زورگیر خشن وقتی از زندان مرخصی گرفت پا به فرار گذاشت و باز هم سراغ خلاف رفت اما هنگام ارتکاب سرقتی خشن دستگیر شد. چند روز پیش مأموران گشت پلیس در اتوبان صدر بهخودروی پرشیایی برخوردند که با حرکت زیگزاکی باعث ایجاد خطر برای بقیه خودروها شده بود. داخل ماشین 2مرد به چشم میخوردند که یکی از آنها راننده بود و فردی دیگر، مردی بود که با راننده درگیر بود. مأموران به تعقیب خودرو پرداختند تا اینکه با جدول کنار اتوبان برخورد کرد و متوقف شد. همزمان، مرد راننده با سر وو صورتی خون آلود از خودرو پیاده شد و با دیدن مأموران گشت به سمت آنها رفت و مدعی شد که مرد جوانی سوار ماشینش شده و قصد خفتگیری داشت. کارآگاهان بلافاصله به تعقیب جوان سارق که قصد فرار داشت، پرداختند و دستگیرش کردند.
متهم و شاکی هردو به پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران منتقل شدند و شاکی در توضیح ماجرا گفت: در منطقه زعفرانیه بودم که پسرجوانی را کنار خیابان دیدم. دست تکان داد و خواست تا بهصورت دربست او را به شرق تهران ببرم. من هم به خیال اینکه مسافر است، سوارش کردم. در بین راه ناگهان با تهدید از من خواست هرچه دارم در اختیارش قرار دهم. من اما مقاومت کردم، با این حال او با مشت و لگد به جانم افتاد و به سر و صورتم میکوبید و قصد کشتنم را داشت. حتی با چاقو تهدید میکرد که درر نهایت من نتوانستم تعادل ماشین را حفظ کنم و با جدول کنار اتوبان برخورد کردم اما شانس آوردم که زنده ماندم.
زندانی فراری
در ادامه تحقیقات مشخص شد که متهم دستگیر شده، یک زندانی فراری است که حدود 5 ماه قبل با سپردن وثیقه 500 میلیون تومانی از زندان مرخصی گرفته اما دیگر برنگشته است. او پیش از این به اتهام سرقت و خفتگیری دستگیر شده بود. متهم پس از دستگیری به پایگاه یکم پلیس آگاهی منتقل شد که به محض ورود به آنجا نایلونی را کنار در انداخت. مأموران وقتی متوجه این اقدام عجیب وی شدند با جستوجو کنار در نایلونی پیدا کردند که داخل آن 50گرم شیشه بود. در نهایت متهم به حمل موادمخدر و سرقت اعتراف کرد و برای انجام تحقیقات بیشتر به شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت منتقل شد. او وقتی پیش روی قاضی علی وسیله ایرد موسی قرار گرفت به 15فقره سرقت و زورگیری با تهدید شمشیر اقرار کرد و پس از آن برای ادامهه تحقیقات در اختیار پلیس قرار گرفت. متهم در حاشیه جلسه بازپرسی در گفتوگو با همشهری از جزئیات سرقتهایش گفت.
- بعد از اینکه از زندان مرخصی گرفتی چه کردی؟
به اصفهان فرار کردم و در یک کمپ بهعنوان خدمتکار مشغول بهکار شدم.
- معتادی؟
13سال بود که اعتیاد به الکل داشتم. گاهی هم شیشه میکشیدم اما الان مدتی است که ترک کردهام و لب به مشروبات الکلی و شیشه نزدهام.
- پس چرا وقتی دستگیر شدی، شیشه همراهت بود؟
برای خودم نبود. بسته شیشه برای دوستم بود که میخواستم به دستش برسانم.
- از شگرد سرقت هایت بگو.
گاهی تنهایی و گاهی هم با دوستانم یا برادرم به سرقت میرفتیم. شگردمان این بود که پس از شناسایی افرادی که بهنظر میرسید همراهشان پول زیادی باشد در خیابانهای شمال تهران به سمتشان هجوم میبردیم و با تهدید قمه و شمشیر هرچه داشتند از آنها میگرفتیم.
- در پروندهات نوشته شده در یکی از سرقتهایت به تنهایی و همزمان از 3نفر زورگیری کردهای، درست است؟
آن روز به پارک رفتم و شمشیرم را بالا بردم. مانند علامت حاکم بزرگ! در آنجا 3جوان نشسته بودند که فریاد زدم مرا میشناسید؟ آنها مثل بید بهخودشان میلرزیدند و سرشان را به نشانه اینکه نمیشناسند تکان دادند. گفتم من مجیدم! بعد هم تهدیدشان کردم هرچه دارند روی زمین بریزند و بروند. بیچارهها از ترسشان، پول و موبایل هایشان را روی زمین انداختند و در رفتند.
- با اموال سرقتی چه کردی؟
پولهایش که خرج زندگی شد و موبایلها را هم دوستم میفروخت و سهمش را برمیداشت.
- چقدر درس خواندهای؟
دیپلم نقشه کشی دارم.
- چرا درسات را ادامه ندادی؟
چون خلاف را بیشتر از درس خواندن دوست داشتم!
- هنوز هم خلاف را دوست داری؟
معلوم است که نه. خلاف آخر و عاقبت ندارد. زندگی آدم را نابود میکند.
- شغلت چیست؟
در مغازه پدرم کار میکردم. اما میخواستم روی پاهای خودم بایستم. با این حال اشتباه کردم و راه سرقت را در پیش گرفتم.
- در آخرین سرقت که بهعنوان مسافر سوار شدی، چرا راننده را تا حد مرگ کتک زدی؟
اموالش را میخواستم اما مقاومت میکرد. آنقدر کتکش زدم که در نهایت تصادف کرد. از خود بیخود شده بودم، شاید اگر تصادف نمیکردیم الان قاتل هم بودم. با این حال 15میلیون تومان دیهاش را جور کردم و رضایتش را گرفتم. وی ادامه میدهد: این بار هم اگر آزاد شوم دیگر سمت خلاف نمیروم چون چند روز پیش توبه کردم.