۲ دوست برای یکشبه پولدار شدن نقشه زورگیری مسلحانه از پیرمرد نقرهفروش را کشیدند. پس از سرقت، اما یکی از آنها به دیگری رکب زد و با برداشتن ساک نقرهها از تهران فرار کرد.جمعه چند هفته پیش پیرمرد نقرهفروشی به مغازهاش در مرکز تهران رفت و بعد از بالا کشیدن کرکرهها وارد آنجا شد. او سرگرم چیدن ویترین بود که 2 مرد وارد مغازه شدند. آنها قیمت چند انگشتر نقره را پرسیدند و بهنظر میرسید که مشتری هستند اما چند دقیقه بعد یکی از آنها که سنش از دیگری بیشتر بود چاقویی زیر گلوی پیرمرد گذاشت و از او خواست کف مغازه بنشیند.
پیرمرد 80ساله از ترس جانش تسلیم شد و سارق مسلح به زور او را روی زمین خواباند و دست و پاهایش را با پارچه بست. دستانش را هم روی دهان او گذاشت و تهدید کرد که سکوت کند. همدستش که کمی جوانتر بود و ساکی همراه داشت، به سرعت تمام نقرهها را داخل ساک مشکی رنگی که همراهش بود ریخت و پس از آن فرار کردند.
شروع تحقیقات
همزمان با فرار دزدان مسلح، پیرمرد خودش را به بیرون از مغازه رساند و از مردم کمک خواست. طولی نکشید که مأموران در محل حاضر شدند و تحقیقات درخصوص این حادثه شروع شد. کارآگاهان وقتی متوجه شدند که مغازه مجهز به دوربین مداربسته است، به بازبینی تصاویر آن پرداختند. بررسیها حکایت از این داشت که سارقان مسلح پس از سرقت سوار بر خودروی نیسان شده و از محل گریختند اما شماره پلاک آن مخدوش شده و مشخص نبود. پیرمرد نقرهفروش که بهشدت ترسیده بود میگفت ارزش نقرههایی که از او سرقت کردند در حدود 100میلیون تومان است. از سوی دیگر کارآگاهان با بهدست آوردن تصاویر متهمان سراغ آلبوم مجرمان سابقهدار رفتند و پی بردند یکی از سارقان که نقرهها را داخل کیسه میریخت در حدود 30سال سن دارد وو سابقهدار است. با این سرنخ، پاتوقهای احتمالی وی زیر نظر گرفته شد اما مأموران باخبر شدند که وی فراری شده و سعی کرده ردی از خود به جا نگذارد.
افشای راز دوست
درحالیکه به دستور قاضی سیدامین میروکیلی دادیار دادسرای ویژه سرقت تحقیقات برای دستگیری دزدان ادامه داشت، مردی با پلیس تماس گرفت و مدعی شد که یکی از دوستانش پیش او آمده و رازی را فاش کرده است. وی گفت: در یک جمع دوستانه محمد را دیدم، او برایم تعریف کرد که چند وقت پیش به یک نقرهفروشی دستبرد زدهاند اما همدستش به او رکب زده و سهمش را پرداخت نکرده است. با این سرنخ مأموران سراغ متهم تحت تعقیب رفتند و او را در عملیاتی غافلگیرانه به دام انداختند.
مرد 52ساله وقتی برای تحقیق پیش روی قاضی میروکیلی قرار گرفت گفت:چند وقت پیش یکی از بچههای محل به نام شاهین را بعد از 7یا 8سال دیدم. میگفت اوضاع زندگیاش خوب نیست. من هم برای جورکردن جهیزیه دختر دم بختم دنبال پول بودم. او یک پیشنهاد کاری مطرح کرد که به قول خودش میشد یک شبه پولدار شد. من هم قبول کردم و بعد متوجه شدم قصد دزدی دارد. اول مخالفت کردم اما بعد بهخاطر شرایط زندگیام ناچار شدم بپذیرم و بازی را شروع کنم. وی ادامه داد:از آنجا که پیش از اینن مدتی در نقره فروشی کار کردهبودم، تصمیم گرفتیم به مغازه نقرهفروشی دستبرد بزنیم.
برای همین راهی منطقه مورد نظر شدیم و مغازه پیرمرد را شناسایی کردیم. هم برای اینکه او صبح زود پیش از کسبههای دیگر به مغازه میآمد و هم اینکه سنش بالا بود. برای همین تصمیم گرفتیم به آنجا دستبرد بزنیم. پس از سرقت شاهین ساک نقرهها را همراه خود برد و قرار شد فردا 8صبح به خانهاش بروم تا اموال سرقتی را تقسیم کنیم اما ساعتی بعد از تهران فرار کرد و من رکب خوردم. وی ادامه داد: حتی به من پیامک فرستاد که دنبالم نگرد، من از تهران خارج شدم. من هم که بهشدت عصبی بودم،، موضوع را برای دوستم تعریف کردم، چراکه عذاب وجدان لحظهای رهایم نمیکرد. من تا به حال آزارم به مورچه هم نرسیده بود اما شاهین مرا اغفال کرد و فریبم داد. از این بازی فقط عذاب وجدانش برای من ماند، هماکنون تحقیقات برای دستگیری متهم فراری شروع شده است تا راز سرقتهای دیگر او فاش شود.