد رو به کشتن حیوانات خیابانی می آورد و در یکی از اظهاراتش می گوید با این حیوانات همزادپنداری می کرده و می خواسته است آنان را از زندگی وحشتناکی که داشته اند، نجات دهد!

برای فرد کم سن و سالی مانند محمد که بدون مهر مادری و با ظططلم پدر بزرگ می شود، کتک می خورد، مورد تجاوز چندین باره قرار می گیرد و هیچ چیز باب میلش پیش نمی رود، مقایسه نامعقول زندگی اسفناک خودش با قربانیانی که بر سر راهش قرار می گرفتند در نهایت به شکل وحشتناک ترین پرونده کیفری 70 سال گذشته ایران در می آید.

بازخوانی پرونده محمد بیجه

جنایت های بیجه

اولین قتل بیجه در اسفند 1381 اتفاق می افتد. در عاشورای این سال، بیجه پسر بچه 8 ساله ای را پس از تجاوز با ضربات متعدد سنگ به وحشتناک ترین شکل ممکن به قتل می رساند. او حتی هنگام تحقیقات پلیس در صحنه جرم حاضر می شود و به مراسم ختم مقتول نیز سر می زند.

نوشته های مشابه

کشتن انسان ها برایش قابل مقایسه با حیوانات نبود. او به قدری از این کار آرامش می گرفت که وقتی بین قتل هایش فاصله می افتاد، به شدت مضطرب می شد! حتی دفتری برای لیست کردن جنایاتش با نام مقتولین تهیه می کند. عده ای را خفه می کند، چند کودک را در کوره آجرپزی می اندازد و جالب است که پلیس حتی یک بار هم در طول تحقیقاتش برای تفتیش به آن جا نمی رود!

بیجه موفق می شود در 18 ماه 30 انسان را سلاخی کند و تا نیروی پلیس به خود بجنبد، خانواده های زیادی داغدار فرزندشان شده اند.

آغاز رسیدگی

10 شهریور 1383، گزارش مفقودی 3 دانش آموز پسر به دست نیروی انتظامی پاکدشت می رسد. در طول این 18 ماه گزارش های مفقودی و بعد پیدا شدن جسدهای زیادی به دست پلیس این منطقه رسیده است بدون کوچک ترین سرنخی. نزدیک به 80 مظنون دستگیر شده اند اما دریغ از یک قدم نزدیک تر شدن به حل معمای قتل های زنجیره ای پاکدشت.

در پی گزارش 3 دانش آموز مفقودی، یکی از دوستان آنان پسر بچه ایست که با اطلاعات جدیدی که در اختیار پلیس می گذارد دو تبعه افغانستانی و یک جوان ایرانی به نام علی غلام پور معروف به علی باغی دستگیر می شوند. علی باغی ربودن سه کودک را می پذیرد و ادعا می کند این کودکان را به همدستش دزدیده و اکنون در جایی زندانی کرده است اما هیچ اطلاعاتی از همدستش را لو نمی دهد. باغی یک مرد معتاد و تا حدودی کند ذهن بود که بیشتر به دلیل اعمال جنسی بیجه را همراهی می کرده و انگیزه قتل نداشته است. او در پرونده خود ده سابقه‌ کیفری اعم از سرقت، مصرف و حمل مواد مخدر، روابط نامشروع، لواط، و تمکین به لواط و غیره داشت و با اینکه در اقرارهای اولیه گفته بود در قتل‌ها همدست محمد بوده است اما در ادامه بررسی ها متوجه می‌شویم که او شریک جرم بوده اما معاون در قتل نبوده است. او نهایتا در دادگاه تنها به جرم آدم‌ربایی و تفخیذ به ۱۵ سال حبس و شلاق محکوم شد.

بازخوانی پرونده محمد بیجه

دستگیری محاکمه و عاقبت بیجه

پلیس در 15 شهریور ماه همان سال محمد بیجه را در هنگام دیدزنی با دوربین شکاری دستگیر می کند و از آن جایی که نام او قبلا هم در بین 80 مظنون دستگیر شده بوده است، به او بیشتر مشکوک می شود. محمد هرگونه آشنایی قبلی با علی باغی را رد می کند و به دلیل کمبود مدارک آزاد می شود. در این بازه تا دستگیری دوم او باز هم به جنایات خود بدون هیچ ترس و پروایی ادامه می دهد. سرانجام بیجه در 24 شهریور 1383 دستگیر می شود و به آزار و قتل 22 کودک، دو کارگر و یک زن معتاد اعتراف می کند. بازجویی از وی بیش از 200 ساعت زمان می برد و نتیجه به دست آمده یکی از فجیع‌ترین پرونده هایی است که تاریخ کیفری ایران به خود دیده است.

او در مورد اولین قتلش چنین گفته بود:

ماه قبل وقتى در حوالى موتور آب مى‌رفتم پسربچه‌اى را دیدم. هوا تاریک شده بود، او را با زور به باغ انارى کشاندم و با وارد آوردن ضربات سنگ به قتل رسانده و پا به فرار گذاشتم. نمى‌دانم زنده مانده یا فوت کرده است چون بعدا که برگشتم تا جسد را به کوره انتقال دهم نبود.

هر چند که محاکمات بیجه به صورت غیرعلنی برگزار شد و بعدتر فقط شرح جزئیات دادگاه در اختیار رسانه‌ها قرار گرفت اما آن چیزی که از اوضاع و احوال پرونده، مصاحبه با اولیای دم قربانیان و وکلای آنان به دست آمد به صورت اختصار در ادامه آمده است.

پرونده محمد بیجه در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران و با ریاست قاضی دادرس منصور یاورزاده یگانه و همراهی 4 مستشارش تحت بررسی قرار گرفت. حکم نهایی در 27 آبان 1383 صادر شد. این حکم متشکل از ۱۶ بار قصاص و یک بار اعدام، ۱۵ سال حبس و ۱۰۰ تازیانه بود.

قاضی پرونده در مورد جنایات پاکدشت چنین اظهار داشت:

این بی‌نظیرترین جنایتی بود که رخ داد از این جهت که قربانیان کودکان بی‌گناه بودند و در عرض ۱۹ ماه، ۱۷ کودک ۷ تا ۱۴ ساله مورد اذیت و آزار قرار گرفته و به طرز فجیعی به قتل رسیدند… ۶ جوان کم سن و سال نیز در آستانه مرگ قرار گرفتند و به طرز معجزه‌آسایی نجات یافتند و دو مرد و یک زن نیز به قتل رسیدند.

۴ نفر از قربانیان با سیانور، ۳ نفر با چاقو، ۷ نفر خفه شده و ۶ نفر با شکستگی جمجمه به قتل رسیدند… متهمان اصلی دو جوان ۲۲ و ۳۱ ساله هستند، هر دو در رویای کار و ازدواج و زندگی ناکام ماندند، یکی جوان پرشور، دومی معتاد و زخمی. همه فضیلت‌ها و باورهای خوب و دینی به یک باره در مورد این دو متهم فرو ریخته است. جنایات محمد بیجه و علی از اواخر سال ۸۱ آغاز و نیمه اول سال جاری با دستگیری آنان خاتمه یافته است.

اتهامات مندرج در کیفرخواست محمد بیجه عبارت بودند از: ۱۴ فقره آدم‌ربایی به قصد اعمال منافی عفت و مباشرت در قتل عمدی نسبت به سیدجواد حسنی، محمدرضا بربری، مسعود شیداک، میلاد طهمانی، محمد قدیمی، نعمت الله شمس، یونس ملاکی، باقی نوری، میلاد دامن پور، محمد جعفری، مرد ۴۵ ساله ناشناس، حمید جعفری، احسان زارع و احمدرضا خدری، مشارکت در ۱۴ فقره آدم ربایی و قتل عمد نسبت به سجاد ستوده، وحید امینی، عیوض اسکندری و کیوان خسروی، سرقت دو میلیون ریال وجه نقد از «محمدرضا بربری»، مباشرت در هفت فقره آدم ربایی و ایراد ضرب و جرح عمد و شروع به قتل نسبت به محسن خسروآبادی، نعمت جعفری، محمد غلامیان، علی نظری، کنیز و دو مرد ناشناس و پنج فقره آتش زدن جنازه های محمد جعفری، حمید جعفری، نعمت الله شمس، یونس ملاکی و وحید امنی و مشارکت در یک فقره آدم ربایی نسبت به ضیا خاوری.

محمد بیجه، جنایتکار اصلی پاکدشت در سن 22 سالگی و در 26 اسفند 1383 برای جنایاتش ابتدا 100 ضربه شلاق دریافت کرد و در این بین مورد حمله خانواده‌های داغدار قرار گرفت و سپس به قول خودش به بهترین اتفاق زندگیش رسید و به در ملا عام به دار آویخته شد. کسی برای تحویل جنازه او از خانواده‌اش حاضر نمی‌شود و جسد جوان جنایتکار در مکانی نامعلوم به خاک سپرده می‌شود.

بازخوانی پرونده محمد بیجه

چرا کسی باید در زندگی به این نقطه برسد؟

هر چند که دست زدن به چنین جنایاتی هیچ توجیهی ندارد و فرد را از اعمال هولناکی که انجام داده مبری نمی سازد اما با بررسی پیشینه زندگی فرد و همچنین شرایط محیطی و روانی شاید بتوان بخشی از داستان زندگی او را متوجه شد.

محمد یک کودک متولد شده در یک خانواده فقیر و در محله حاشیه نشینی است. فقر و حاشیه نشینی لزوما به جنایت منتهی نمی شود اما محیطی که در این بستر فراهم می گردد نقطه شروع مسیر بسیاری از بزهکاران تاریخ معاصر ایران است. اینکه این افزایش جمعیت ناگهانی و حاشیه نشینی در شهرهای بزرگی مثل تهران چه بلایی بر سر وضعیت اجتماعی این شهرها و زندگی انسان‌ها آورده است، خود مقوله مفصلی است که در این مطلب نمی‌گنجد.

کشف اینکه بیجه به عنوان کسی که خودش در کودکی آزار جنسی و جسمی زیادی دیده است و حالا به تکرار آن اعمال بر روی کودکان بی گناه و کشتار آنان به وحشتناک‌ترین حالت ممکن پرداخته است، همه نشانه ای از انتقامی است که او می خواسته به روش اشتباه خود از جامعه بگیرد. بسیاری از این کودکان با ضربات سنگ بر سر، پر شدن دهان با لجن، رها شدن در کانال آب و سوختن در کوره آجرپزی به قتل رسیده اند، نشان می ‌دهد قاتل به هنگام انجام این اعمال تا چه حد خشمگین بوده است.

اصلاح افکار این چنینی شاید به دنبال بهبود وضعیت معیشتی و فرهنگی مردم به خصوص در اقشاری مانند خانواده بیجه در بلندمدت جوابگو باشد اما راه حل موقت و سریعی به چشم نمی‌ خورد و همین هم همگان را نگران می کند.

بازخوانی پرونده محمد بیجه

افکار عمومی در مورد پرونده بیجه

کوتاهی نیروهای پاسگاهی در پرونده بیجه و عدم کشف جرم با وجود دستگیری اولیه وی، مردم را خشمگین و وحست زده کرده بود. جواب های سربالایی که برخی از نیروهای پلیس در محل به خانواده های نگران و داغدار می دانند، عدم پیگیری گزارش گم شدن کودکان آن هم در یک بازه زمانی نزدیک به هم و مشکوک شدن به این موضوع و عدم بازرسی دقیق از مناطق پاکدشت مانند کوره آجرپزی و باغ اناری همه باعث شده بود که نه تنها اولیای دم بلکه مردم ایران از نیروی پلیس قطع امید کنند و بیشتر از همیشه نگران امنیت خود و خانواده‌شان باشند.

هر چند که در مسیر پرونده بیجه تعدادی چند از مسئولین و نیروهای پلیس سرزنش و توبیخ شدند و از طرفی پس از دستگیری دوباره بیجه روند رسیدگی و اجرای حکم قصاص بر وی سرعت یافت، اما بسیاری از خانواده‌های قربانیان به خصوص پدر یک پسر افغان که در کشور خود جز نیروهای پلیس بوده است، ادعا داشتند اگر به پاسگاه سر نمی زدند و با گریه و التماس دنبال جواب نمی گشتند، بیجه تا قبل از دستگیری 500 قربانی دیگر را نیز به سلاخی می‌کرد.

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲۴ رای

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا