بلندگوی مدرسه اسمش را صدا میزند: «سامه ابراهیمی، زود بیا دفتر.» دختری میانهاندام، با ابروانی کمانی، چشمانی به رنگ دریایی که کنارش زندگی میکند و صورتی گلگون که به یاد دختران بادیهنشین میاندازدت، شیر آب را میبندد، با آستین چکچک آب را از کنج لبانش پاک میکند. زیرچشمی نگاهی به پنجره اتاق مدیر میاندازد. خوب میداند که آنها هر روز از پشت پنجره بچهها را رصد میکنند. برای آنکه لجشان را در آورد، آرامآرام به سمت دفتر راه میافتد.
تا به جلو اتاق مدیر میرسد، اسمش را 4 بار دیگر صدا کردهاند. «کجایی تو دختر؟ هزار بار صدات کردم! ببین این پروندهاته، حی و حاضر. تا فردا وقت داری. اگر مادرت اومد که هیچ، ولی اگر فردا با مادرت نیومدی، خودت هم نیا. متوجه شدی؟» انگشتاش را بالا میآورد و میگوید: «ما بریم؟» باید زودتر از دفتر خارج شود، وگرنه همه اهل دفتر اشکهایش را میبینند.
زنگ میخورد. کوله اش را روی زمین میکشد. دیرتر از همه بیرون میرود. بابای مدرسه یک لنگه در را بسته و با نگاه میخواهد سامه زودتر مدرسه را ترک کند. بیرون مدرسه، چند ثانیهای به تابلو جلو در زل میزند و با مدرسهاش خداحافظی میکند!
یک هفته بعد
زنگ تفریح است. معلمها دور هم جمع شدهاند. یکی از آنها سراغ سامه را میگیرد. کسی از او خبر ندارد. برای همه عجیب است که چرا این دختر از آوردن مادرش به مدرسه خودداری کرده است. ناظم گفت: «به شمارهای که داشتیم، زنگ زدم. اشتباه بود. نشانیای هم که توی پروندهاش داشت، درست نبود. هیچی از این بچه نداریم. کاش روز آخر تهدیدش نمیکردیم. خیلی برایش نگرانم.»
از معلم کلاس خواستند صمیمیترین همکلاسیاش را معرفی کند. مینا صمیمیترین دوست سامه است. صدایش کردند. هرچه از او پرسیدند، جوابی نداد. اگر میتوانست، دوستی با سامه را هم انکار میکرد. همه اهل دفتر مدرسه با تعجب نگاهش میکردند.
یکی از معلمها پرسید: «فقط بگو حالش خوبه؟» مینا گفت: «بله خیلی خوبه.» اینطوری بود که ماجرای دوستی آنها لو رفت و همه فهمیدند که او با سامه ارتباط دارد. با کلی سؤال و جواب و تهدید، سرانجام مینا لب باز کرد. میگفت با هم پیمان خواهری بستهاند و قول داده راز دوستش را نگوید و…
ماجرای یک زندگی وحشتناک
مینا با این جمله حرفش را آغاز کرد: «سامه مادر نداره…» چشمان همه داشت از حدقه بیرون میزد. یکی پرسید: «یعنی چی؟ مگه میشه؟!» آن یکی گفت: «چرا نمیشه؟ دختر بیچاره!» مدیر پرسید: «مادرش چی شده ؟» مینا گفت: «زندانه.» چشم همه به دهان مینا بود. یکی گفت: «اه، دختر جون، باید با انبر از دهنت حرف بکشیم؟! خب، مثل آدم بگو ببینیم چی شده!» مینا گفت: «من بیشتر نمیدونم، آدرس میدم، بروید از خودش بپرسید… آدرس جایی رو که کار میکنه دارم.»
اصل داستان
«16 سالشه، 3 سالی میشه با من کار میکنه. استعدادش برای خیاطی خوبه. توی این 2 سال گذشته 5 بار مادرش رو دیدم. برای گرفتن پول گاهی میاد سراغ سامه. شناسنامهاش رو سپرده دست من. میگه اینطوری جاش امنتره. زیبایی این دختر به مادرش رفته. خدا کنه اخلاقش مثل اون نباشه.» سامه مدیر را که در حال حرف زدن با مسئول تولیدی دید، رنگش پرید. خوب میدانست که دیگر رازی برایش باقی نمانده است. پس از آن، دیگر به تولیدی هم نرفت.
سامه را چند روز بعد به جرم ولگردی دستگیر کردند. به مامورها گفت: «مادرم ساقی ویلاهای توریستی بود. از خردهفروشی شروع کرد و حالا… از بابام این کار رو یاد گرفت. بابام سر بساط اینقدر کشید تا مرد. مامانم که دستگیر شد، رفتم خونه داییام. داداش 5 سالهام رو فروختند. زدم بیرون. باید خودم رو از این نکبت نجات میدادم. نذر امامزاده کردم. خانوم اکرمی، مدیر تولیدی، زن خوبیه. پناهم داد. من هم براش کار میکردم.»
خیلی از زنانی که او میشناسد، روی زندان را دیدهاند، اما او به خودش قول داده که هیچوقت پایش به زندان باز نشود. زنگ میزند به خانم اکرمی؛ میآید. مدیر مدرسه هم میآید. او را تحویل میگیرند. قرار بر این میشود که روزها درس بخواند و عصرها در تولیدی کار کند و خرج زندگیاش را درآورد.
کمی درباره مادر سامه
مادر سامه قربانی ازدواج اجباری و اعتیاد اجباری شد. حالا هم به جرم فروش مواد مخدر زندانی است. از پسرش خبری نیست. حال و روز سامه فعلا خوب است و اطرافیانش زخمهای روحیاش را درمان میکنند. اما چند نفر از فرزندان زنان زندانی استان تا این اندازه قوی و خوشبختاند؟
چه حمایتهایی وجود دارد؟
بر اساس مصوبه سال 1360 شورای عالی قضایی، انجمنهای حمایت از زندانیان با هدف کمک به زندانیان و خانواده آنان و نوپروری و اصلاح زندانیان و همکاری با زندانها و مؤسسات تامینی و تربیتی و مراکز مراقبت پس از خروج زندانیان متولد شدند. وظایف این انجمنها عبارتاند از: کمک به خانواده زندانیان، بازسازی شخصیت و اصلاح و ارشاد زندانیان، کمک برای آموزش حرفهای به زندانیان و مواردی از این دست.
بر این اساس، یکی از وظایفی که برای هیات مدیره این انجمنها در نظر گرفته شده، مساعدت به خانواده زندانیان و سعی در ارشاد و توانبخشی آنان برای زندگی مستقل و سالم است. استمداد از مؤسسات دولتی و غیردولتی برای انجام دادن وظایف انجمن، مانند بیمه زندانیان و خانواده آنان، اعلام مورد به زندان (و در تهران، به سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور) برای تعقیب و بهرهبرداری از نتیجه اقدامات، از اختیارات هیات مدیره به حساب میآید.
و اما مجازات حمل و نگهداری مواد مخدر
در ماده ۴ «قانون مبارزه با مواد مخدر» مقرر شده است که هر کس بنگ، چرس، گراس، تریاک، شیره و سوخته تریاک را وارد کشور یا صادر کند یا تولید یا توزیع و یا خرید و فروش کند یا در معرض فروش قرار دهد، با رعایت تناسب و با توجه به مقدار مواد مذکور، به مجازاتهای زیر محکوم میشود:
- تا 50 گرم، تا 500 هزار ریال جریمه نقدی و تا 50 ضربه شلاق
- بیش از 50 گرم تا 500 گرم، از4 میلیون تا 10 میلیون ریال جریمه نقدی و 20 تا 74 ضربه شلاق و یک تا 5 سال حبس
- بیش از 500 گرم تا 5 کیلوگرم، از50 میلیون تا 200 میلیون ریال جریمه نقدی و 50 تا 74 ضربه شلاق و 3 تا 15 سال حبس
- بیش از 5 کیلوگرم، اعدام و مصادره اموال، به استثنای هزینه تامین زندگی متعارف برای خانواده محکوم
- هر گاه محرز شود مرتکبان جرایم موضوع بند ۴ این ماده، بار اول مرتکب این جرم شده و موفق به توزیع یا فروش آنها هم نشدهاند، دادگاه آنها را به حبس ابد و 74 ضربه شلاق و مصادره اموال، به استثنای هزینه تامین زندگی متعارف برای خانواده آنها محکوم میکند.
ماده 5 این قانون نیز مقرر کرده است که هرکس تریاک و دیگر مواد مخدر مذکور در ماده 4 را خرید، نگهداری، مخفی یا حمل کند، با رعایت تناسب و با توجه به مقدار مواد و تبصره ذیل همین ماده، به مجازاتهای زیر محکوم میشود:
- تا 50 گرم، تا 3 میلیون ریال جریمه نقدی و تا 50 ضربه شلاق
- بیش از 50 گرم تا 500 گرم، 5 تا 15 میلیون ریال جریمه نقدی و 10 تا 74 ضربه شلاق
- بیش از 500 گرم تا 5 کیلوگرم، 15 میلیون تا 60 میلیون ریال جریمه نقدی و 40 تا 74 ضربه شلاق و 2 تا 5 سال حبس
- بیش از 5 کیلوگرم تا 20 کیلوگرم، 60 تا 200 میلیون ریال جریمه نقدی و 50 تا 74 ضربه شلاق و 5 تا 10 سال حبس و در صورت تکرار، برای بار دوم، علاوه بر مجازاتهای مذکور، به جای جریمه مصادره اموال ناشی از همان جرم و برای بار سوم، اعدام و مصادره اموال به استثنای هزینه تامین زندگی متعارف برای خانواده محکوم
- بیش از 20 کیلوگرم تا 100 کیلوگرم، علاوه بر مجازات مقرر در بند 4 به ازای هر کیلوگرم 2 میلیون ریال به مجازات جزای نقدی مرتکب اضافه میشود و در صورت تکرار، اعدام و مصادره اموال ناشی از همان جرم.
روشنک محمدی