در کافهای نشسته بودیم و در حالی که قهوه هایمان را مینوشیدیم، راجع به اتفاقات روزمره باهم صحبت میکردیم. چند لحظه سکوت برقرار شد و سپس دوستم گفت: ” همسرم میخواهد مرا طلاق دهد یعنی طلاق ناخواسته .” اشک در چشمانش جمع و چهره اش گرفته تر شد. اکنون درد و رنجی که او در طول یک ساعت پیش مخفی کرده بود، نمایان گشت. دوباره گفت:” او میگوید دیگر به من علاقه ای ندارد. می دانستم که به دلیل فشار کاریای که متحمل شده و همچنین مشغول شدن من با فرزندانمان، ما از هم بیشتر و بیشتر فاصله گرفتیم، اما فکرش را هم نمیکردم که او به طلاق می اندیشد! او حتی حاضر به مراجعه به مشاور هم نیست و مدام تکرار می کند که تصمیم نهایی خود را گرفته است.”
طلاق ناخواسته
در مسیر زندگی، هنه ی ما با موانع مختلفی رو به رو می شویم که بعضی از آنها از قبل پیش بینی شده و بعضی دیگر ناگهانی و غیر منتظره اند. موانعی وجود دارند که حتی از یک طلاق ناخواسته نیز ویرانگرتر می باشند. شاید به همین دلیل بعضیها تن به طلاق می دهند. اگر با سختیهای زندگی آشنا باشید، شاید عواقب بد ناشی از یک طلاق ناخواسته را نیز بشناسید. پس از طلاق احساسات انسان از عصبانیت به عذاب وجدان، و سپس به ناامیدی تبدیل میشوند؛ به طوری که افراد کمی قادر به آرام کردن او خواهند بود. هنگامی که فرد خود را از اجتماع دور میکند، وضعیت او بدتر نیز خواهد شد. این دوری و انزوا به این دلیل رخ میدهد که انسان از بیان مشکلات و وضعیت کنونی خود احساس سرشکستگی و خجالت نماید.
نیاز به کمک
طلاق نوعی مرگ است؛ مرگ یک ازدواج… اغلب افراد باتجربه معتقدند که غم و اندوه ناشی از طلاق بسیار شدیدتر و پیچیده تر از احساساتی است که با مرگ همسر، به سراغ انسان میآیند. خانواده و دوستان پس از طلاق غالبا نسبت به فرد بی تفاوت میشوند و رفتاری زننده پیدا میکنند. با از دست دادن حریم امن زناشویی، فرد دچار احساس غصهی شدید همراه با شرمندگی و خجالت از اطرافیان شده و خود را یک بازندهای فرض می کند که از تمام جوامع رانده شده است.
به دلیل پیچیدگی مسئله ی طلاق ناخواسته ، انسان به کمک و پشتیبانی افرادی نیاز دارد که موقعیت او را درک میکنند. این پشتیبان میتواند یک پیشوای روحانی، یک مشاور با تجربه و یا یک دوست قابل اعتماد باشد. پس از طلاق ناخواسته ، فرد باید به خود فرصت بهبود یافتن از غم و غصه را بدهد و در مورد راهکارهای سازگار شدن با وضع موجود تحقیق نماید.
به یاد داشته باشید که با وجود اینکه خداوند طلاق را نمیپسندد، اما در هر حال عاشق بندگان خود است. او انسان را به هنگام غم و اندوه و سردرگمی، به آغوش خود دعوت میکند. کسی که میگوید خدا فقط خانوادههای کامل و خوشبخت را دوست دارد، قطعا یک دروغگوست. کتاب مقدس (انجیل) به انسانها یادآوری میکند که حضرت مسیح افراد سرشکسته، رانده شده و غمگین را یاری میدهد.
محافظت از شخصیت خود
برای غلبه بر سختیهای ناشی از یک طلاق ناخواسته تحمیل شده و ناخواسته، باید به خداوند وفادار ماند. هرچند زندگی زناشویی افراد دچار شکست شده است اما آنان همچنان میتوانند در سختیهای پیش رو، خود و زندگی خود را به پروردگار بسپارند. صرفنظر از نتیجهی حاصل، انسان باید همیشه شخصیت راست و درستی داشته باشد و برای حفظ این شخصیت به تنها منجی خود یعنی خدای بزرگ، پناه ببرد.
برای جلوگیری از یک طلاق ناخواسته، فرد باید تمام مشکلات و مسائلی که بر زندگیاش رخنه کرده و احتمالا به طلاق ناخواسته میانجامد را سریعا رفع و رجوع کند. او باید صادقانه از همسر یا مشاور خود بپرسد که ”چگونه به این وضع دچار شده ام؟” و ” چه چیزی را باید تغییر دهم؟” وقتی مقصود و منظور همسر خود را اشتباه متوجه میشود، باید صادقانه به این امر اعتراف کند و همچنین خطاهایی که همسرش در حق او مرتکب شده، ببخشد. اندیشیدن به طلاق، زخم های قدیمی و نهفته را نمایان می کند و شما را نسبت به مسائل جزئی که حتی به آنها دقت نمیکردید، حساس میگرداند.
دوست من پس از گذراندن مراحل گفته شده، متوجه شد که همسرش سالهاست از دست او عصبانی بوده ولی این امر را بروز نمیداد. با کمک یک مشاور، او توانست احساسات خود را بیان کند. او از اینکه همسرش بیشتر وقت خو را برای فرزندان، رفتن به کلیسا و سرکار صرف می کند و وقت کمی را به او اختصاص میدهد، احساس ناراحتی و دلشکستگی میکرد. دوست من با تلاش بیش از حدش برای تبدیل شدن به یک مادر نمونه، به طور ناخواسته در حال دور شدن از همسرش بود. او باید یکی از این دو تصمیم را می گرفت:
1) می توانست از کارهایش دفاع کند؛ چرا که انگیزه اش درست بوده و همسرش نیز به نوبه ی خود نسبت به او کوتاهی کرده است.
2) می توانست مسئولیت این رخداد را به عهده گرفته و به عنوان یک طرف بحث، از همسر خود عذرخواهی کند تا احتمال بازیابی روابط صمیمی گذشته نیز به وجود بیاید.
تنظیم کردن حد و حدود صحیح
توجه داشته باشید که کتاب مقدس (انجیل) در خصوص مسائل زناشویی تاکید می کند ”تا جایی که به شما مربوط است” ؛ بدین معنی که شما نه میتوانید مسئولیت انتخاب ها و تصمیمات همسرتان را به عهده بگیرید و نه برای تداوم زندگی زناشویی تان پافشاری کنید. جست و جو برای آرامش به این معنی نیست که همسرتان را وادار به ماندن کنید. این رفتار باعث می شود شما نقش یک فرد سوءاستفاده گر را داشته باشید. اگر همسرتان خواهان رفتن است، بگذارید برود. همچنین از نادیده گرفتن رفتارهای بد همسر خود به منظور حفظ زندگی زناشوییتان جدا خودداری کنید. اگر همسر شما خیانتکار یا سوءاستفاده گر بود و از کارهای خود نیز اظهار پشیمانی نمیکرد، نسبت به او بیتفاوت نباشید.
امیدوار ماندن
جنبه ی دیگری از درست زندگیکردن، این است که نسبت به زندگی زناشویی خود متعهد بمانید؛ حتی اگر به ظاهر پایان یافته باشد. پس از یک طلاق ناخواسته ، تا وقتی که همسر شما ازدواج مجدد نکرده است، همواره احتمال صلح و آشتی وجود دارد تعداد زیادی زوج وجود دارند که حتی پس از گذر چند دهه از طلاق ناخواسته ، مجددا ازدواج کرده اند. بنابراین با اینکه هیچ تضمینی وجود ندارد، اما همواره میتوانید امیدوار باشید که خداوند زندگی دو نفره تان را به شما بازگرداند.
در نهایت، به یاد داشته باشید که رحمت خداوند، تنها شامل حال خانواده های کامل نمی شود، بلکه به تمام بندگان وفادارش اختصاص دارد. دشمن شما همیشه سعی خواهد کرد که شما را نسبت به یاری و کمک خدا ناامید سازد؛ اما شما باید همیشه به خدا اعتماد کنید و بزرگواری و مهربانی اش را از یاد نبرید.