برخی زنان ممکن است در جلسه اول دادگاه حضور پیدا نکنند و با برخی اقدامات سبب طولانی شدن مراحل رسیدگی به پرونده بشوند، اما برخی دیگر نیز شیوه دیگری را در پیش می گیرند و در مقابل دادخواست تمکین، دادخواست دیگری ارائه می کنند تا در مقابل حق خواهی همسر خود، آنها نیز حقی را مطالبه کنند. این دادخواست جدید و طرح آن شامل مراحلی می شود که از آن با عنوان دعوی تقابل نام برده می شود. معنی و مفهوم این اصطلاح حقوقی طرح دادخواستی در مقابل دادخواست دیگر است. مثلااگر مردی شکایت تمکین مطرح کند، همسر او دادخواست نفقه می دهد. البته عکس این حالت نیز وجود دارد و زمانی که زن دادخواست نفقه می دهد، مرد نیز می تواند دادخواست تمکین بدهد. دعوی تقابل در مواردی مطرح می شود که موضوع شکایت ها به نحوی به یکدیگر ارتباط داشته و در یکدیگر موثر باشد. شیوه طرح دعوی نیز این گونه است که پس از اطلاع یکی از طرفین از طرح چنین شکایتی، طرف دیگر می تواند دادخواستی با همان موضوع دیگر نفقه در مقابل تمکین یا بالعکس به دادگاه ارائه کند. فایده چنین مساله ای هم یک چیز است و آن هم فراهم آمدن زمینه ای برای رسیدگی توامان به 2 پرونده است. اگر یکی از طرفین ابتدا به دادگاه دادخواست داده باشد، طرف دیگر می تواند موضوع دادخواست خود را در جلسه اول رسیدگی به پرونده طرف مقابل مطرح کند. دعوی تقابل نیز اغلب درباره پرونده های تمکین و نفقه گذشته مطرح می شود.
در دعاوی و شکایتهای حقوقی، هر واژه بار معنایی خاصی دارد و معمولا اطلاق آن به فرد یا افراد برای آنها مسوولیتهای مختلفی ایجاد میکند. یکی از سادهترین واژهها در این زمینه که مردان و زنان پس از ازدواج آن را تجربه میکنند واژههای شیرین زن و شوهر است.
شکایت تمکین هم مانند همه شکایتهای حقوقی مقدماتی دارد. طبق گفته قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده شماره 2، مردان پس از حضور در دادگاه درباره علت قهر همسر خود نکات مشترکی را عنوان میکنند؛ مثلا میگویند: «همسرم از من خواست خانه را به نامش بکنم، همسرم گفت چون شوهر خواهرم برای خواهرم اتومبیل خریده باید من هم برای او اتومبیل بخرم، همسرم خواست او را مسافرت خارج از کشور ببرم و…» بخش دوم همه این جملات نیز چنین است: «چون این کار را نکردم از خانه قهر کرد و رفت.»
بر اساس تعریف تازهای که دختران و پسران از چنین واژههایی پس از ازدواج پیدا میکنند، صاحب حقوقی میشوند و در مقابل این حقوق تکالیفی به عهده آنها قرار داده میشود. زن پس از جاری شدن صیغه عقد و رسمیت یافتن ازدواج با همسرش میتواند از او نفقه طلب کند. در مقابل مرد نیز میتواند از همسرش تقاضای تمکین کند. این واژه یعنی زن موظف به برآوردن نیازهای زناشویی است. به این مساله تمکین خاص میگویند و البته تمکین عام نیز مطرح است که به معنای حضور زن در سر زندگیاش است؛ اما از آنجا که همیشه همه چیز در میان همسران با صلح و صفا شکل نمیگیرد، گاهی زنان مجبور به طرح شکایت برای دریافت نفقه میشوند و گاهی نیز مردان مجبور میشوند برای تمکین از همسر خود شکایت کنند.
در جلسه دادگاه چه اتفاقی رخ میدهد؟
شکایت تمکین هم مانند همه شکایتهای حقوقی مقدماتی دارد. طبق گفته قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده شماره 2، مردان پس از حضور در دادگاه درباره علت قهر همسر خود نکات مشترکی را عنوان میکنند؛ مثلا میگویند: «همسرم از من خواست خانه را به نامش بکنم، همسرم گفت چون شوهر خواهرم برای خواهرم اتومبیل خریده باید من هم برای او اتومبیل بخرم، همسرم خواست او را مسافرت خارج از کشور ببرم و…» بخش دوم همه این جملات نیز چنین است: «چون این کار را نکردم از خانه قهر کرد و رفت.
مردان زمانی دادخواست تمکین میدهند که همسر آنها بدون اجازه منزل را ترک کرده باشد و حاضر به بازگشت هم نباشد.
برخی زنان در جلسات دادگاه حضور نمییابند و تصور میکنند این مساله میتواند کمکی به آنها بکند اما این حضور نیافتن دقیقا به ضرر آنهاست، چون دادگاه در صورتی که این غیبت با وجود ابلاغ قانونی و واقعی باشد، به ضرر زن رای خواهد داد؛ اما زنانی که در دادگاه حضور مییابند معمولا حرفهای مشخصی را بیان میکنند، حرفهایی مانند: «شوهرم منو کتک زده، اون آدم خلافکاریه، شرافت من توی خونه اون در خطر بوده، شوهرم با زن دیگهای رابطه نامشروع داشته و…» برخی از ادعاهایی است که زنان در جلسه دادگاه مطرح میکنند تا به تمکین محکوم نشوند. نکته قابل تامل در این زمینه این است که در دادگاههای خانواده، اصل بر تمکین زن است و در صورت غیرموجه بودن دلایل زن، دعوی مرد مورد پذیرش قرار میگیرد و رای بر تمکین و بازگشت زن به زندگی مشترک صادر میشود.
زنان تنها در شرایط خاصی میتوانند از همسر خود تمکین نکنند. این شرایط خاص نیز شامل مواردی میشود که مطابق قانون، تمکین زن و حضور در خانه مرد برای او ترس ضرر جسمانی، مالی یا شرافتی داشته باشد؛ البته در این مورد هم مانند تمامی دعاوی حقوقی هریک از طرفین باید ادعاهای خود را اثبات کنند وگرنه دادگاه زیر بار صدور رای بر بطلان دعوی نمیرود.
یکی از راههای اثبات این است که مرد اعتراف کند حرفهای همسرش درست است که البته امکان آن یک در 100هزار است. در بیشتر موارد، مردان و زنان حرفهای یکدیگر را انکار میکنند و به این ترتیب هریک از طرفین باید دلیل و مدرکی برای اثبات حرف خود به دادگاه معرفی کند؛ دلایلی که به قول این قاضی «قرینه حالیه» باشد و حرف هر کدام از طرفین را اثبات کند. اثبات هریک از این مسائل نیز شیوه خاص دارد؛ مثلا اثبات رابطه نامشروع تنها با حکم کیفری صادر شده از دادگاه ممکن است. اثبات کتککاری هم معمولا با شکایتی که زن بابت این مساله در دادگاه از همسر خود مطرح کرده، همراه است. در چنین مواردی وجود یک پرونده که به صدور رای هم منتهی نشده میتواند مفید باشد. دادگاه معمولا در چنین مواردی اقدام به استعلام کرده راست و دروغ حرف طرفین را اثبات میکند. اعتیاد شدید هم یکی از مواردی است که عسر و حرج زن را ثابت و تکلیف تمکین را از او نفی میکند؛ البته برای اثبات اعتیاد همسر حتما باید او در دادگاه انقلاب پرونده یا سابقه محکومیت و حبس داشته باشد. استعمال تریاک به دفعات از سوی مرد هم جزو موارد عسر و حرج زن است و باید چنین مواردی برای دادگاه احراز شود.
در دعاوی و شکایتهای حقوقی، هر واژه بار معنایی خاصی دارد و معمولا اطلاق آن به فرد یا افراد برای آنها مسوولیتهای مختلفی ایجاد میکند. یکی از سادهترین واژهها در این زمینه که مردان و زنان پس از ازدواج آن را تجربه میکنند واژههای شیرین زن و شوهر است
در مقابل، مردان نیز شیوههای خاصی برای اثبات عدم تمکین همسران خود دارند. مثلا اگر مردی بتواند نواری ضبط شده در قالب صدا یا تصویر ارائه کند که همسرش در آن عنوان کرده حاضر به تمکین از همسرش نیست، دادگاه پس از بررسی و اطمینان از واقعی بودن این مدرک، حکم به الزام زن به تمکین میدهد. در یکی از پروندههای شعبه 268 زنی در یک نوار با قاطعیت عنوان میکند تا 100 سال دیگر هم حاضر به تمکین از همسرش نیست و با تایید خود زن، دادگاه برای این پرونده رای به نفع مرد صادر میکند
نتیجه ی عدم تمکین چیست؟
نتیجه ی عدم تمکین موارد زیر است:
- عدم استحقاق زن نسبت به نفقه ( مستنداً به ماده 1108 قانون مدنی) ،
- کسب اجازه ازدواج مجدد از دادگاه( مواد 16 و 17 قانون حمایت خانواده مصوب 15 بهمن ماه 1353).
بنابراین برای آنکه مرد بتواند زن دوم بگیرد بایستی به دادگاه رجوع و با اثبات عدم تمکین همسرش، از دادگاه اجازه ی ازدواج مجدد بگیرد. - امکان طرح دعوی طلاق از سوی مرد.
البته در کلیه ی موارد فوق اقدام شوهر بایستی مسبوق به سابقه ی اثبات عدم تمکین زن باشد. قاعدتاض مرد اول دادخواست تمکین به دادگاه می دهد و چنانکه دادگاه زن را به تمکین محکوم نماید و حکم قطعی شود مرد می تواند از این حکم برای طرح دعاوی دیگر یعنی، طلاق، کسب اجازه ازدواج مجدد سود جوید.