ارزش
با آنکه ممکن است تعیین ارزش پولى براى بازده برخى از انواع دارائىها (مثلاً کارهاى هنری) مشکل باشد، معذالک مشخصه اصلى دارائىهاى تجارتى این است که این دارائىها موجب افزایش جریان درآمد در آینده مىشوند. بسیارى اوقات تعیین و اندازهگیرى این جریان ساده است (مثلاً تعیین نرخ سود یک سند اوراق مشارکت) در سایر موارد، باید جریانات نقدى مربوط به یک دارائى تخمین زده شوند. صرفنظر از مشکلات اندازهگیرى و تعیین جریانات درآمد در آینده، همین درآمدهاى متصور از یک سرى دارائىها هستند که بهخود آن دارائىها ارزش و اعتبار مىبخشند.
در ادبیات تعاریف مختلفى براى ارزش وجود دارد که هر یک از آنها در جاى مناسب خود بهکار مىرود. در درجه اول باید ارزش نقدی را از ارزش دارائی در حال ادامه کار تمیز داد. اگر یک دارائى با مجموعهٔ دارائىها (مثلاً دارائىهاى یک مؤسسه) را از سازمانى که آنها را مورد استفاده قرار مىدهد، جدا کنیم و به خریداران مختلف که بهمنظورهاى غیر از منظور اصلى مؤسسه خریدارى و مورد استفاده قرار مىدهند بهفروش برسانیم، در اینصورت مبلغى که به این ترتیب بهدست مىآید، طبق تعریف ارزش نقدى ـ Liquidate Value آن دارائى یا مجموعه دارائىها نامیده مىشود. مثلاً اگر مالک یک کارخانه تولیدى درصدد پایان دادن بهکار خود و بازنشستگى باشد، در اینصورت باید موجودىهاى جنسى و ماشینآلات آن را حراج کند، حسابهاى دریافتنى را وصول کند، سپس زمین و ساختمان آن را نیز به یکى از خریداران بفروشد. مجموع پولهائى که از فروش اقلام مختلف دارائى به این ترتیب بهدست مىآید، ارزش نقدى این دارائىها مىباشد. اگر بدهىهاى وى را از این مبلغ کسر کنیم، باقىمانده عبارت است از ارزش نقدى مالکیت این شخص در آن تجارت.
از طرف دیگر اگر مؤسسه را بهصورت یک واحد فعالى و زنده به مؤسسه تولیدى دیگر و با شخص دیگر واگذار نماید که خریدار نیز همان استفاده را که فروشنده مىکرد، بکند. پولى که خریدار به وى مىپردازد، معادل ارزش در حال عمل این مؤسسه مىباشد. اگر ارزش در حال عمل پیش از ارزش نقدى باشد، در آنصورت تفاوت این دو ارزش، عبارت است از ارزش اضافى شرکت نسبت به ارزش دارائىهاى این مؤسسه.
ارزش نقدى در برابر ارزش بازار
ارزش دفترى عبارت است از ارزش یک دارائى بر طبق دفاتر حساب و ارزش بازار عبارت است از: قیمتى که مىتوان یک دارائى را به آن قیمت به فروش رسانید. قانون تجارت اگر دارائى موردنظر یک مؤسسه باشد، واضح است که داراى دو ارزش بازار مىباشد، یکى ارزش نقدى و دیگرى ارزش در حال عمل و در اینصورت فقط آن ارزشى را که بیشتر است، بهعنوان ارزش بازار تلقى مىکنند.
ارزش بازار در برابر ارزش ذاتى
یک تعریف عمومى ارزش واقعى عبارت است از: آن ارزشى که توسط حقایق مشخص مىشود، یعنى دارائىها، درآمدها، سودهاى سهام، و عواملى مثل عامل مدیریت. هدف از بهکار بردن ذاتى ـ Intrinsic آن است که تأکید شود. اولاً، ارزش با قیمت جارى بازار تفاوت دارد، و دیگر اینکه این ارزش، بستگى به در حال کار بودن یا نبودن دارائى ندارد. در حقیقت احتمال دارد ارزش ذاتى هر کالا که محاسبهشده، حداقل سالى یک بار در اثر بهبود و اصلاح عوامل مختلفى که بر آن ارزش خاصى اثر دارند، تغییر کند، لیکن در بسیارى موارد تغییرات ارزش ذاتی، آهستهتر از تغییرات قیمت بازار است، و معمولاً تفاوتى که بین ارزش ذاتى و قیمت جارى در یک زمان وجود دارد به نفع سرمایهگذاران است.
گرچه امروزه این مفهوم را براى ارزشیابى اوراق بهاءدار (اوراق قرضه و سهام) تعیین و تعریف کردهاند، ولى آنرا در مورد سایر اقلام دارائىهاى تجارتى نیز مىتوان بهکار برد. تعیین ارزش ذاتى مستلزم آن است که جریانات نقدى که انتظار مىرود در آینده از یک دارائى بهدست آید، تخمین زده شود، سپس یک نرخ سرمایهگذارى (Capitalization Rate) یا نرخ تنزیل مناسب تعیین شود، و بعد ارزش فعلى جریانات نقدى محاسبه گردد.
سرمایهگذارى درآمد (Income Capitalization)
روش تعیین ارزش ذاتى یک دارائی، به نام روش ارزشیابى سرمایهگذارى درآمد نامیده مىشود. البته این یک نام تشریفاتى براى ارزش فعلى درآمدهاى آتى حاصل از یک دارائى مىباشد. مثال زیر روش ارزشیابى یک سند قرضه را روشن مىکند. پس از آن، چگونگى استفاده از این روش را در مورد ارزشیابى سهام ممتاز و عادى شرح مىدهیم. از این پس مقصود ما از کلمه ارزش همان ارزش ذاتىاى است که بهوسیله در سرمایهگذارى جریانات آتى درآمد محاسبه مىشود. بهعلاوه براى سهولت تشریح مطالب، فرض مىکنیم که قیمت جارى بازار، براى سهام و اوراق قرضه، معادل ارزش واقعى آنها است (اگر چه مىدانیم که این فرض درست نیست زیرا خواهیم دید که تفاوت بین تخمین مدیریت از ارزش واقعى و قیمت بازار. در انتخاب نوع اوراق بهاءدار [سهام یا اوراق قرضه] براى تأمین پول، چه اثر قابل ملاحظهاى دارد).