دیگه نمیخوام تو رو!
مشخصات موکل
نام: زینب
وضعیت ظاهری: سی و یکی دو ساله. جوان و خوش بر و رو. زود ازدواج کرده برای همین هم با اینکه خیلی جوان است دختر 9 ساله دارد. بسیار مضطرب است و نمیداند چه بلایی سر زندگیش آمده.
موضوع پرونده: طلاق به درخواست زوج
وضعیت خانوادگی: یک دختر 9 ساله. پدر و مادرش از هم جدا شدهاند.
در این دوره زمونه و به دلیل وجود قوانین کمتر مردی پیدا میشود که ریسک دادن دادخواست طلاق از ناحیه خودش را بپذیرد. معمولاً وقتی آقایان خودشان با پای خودشان برای طلاق دادن زنشان میآیند پای زن دیگری در میان است زنی که اصرار دارد: من زن مرد زندار نمیشوم و باید همسر اولت را طلاق دهی. وگرنه دادن دادخواست طلاق از جانب مردان با دو دو تا چهارتاهای مالی آقایان فاصله دارد که کمتر مردی حاضر میشود چنین بهای سنگینی برای جدا شدن از زنش بپردازد. در حقیقت چنین آقایان ترجیح میدهند که به جای پرداخت حق و حقوق قانونی خانمها و طلاق دادنشان آن قدر خانمشان را اذیت کنند که خانم با بخشیدن تمامی حق و حقوق خودش درخواست طلاق کند.
وقتی کم توجهی شوهر زینب به او از حد گذشت، فهمید که این بار انگار ماجرا فرق دارد و جدی است. اول دست به دامن مشاور مدرسه دخترش شد و وقتی که جلسات متعدد مشاوره با او و همسرش به نتیجه نرسید افکار مزاحم از همه سمت به ذهنش خطورکرد. افکاری که انگار ریشه در واقعیت داشت. «روزی که آمد گفت رضایت بده عقدش کنم تا زندگیت از هم نپاشد دنیا جلوی چشمم تیره و تار شد. باورم نمیشد چنین بلایی سرم آمده اوایل خیلی جنگیدم. با خودم با او. با زن دوم که هنوز هم نمیدانم کی هست و سر و کلهاش از کجا توی زندگی من پیدا شد. بعد گفتم باشد بیاید عقدش کند چون بچه دارم تحمل میکنم. بعد حرفی زد که اصلاً برایم قابل پذیرش نبود. گفت میگوید تو طلاق بگیر و دوباره صیغه شو که محرم باشیم و ایشان زن عقدی باشد. مغزم سوت کشید. گفتم امکان ندارد و از اینجا جنگ و جدل شروع شد. اوایل کتککاری بود. بعد خانه را ترک کرد و هفتهای یک بار میآمد. حالا هم مدتی است خرجی نمیدهد و یخچال خالی مانده. اما علت اینکه مزاحم شما شدم این است که دادخواست طلاق داده. نمیدانم اینچه معنی دارد؟
حق مرد یا حق زن
طلاق به دست مرد است. در قانون هم این مسأله به صراحت بیان شده. علتی هم که برایش بیان میکنند این است که بالاخره طلاق باید به دست یک نفر باشد تا زندگی از هم نپاشد به دست زن هم که نمیتواند باشد پس در نتیجه به دست مرد باید باشد!!! ماده 1133 قانون مدنی ایران هم در همین مورد است و میگوید: مرد هرگاه بخواهد میتواند زوجه دائمی خود را طلاق دهد. البته با مراجعه به دادگاه و دادن تمامی حق و حقوق قانونی او. در حقیقت قانونگذار برای اطلاق محدود نمودن حقوق مرد و حفظ حقوق زنی که شوهرش قصد طلاق او را دارد، تمهیداتی را در نظر گرفته است، از طرفی اجرای حق طلاق، مرد را محدود به تشریفاتی از جمله مراجعه به دادگاه صالح و اخذ گواهی عدم امکان سازش میکند و از طرف دیگر حقوقی برای زن در نظر گرفته که زوج هنگام طلاق مکلف به انجام آن است. پس درست است که حق طلاق به دست مرد است اما آنقدرها هم کشکی نیست که مردها راه بیفتند بروند محضر و زنشان را طلاق دهند.
حقوق زنانه
حقوقی که موقع طلاق به زن تعلق میگیرد دو دسته است: آنهایی که در قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 1371 مشخص شده و عبارت است از تأدیه مهریه براساس شاخصهای تورم، نحله و اجرتالمثل و نفقه ایام عده. که اصطلاحاً ما حقوقیها به آن آمره میگوییم به این معنا که قطعاً باید به زن پرداخت شود و پرداخت تابع شرایط و ضوابط یا به دست قاضی نیست برخی دیگر جنبه آمره ندارد و در صورتی الزامی است که به عنوان شرط ضمن عقد مورد توافق زوجین قرار گرفته باشد؛ مانند شرط تنصیف داراییهایی که زوج در زمان زندگی مشترک به دست آورده است؛ این شرط از شروط پیشنهادی است که شورای عالی قضایی آن را طی دستورالعملهای شماره 34823/1 و 31823/1 به ترتیب در سالهای 1361 و 1362 در عقدنامهها میگنجاند و در صورت توافق زوجین بر آن، چنانچه زوج خواهان طلاق شود، مکلف است نصف دارایی خود را به زوجه منتقل نماید.
اجرت المثل
اجرت المثل که آنقدر دست و پای آقایان را میبندد و آنها را محدود میکند چیست؟
در حقیقت در عالم حقوق: «هرگاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاً برای آن عمل اجرتی بوده یا آن شخص عادتاً مهیای آن عمل باشد عامل مستحق عمل خود خواهد بود، مگر اینکه معلوم شود قصد تبرع (میخواسته مجانی آن کار را انجام دهد) داشته است». در روابط زن و شوهر نیز علمای حقوق معتقدند: زوجه که کارهای خانهداری و نگهداری فرزندان را بر عهده دارد، با فرض عدم تبرع (اینکه مجانی انجام نداده) مستحق اجرت اعمالی است که انجام داده. اگرچه زن به علت روابط عاطفی و تمایل به حفظ کیان خانواده، مطالبه اجرت (مزد کارهای انجام شده) نمیکند، اما نمیتوان گفت که عدم مطالبه دستمزد توسط زوجه طی سالیان زندگی مشترک، دلیلی بر قصد تبرع زوجه باشد.
در عرف جامعه ما زن موظف به انجام امور خانهداری است اما این به این معنا نیست که زن قرار است تمام این کارها را مجانی انجام بدهد: عدم مطالبه اجرتالمثل کارهای خانهداری توسط زوجه، شاید به دلیل ترس از داوری عرف و شاید هم بیم ایجاد تشنج در زندگی مشترک است. برای همین هم باید گفت با توجه به قواعد حقوقی مثل قواعد «منع دارا شدن غیر عادلانه»، «کار نباید بدون اجرت باشد» و «فرض عدم تبرع» است و اجرت المثل، در حقیقت تأسیس حقوقی است که از دارا شدن غیر عادلانه زوج از کار زوجه جلوگیری به عمل آورده است.
نحله
شاید تا به حال این کلمه را نشنیده باشید یا ندانید چیست و چه معنی میدهد و اصلاً به چه درد میخورد: نحله در حقیقت به معنای «دادن مهریه زن بدون عوض و طلب» است. نحله مترادف با عطیه به معنای بخشش و عطای مجانی و رایگان است. قرآن کریم «نحله» را در کنار «صدقات» به کار برده و از آن به پرداخت مهر زنان با طیب خاطر و رضایت تعبیر نموده است. اما به بیان ساده: نحله نیز مالی است که اگر زن شرایط گرفتن اجرتالمثل دوران زندگی مشترک را نداشته باشد، به او بخشیده میشود. البته نحله زمانی به او تعلق میگیرد که او از وظایف همسریاش تخطی نکرده باشد. میزان نحله نیز مانند اجرتالمثل توسط دادگاه معین میگردد ولی نیازی به ارجاع موضوع به کارشناس نیست و دادگاه خود میزان نحله را با توجه به توانایی مالی زوج و همچنین زحماتی که زوجه در طول زندگی مشترک انجام داده است، تعیین میکند. البته حقوق اجرتالمثل و نحله فقط در نکاح دائم برای زنان مشخص شده است و این شرایط در ازدواج موقت وجود ندارد.
مهریه
در مورد مهریه و طریقه مطالبه و فواید آن در شمارههای پیش صحبتهای زیادی شد. یکی از شرایط طلاق دادن زن توسط مرد پرداخت مهریه است. در خصوص سکه که نکته تازهای برای گفتن نیست به همین دلیل هم در این شماره در خصوص مهریههایی که وجه نقد است صحبت خواهم کرد:
در قانون ما برای حفظ حقوق زن: در تعیین مهریه برخلاف توافق زوجین موقع عقد ازدواج و برای جلوگیری از تضییع حقوق زن وارد عمل شده است تا زنی که سالها قبل با مهریهای که در زمان خود دارای ارزش بوده به عقد مردی درآمده و به علل متعدد از جمله تمایل به تداوم زندگی مشترک، ترس از داوری عرف و شاید داشتن وضعیتی ضعیف در زندگی خانوادگی، از مطالبه مهریه خویش خودداری نموده، ضرر نکند.
طریقه محاسبه مهریه بر اساس شاخصهای بانک مرکزی
مطابق ماده 2 آییننامه اجرایی قانون الحاقی یک تبصره به ماده 1082 قانون مدنی، نحوه محاسبه مهریه وجه رایج بدین صورت است:
مهر المسمی × متوسط شاخص بها در سال قبل از طلاق = مهریه به نرخ روز
متوسط شاخص بها در سال وقوع عقد
بنابراین چنانچه زنی با مهریه پانصد هزار ریال در سال 1350 به عقد مردی درآمده باشد و امروز زوج قصد طلاق او را داشته باشد مهریهاش به قرار زیر است:
ریال 81605500 = ریال 500000 × (9/177) متوسط شاخص بها در سال 1380 = مهریه به نرخ روز
(09/1) متوسط شاخص بها در سال 1350
نفقه
طبق قانون ما زنی که به درخواست زوج مطلقه شده است، اگر در تمکین زوج باشد و در مسکنی که وی تعیین میکند، سکونت کرده باشد و ناشزه نباشد نیز مستحق نفقه است. اما چنانچه «نشوز» نماید، نفقه ایام عده به وی تعلق نمیگیرد. اگر خواننده ثابت این صفحات باشید حتماً تا کنون با معنای نشوز و تعریف زن ناشزه و آثار آن آشنا شدهاید نشوز در حقیقت به معنی ارتفاع و بلند شدن است و شرعاً به معنی خروج از طاعت یعنی بیرون رفتن یکی از زوجین از دایره فرمان و اطاعت دیگری است.
عده: فرصتی دوباره
فقها عده را اینگونه تعریف میکنند: «مدتی که زن پس از جدایی از شوهر یا کسی که اشتباهاً با او نزدیکی کرده، در حالت انتظار است؛ حال فرق نمیکند که علت جدایی، طلاق باشد یا فسخ نکاح یا فوت یا بذل مدت یا انقضای آن» و قانون مدنی عده را اینگونه تعریف میکند: «عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن، زنی که عقد نکاح او منحل شده است، نمیتواند شوهر دیگر اختیار کند.» اما فلسفه وجود عده: در قدیم به علت عدم پیشرفت علم پزشکی، برای اینکه مشخص گردد که زنی باردار است یا نه عده نگه میداشت اما با پیشرفت علم پزشکی و وجود آزمایش بارداری در حال حاضر علت وجود عده را احترام به شوهر و نکاح قبلی میدانند؛ زیرا با نگهداری عده، امکان بازگشت به نکاح قبلی تا حدی فراهم میشود. مطابق ماده 1151 قانون مدنی «عده طلاق و عده فسخ نکاح سه طُهر است مگر اینکه زن با اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است». به این ترتیب زن باید از تاریخ وقوع طلاق، سه بار دوران پاکیزگی بعد از عادت را به پایان برساند و چنانچه زنی باشد که به علت کهولت سنی عادت نبیند(یائسه باشد)، عده ندارد اما اگر زن در سنی باشد که زنان در آن سن به طور معمول، عادت میبینند ولی او به دلیل بیماری یا دلیل دیگری عادت نشود، باید عده نگهدارد.
ازدواج آسان طلاق دشوار
همان طور که گفتم قانون و شارع مقدس در اعمال حق طلاق زوج، محدودیتهایی را مانند تأدیه مهریه زوجه و پرداخت نفقه وی در ایام عده قائل شده اما شرع ما شرایطی را هم برای اجرای صیغه طلاق مقرر کرده در اجرای صیغه طلاق چهار فرد باید حاضر باشند: «طلاق دهنده، مطلقه (طلاق داده شده)، اشهاد گواه گرفتن بر صیغه طلاق). برای هر رکن نیز شرایطی قرار داده است؛ از جمله اینکه طلاق باید با صیغه طلاق در حضور حداقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند، واقع شود(ماده 1134 ق. م)، طلاق دهنده باید بالغ، عاقل، قاصد و مختار باشد(ماده 1136 ق. م) و مطلقه باید در حالت عادت ماهیانه یا نفاس نباشد و طلاق باید در طُهر غیر مواقعه (فاصله بین دو عادت ماهیانه که نزدیکی انجام نگرفته) باشد(ماده 1140 ق. م)؛ در حالیکه در انعقاد عقد نکاح، وجود شهود عادل یا حتی طُهر زن لازم نیست و این نشانه اهمیتی است که دین ما برای حفظ خانواده و به تأخیر انداختن طلاق قائل است.
فلسفه عده:
فلسفه عده برای زنان مطلقه به خاطر حفظ انساب از اختلاف است ولی در مواردی که قطع به عدم نسب است یا عدم اختلاط حاصل است باز باید وجوباً عده نگهداشته شود؛ مثل مطلقهای که شوهر با او نبوده است. (فیض، 1361ش، ص 53) به این ترتیب در تعریف عده گفته شده است: «عده عبارت است از مدتی که زن انتظار میکشد تا پاکی رحم خود را از آبستنی احراز کند و یقین به عدم برای او حاصل گردد.» (همان، ص 337) همچنانکه ذکر شد در برخی مواقع، قطع و یقین بر عدم نسب و عدم اختلاط است. علاوه بر این فلسفه عده نگهداشتن احترام به شوهر و نکاح قبلی است؛ زیرا با نگهداری عده، امکان بازگشت به نکاح قبلی تا حدی فراهم میشود.
زهرا سپید نامه