امروزه یکی از مشکلات میان زوجهای جوان که به واسطهی آن کانونهای خانوادگی در همان سالهای اول از هم میپاشد نبود صداقت و فریب خوردن یکی از طرفین یا اصطلاحاً فریب در ازدواج است که حجمی از پروندههای دادگاه خانواده را به خود اختصاص میدهد.
با توجه به پروندههای موجود در دادگاهها بیشتر موارد فریب در ازدواج که از جانب آقایان صورت گرفته، دروغ در بیان داشتن تحصیلات عالیه، شغل مناسب و یا حتی ادعای فرزندی یکی از خانوادههای معروف بودن است و در مقابل فریبهایی که از جانب خانمها صورت گرفته اکثراً مبتنی بر پنهان کردن ازدواج در گذشته است که با آشکار شدن این موارد، فریبخورده شکایت خود را تحت عنوان فریب در ازدواج به دادگاه ارائه میدهد.
تدلیس چیست؟
تدلیس عبارت از عملیاتی است که زن یا مرد یا شخص ثالثی انجام داده و موجب فریب در ازدواج شود که طبق قانون جرم محسوب شده و فریب دهنده به مجازات خواهد رسید.
همانطور که میدانید عقد نکاح دائم یا به وسیله طلاق و یا فسخ نکاح منحل میگردد. گاهی یکی از طرفین بیماری داشته که در زمان عقد آن را مخفی داشته و یا وجود صفتی که مورد نظر طرف مقابل بوده در خود وانمود نماید خواه این مانور به صورت عمل باشد خواه به صورت نوشته یا لفظ، نظیر ارائه گواهی جعلی صحت مزاج که این هم حق فسخ برای طرف فریب خورده میآورد و آثار و پیامدهای حقوقی ویژهای دارد که با عنوان « تخلف از شرط صفت» در قانون مدنی مطرح است.
همچنین فریب در ازدواج جرم محسوب شده و در قانون برای آن مجازات هم در نظر گرفته شده است.
مواردی که فریب در ازدواج محسوب شده و باعث ایجاد حق فسخ میشود:
اگر هر یک عیوب ذیل حین عقد در مرد بوده و زن از آن بیخبر بوده است:
1) جنون (دیوانگی) 2) خصاء (بیماری جنسی) 3) عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. 4) مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
و اگر هر یک از عیوب ذیل حین عقد در زن بوده ولی مرد از آن بیخبر بوده است:
1) جنون(دیوانگی) 2) قرن (بیماری جنسی) 3) جذام (بیماری پوستی) 4) برص(بیماری پوستی) 5) افضاء (بیماری جنسی) 6) زمینگیری 7) نابینائی از هر دو چشم.
هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد به صراحت بیان شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.
شرط کردن صفت به صورتهای زیرمحقق میشود:
1) بیان صفت به صراحت در ضمن عقد، ذکر شود. مثلاً وکیل زوجه میگوید: «موکل خود خانم ….. را به عقد ازدواج آقای دکتر…. با مهریه…. درآوردم.»
عده فسخ نکاح همانند عده طلاق سه طهر است، مگر اینکه زن با اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است و در زمان عده فسخ نکاح زوج حق رجوع ندارد.
2) مشخص شدن دختر یا پسر، قبل از عقد به صفتی خاص که عقد هم مبتنی بر آن صفت واقع گردد، مانند آنکه دختر و پسر قبل از عقد برای یکدیگر نامه بنویسند و پسر در انتهای نامه با عنوان دکتر … امضا نماید، یا در صحبتهای قبل از عقد، دختر یا پسر خود را به دروغ دارای اوصاف خاصی معرفی کنند.
3) در مورد صفت هیچ گفتگویی نمیشود، ولی بر حسب عرف و عادت عقد بر وجود وصف خاصی نسبت به دو طرف منعقد میگردد؛ مثلاً اگر پسر یا دختر مطلبی در مورد بیماری خود نگویند، قضاوت عرف بر آن است که لزوماً سالم هستند و دارای بیماری خاص و مهمّی نمیباشند.
بر حسب انواع شرط صفت فوق، تخلف از شرط صفت به صورتهای مختلفی محقق میشود، از قبیل:
- به دروغ صفت کمالی را به خود نسبت میدهد یا نقصی را از خود دور میکند. مثلاً فردی خود را مهندس معرفی کند.
- در عمل برخلاف واقع کاری انجام دهد که در پی آن صفت کمالی را به خویش نسبت دهد یا نقصی را از خود دور کند. مانند: آنکه فردی کچل، در مراسم خواستگاری و عقد از گیسوی مصنوعی استفاده نماید.
- با سکوت پرده بر روی نقص خویش گذاشته یا تصور دیگران از کمال خویش را مورد تأیید قرار دهد.
که این وجه به چند حالت قابل تصور است:
الف) فرد نسبت به نقص خویش جاهل باشد، مانند: فرد عقیم یا انسان مبتلا به ایدز که خودش نیز از وجود این بیماری در بدنش اطلاعی ندارد، لذا خود را سالم میپندارد و طرف مقابل هم تصور میکند که با فرد سالمی ازدواج کرده است.
ب) فرد نسبت به نقصی که مخفی است و بدون اظهار آن نمیتوان نسبت به آن مطّلع شد، سکوت میکند. مانند: ابتلا به بیماری سرطان یا عارضه قلبی.
ج) فرد به عیب خود علم دارد و نقص هم ظاهر میباشد، لذا سکوت از عیب به معنای کتمان آن نمیباشد، ولی فرد متقاضی ازدواج کوتاهی کرده و در مورد آن دقت و تحقیق ننموده است، لذا به دلیل کوتاهی خویش، تصوری خلاف واقع نسبت به طرف مقابل پیدا نموده است.
از انواع فوق، مواردی که فرد به دروغ صفتی را برای خویش بیان کند یا عیب ظاهری را خلاف واقع نشان دهد یا نسبت به عیب مخفی خود که از آن اطلاع دارد، سکوت نماید، سبب فریب گردیده و به عبارت دیگر طرف مقابل در این نکاح مورد «تدلیس» واقع شده است.
بنابراین در تمامی موارد تخلف از شرط صفت، تدلیس محقق نمیگردد، بلکه زمانی تدلیس به حساب میآید که قصد فریب در ازدواج لحاظ شده باشد.در هر حال در موارد تخلف از شرط صفت نیز به استناد ماده 1128 عقد قابل فسخ خواهد بود.
هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود.
مجازات تدلیس در نکاح
در مقابل فریب در ازدواج دو راهکار وجود دارد. فرد فریبخورده یا میتواند از طریق کیفری شکایت کند که در این صورت 6 ماه الی 2 سال حبس تعیین میشود یا میتواند اقدام حقوقی کرده تقاضای حق فسخ کند . فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریبخورده میتواند به راحتی نکاح را فسخ کند.
اختیار فسخ فوری است بدین معنی که طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع نکاح را فسخ نکند این حق او ساقط میشود البته به این شرط که علم به این حق فسخ و علم به فوریت آن داشته باشد.
تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از این حق لازم بوده به نظر عرف و عادت است. اگر آگاهی فرد فریبخورده بعد از رابطه زناشویی باشد، وی میتواند علاوه بر فسخ نکاح از عامل فریب مهریه را باز پس گیرد.
دادگاه در صدور حکم مجازات مجاز است که میزان حبس را بر میزان حداقل یا حداکثر تعیین کند ولی همین دادگاه میتواند به لحاظ جهات مخففه یعنی با توجه به این که فرد فریبدهنده جوان بوده و دارای سوء سابقه نیست، جریمه را حتی تا میزان 50 هزار تومان تخفیف دهد یعنی کاملا بستگی به دادگاه دارد که میزان حبس و مجازات را به چه حدی تعیین کند.
دروغ ، ریا و فریب در ازدواج
آیا میتوان اشخاص ثالث را نیز در این خصوص متهم نمود؟
رویه مشخصی موجود نمیباشد به عنوان مثال زوج با فریب زوجه مبنی بر اینکه دارای تحصیلات عالیه میباشد با نام برده ازدواج نموده و پس از اطلاع زوجه از این امر، وی علیه زوج و پدر وی اقدام به شکایت نموده و مدعی میگردد که پدر زوج از این امر قطعاً مطلع بوده و با سکوت خود موجبات تسهیل عمل مجرمانه را فراهم نموده است که البته چنانچه سوء نیت پدر زوج اثبات گردد میتوان با عنوان تبانی یا مباشر معنوی از نامبرده اقدام به شکایت نمود.
معاونت در جرم تدلیس هم قابل طرح و هم قابل بررسی در مراجع قضایی است.
هر گاه تدلیس به وسیله شخص ثالثی واقع گردد؛ چنانکه، پدریا مادر پسر یا دختر، یا واسطه ازدواج، صفاتی برخلاف واقع برای همسر یا شوهر ذکرکرده و طرف دیگر را فریب داده باشد، آیا فریب خوره حق فسخ خواهد داشت؟
قانون مدنی در این مورد از فریب در ازدواج ساکت است. بعضی از استادان حقوق تدلیس به وسیله ثالث را موجب حق فسخ برایطرف مقابل دانسته اند.
تبانی یکی از زوجین با شخص ثالث در تدلیس به منزله آن است که خود اومرتکب تدلیس شده است و در این صورت با توجه به ماده 1128 ق. م می توان گفت: صفت خاصی که یکی از زوجین برخلاف واقع واجد آن قلمداد شده به طور ضمنی وارد قلمروی قرارداد شده و وقوع عقد مبتنی بر آن بوده است.
صرف سکوت هر یک از طرفین و در نتیجه در اشتباه گذاردن طرف مقابل در این خصوص جرم میباشد یا خیر؟
به عنوان مثال شخصی که ازدواج قبلی خود را به طرف مقابل اعلام ننموده و با سکوت خود موجبات عدم اطلاع طرف دیگر را از این امر باعث گردد آیا مصداق تدلیس در نکاح میباشد یا خیر؟ به نظر میرسد مورد از موارد تدلیس در نکاح میباشد و اداره حقوقی قوه قضاییه نیز در نظریات مختلف خود این امر را تأیید نموده است.
در قانون آمده چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالیه، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود, مصداق واهی بودن موارد اعلامی طرفین نیز عرف میباشد یعنی هر آنچه که در عرف به عنوان امر واهی بوده و طرف واجد آن نباشد مشمول قانون میگردد.
فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریب خورده میتواند به راحتی نکاح را فسخ کند.
نکته: هر گاه نکاح ناشی از تدلیس باشد فریب خورده میتواند طبق قواعد مسئولیت مدنی از فریبدهنده مطالبه خسارت کند؛ اعم از این که فریبدهنده یکی از زوجین یا شخص ثالث باشد و اعم از اینکه همسر فریبخورده از حق فسخ استفاده کند یا نه.
بنابراین هر گاه شوهر در اثر تدلیس با زنی غیر باکره ازدواج کند و از حق فسخ نخواهد یا نتواند استفاده کند میتواند تفاوت بین مهر باکره و غیرباکره را به عنوان خسارت از فریب دهنده به عنوان خسارت بگیرد و اگر مهر نداده و فریب دهنده خود زن است میتواند مابهالتفاوت را از مهر کسر و بقیه را به زن بپردازد.
بنابراین اگر دختری به واسطه صدمهای بکارت خویش را از دست داد، در حالی که از آن بیخبر است، در این حالت به یقین تدلیس واقع نشده است؛ ولی اگر دختری مرتکب بیعفتی شود و باکره نباشد سکوت او در مقابل خواستگار نوعی تدلیس محسوب میشود . چرا که عرفاً پسری که به خواستگاری دختری میرود میپندارد که دختر در گذشته با مردی ارتباط جنسی نداشته است.
مرد و زنی با هم ازدواج مینمایند بعد از وقوع نکاح کاشف به عمل می آید که زن باکره نبوده است آیا برای مرد حق فسخ نکاح وجود دارد یا خیر؟
چون در عقد نکاح دختر اصل باکره بودن است در واقع صفت باکره بودن در ازدواج با دختر شرط اصلی صحت عقد نکاح است در قانون هم به این موضوع اشاره شده بدین توضیح هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده باشد و پس از عقد معلوم شود که طرف فاقد وصف مورد نظر بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا خیر. زیرا در ازدواج با دختر شرط باکره بودن مستتر است و موردی برای تصریح وجود ندارد.
زنی شوهر را فریب داده و بعد از نکاح ونزدیکی، مرد از تدلیس آگاه شده و نکاح را فسخ می کند.آیا فریب در ازدواج به حساب میآید و میتواند مهری را که بهزن داده است از او پس بگیرد یا اگر نداده است از دادن آن خودداری کند؟
می دانیم باتحقق نزدیکی زن مستحق تمام مهر می شود لکن از آن جا که پرداخت مهر برای آن بوده که شوهر زنی را فاقد نقص یا واجد صفت کمالی که منظور او بوده بگیرد، پس از فسخ نکاح بهعلت تدلیس، شوهر می تواند به عنوان خسارت مهری را که به زن داده است پس بگیرد و یااگر نداده است از پرداخت آن خودداری کند.
بعضی در این موردبرای زن کمترین مهر امثال او را قائل شده اند. بعضی دیگر گفته اند: چون نزدیکی واقع شده کمترین چیزی که می تواند مهر قرار گیرد و به عبارت دیگر کمترین چیزی که عنوانمال بر آن صدق می کند به زن داده می شود و بقیه به شوهر بر می گردد. این نظر قولمشهور فقهای امامیه می باشد.
ارتباط مهریه با فسخ نکاح
فسخ نکاح قبل از نزدیکی:
در تمام مواردی که نکاح قبل از نزدیکی فسخ شود زن حق مهر ندارد، به جز یک صورت که آن عبارت است از آنکه نکاح به علت وجود عنن (ناتوانی جنسی زوج) فسخ گردد که در این صورت زن مستحق نصف مهر است.
فسخ نکاح پس از نزدیکی:
هر گاه زن مرد را در ازدواج فریب دهد و مرد پس از نزدیکی به عیوب واقف گردد چنانچه مرد از حق خود استفاده ننماید باید تمامی مهر را بپردازد ولی در صورت اعمال حق و انحلال نکاح زوجه مستحق مهریه نمیباشد و اگر قبلاً پرداخت نموده میتواند پس بگیرد.
اگر فریبدهنده زن نباشد بلکه کسان او یا واسطهای دیگر باشد مرد میتواند مهریه پرداخته به زن را از فریب در ازدواج مطالبه نماید.
عده فسخ نکاح
عده فسخ نکاح همانند عده طلاق سه طهر است، مگر اینکه زن با اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است و در زمان عده فسخ نکاح زوج حق رجوع ندارد.
چگونگی طرح دعوا:
دادخواست فریب در ازدواج باید به دادگاه خانواده هر شهرستان ارائه شود.
در مورد فسخ نکاح به دو نحو میتوان طرح دعوا کرد:
الف: ابتدا به محض اطلاع از موجبات فسخ ، عقد را خود ذیحق فسخ نماید و به موجب اظهارنامه مراتب اعمال اراده خود را به طرف مقابل اطلاع دهد. سپس با تقدیم دادخواست به دادگاه صدور حکم بر تأیید فسخ را طلب کند.
در این حالت از تاریخ اعمال اراده ذینفع ، عقد فسخشده محسوب میشود و حکم دادگاه تنها کاشف از این است که اعمال حق فسخ در تاریخ مذکور به درستی انجام شده است. توجه به این نکته ضروری است که رویه قضایی دادخواست به خواسته فسخ را پذیرفته و حکم به فسخ صادر میکنند.
در صورتی که مرد بیماری عنن داشته باشد ، زوجه شخصاً حق فسخ نکاح را ندارد بلکه باید به حاکم رجوع کند. دادگاه از تاریخ مراجعه زوجه به دادگاه، یکسال مهلت تعیین مینماید، چنانچه زوج در مدت مزبور قدرت جنسی خود را به دست آورد، اعم از اینکه با زن مزبور یا زن دیگری قدرت همبستری پیدا کرد برای زوجه حق فسخ نکاح نخواهد بود.
ب) بدون فسخ عقد با تقدیم دادخواست به دادگاه با برشماری موجب فسخ نکاح، صدور حکم بر فسخ عقد را طلب کند.
در این صورت زمانی عقد فسخ میشود که رأی دادگاه بر فسخ صادر شود و قطعی گردد تا این زمان عقد معتبر و تأثیر گذار بوده و حقوق و تکالیف زوجین نسبت به هم پابرجا است.
ضمن دادخواست به تأیید فسخ، میتوان صدور حکم بر اموری چون استرداد جهیزیه، مطالبه مهریه در صورت وقوع نزدیکی، مطالبه نفقه ایام گذشته، ثبت در سند نکاحیه واسناد سجلی و … را مطالبه کرد تا گرفتار روند دادرسی طولانی دیگری نشد.
سیر انجام کار در دادگاه
هنگام ورود به دادگاه بهترین راه برای کسب اطلاعات حقوقی،مراجعه به واحد مشاوره است. در این محل افرادی به عنوان وکیل و مطلع شما را به شکل رایگان راهنمایی میکنند. پس از مشورت با این وکلا، میتوانید یقین حاصل کنید که تا چه حد شکایتی که میخواهید مطرح کنید، میتـواند به نتیجه مثبتی برسد.
در این مرحله و پس از تصمیم نهایی برای شکایت بایدبه واحد تنظیم دادخواست مراجعه کنید. در این محل برای هر نوع شکایتی لایحه آماده و تایپ شدهایوجود دارد که در مقابل مبلغ بین یک هزار تا دو هزار تومان در اختیار شما قرارمیگیرد.
لایحه دادگاه از یک برگ تشکیل شده و پس از تکمیل شدن باید به انضمام اسناد ومدارک مورد نیاز که بیشتر فتوکپی شناسنامه و عقدنامه است به واحد نقش تمبر ارائه شود.
در این بخش روی لوایح متناسب با هر لایحه تمبر زده میشود. پس از آن شما باید ازلایحه خود فتوکپی تهیه کنید.
نسخه اصلی شکایت در پرونده باقی میماند و نسخه دومنیز از سوی دادگاه برای طرف شما ارسال میشود. پس از طی این مراحل پرونده شما ازسوی فردی از مسؤولان دادگاه بررسی میشود و بعد از تایید مدارک و اطمینان از تکمیل بودن آنها، پرونده به واحد رایانه میرود تا اطلاعات آن در این مکان ثبت شود. سپس پرونده به معاونت ارجاع میرود.
در اینمرحله پرونده شما به یکی از شعبههای دادگاه ارسال میشود. از این پس تمامپروندههای شما و پروندههایی که همسرتان علیه شما طرح کند، در همان شعبه رسیدگی میشود، البته در خود شعبه نیز پرونده از جهات مختلفی بررسی میشود تا یک وقت مدارک پرونده کم و کسر نباشد.
نکته قابلتوجه دیگر این است که همسران برای شکایت از یکدیگر در دادگاه نیاز به فتوکپی عقدنامه دارند، در زمانی که اختلافی میان همسرانشکل میگیرد، طبیعتا امکان دسترسی به عقدنامه از سوی یکی از دوطرف وجود ندارد.
برای این مساله قانون پیشبینی لازم را هم انجام داده و آن اینکه هر کدام از همسران میتوانند بهجای کپی عقدنامه، رونوشت عقدنامه را به دادگاه ارائه کنند. رونوشت عقدنامه نیز در محضری که سند ازدواج در آن تنظیم شده به هر یک از دو طرف داده میشود و به دست آوردن آن بسیار ساده است.
سلام،مطالب خوب بود انشالله موفق باشید
سلام من سال ۹۳ ازدواج کردم لیسانس مدیریت کشاورزی دارم همسرم شریک یک آژانس هواپیمایی و کارمند عالی یک اداره دولتی با حقوق و مزایای عالی هست ،از نظر مالی خانوادش رو ساپورت میکنه ،از سال ۹۳ ماهیانه ۱۰۰ هزار تومان بابت تمامی خرج ها به من میداد از جمله شارژ تلفنم خرید لباس لوازم آرایش و غیره که من به هیچ کدام نمیرسیدم چهار ماه به من ۲۰۰هزار تومان داد از اسفند ۹۹ تا مهر ۱۴۰۰ حتی هزار تومن هم به من نداده در نهایت کار پیدا کردم و از سال ۹۵ کار میکنم تا بتونم از پس هزینه های خودم بربیام الان درآمد خوبی دارم بین ۱۰ تا ۱۵ تومن درامد ماهیانمم هست اما به خاطر زیاد بودن تایم کارم از ۹ صبح تا ۶ عصر واقعا خسته میشم ،ایشان از من هرشب رابطه میخواد که من در توانم نیست کارهای منزل هم تماما سر من هست ،بارها رسیدم خونه در حال دیدن سوپر بوده برخورد کردم جواب نداده دیگه بیخیال شدم و خودم رو به اون راه میزنم ،راهنماییم کنید چیکار میتونم بکنم .میگه میرم یه زن دیگه میگیرم میگم تو منو تامین نمیکنی چرا انتظار تمکین داری .اون همه پول داری من باید برم خسته بشم کار بکنم که از زندگیم بزنم آیا این رواس ؟؟؟؟؟
سلام مدت 20ساله ازدواج کردم ودوتا بچه دارم دخترم 17و پسرم9سالشه،متاسفانه من دچار یه زن فوق العاده مغرورم که علاوه بر اینکه از روز اول مشکل تمکین خاص داره ،تو روم هم وایمیسه وهر از گاهی فحش هم میده با کس وکار من رابطه ای نداره متقابلا من هم با کس وکارش رابطه ای ندارم ،چن وقنیه دیگه غذا هم درست میکنه میذاره جلوش با بچه ها میخوره واصلا به خودش نمیاره که مرد هم تو خونه آدمه ،یه کلمه نمیگه غذا میخوری یا نه،نه غذا به هیچی من اهمیت نمیده دوسالی هم هست که دیگه رابطه زناشویی هم نیست راست راست جلوم راه میره ثمره زحمت کارگریم رو میخوره وبه ریشم میخنده دوسال پیش تقاضای طلاق دادم برادرش اومد درکیری درست کرد ،آخر سر مجبور شد ببره مشاوره ،همون جلسه اول مشاوره بهش گفته بود این مرد مشکل نداره خواهرت بزرگترین مشکلش دروغگوییه،وعدم تمکین خاص،خدا وکیلی سنگ پیش دا این زن نرمتره ،دیدی یه نفر ثمره کارت رو جلو چشمات بخوره هیچ وظیفه ای رو بحا نیاره پشت بچه هات سنگر بگیره وبعد هم بگه وظیفته،من که ندیدم ،واگذار میکنم بخدا تا چه خواهد
احسنت بر شما عالی بود. خدا خودش همه مشکلات و ناحقی ها را حل کنه به لطف رسولش حضرت محمد (ص) . صلوات