اشتغال زن ها و درآمد آنان در زندگی مشترک با توجه به قانون

با سلام
من ۳۴ سالمه ،اکثر دوستام ازدواج کردن جالبه پیش هر کدومشون که میشینم میناله!! از درد و غم‌های زندگی میگه از بگو ،مگوها از عدم تفاهم از اختلاف سلیقه از اختلاف نظر بعضی ازشون هم نظری نمیدن !!یکیشون گفت اشتباه من رو نکن یا زن نگیر یا اگر هم زن گرفتی برو زن شاغل بگیر ولی امروز که این حجم از نظرات عزیزان بالا رو دیدم تاز متوجه شدم که اون بنده خدا نمیدونه چه خبره و چه بلایی سر خیلی از مردها با این قوانین و مقررات جامعه اومده !!! فهمیدم دختر پولدار و زن دکتر و خلاصه هر زنی که هر کاره ای تو این جامعه هست هر چی هست برا خودش و خانوادشه و اگه به کسی هم بله بگه در واقع منفعت و صلاح خودش رو دیده که بله رو گفته و اون بدبخت فقط یه ابزاره برا این خانم که خرج و مخارجش رو بده و طرف هم فقط برا خودش جمع کنه و ککش هم نگزه خلاصه مگ یکی با این بند قانون که بالا مطالعه کردم قید ازدواج رو زدم چون دو سر باخته برا مرد

جالبه از زنت بپرسی حقوقت چقدره برگرده بگه : به تو چه حالا درد اینجاست که خانم بعد از ۶ سال تو خونه من معلمی قبول شده و شنیده که مرد در قبال اشتغال زن و حقوقش حق هیچ دخل و تصرفی نداره !!! جالب‌تر باز اینجاست که وقتی هم قبول شد گوسفند نذر کنی …. نظر شما چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بدترین دوران زندگیم، دوران متاهلی بوده و بس، زنم تو خونه من شاغل شد، نفقه ماهیانه، خرج و خورد و خوراک و پوشاک ومسکن، کوچکترین هزینه ای هم نمیکنه!!! اگه هم هزینه بکنه از همون پولیه که خودم بهش دادم!!! ترسم از بچم 🧒🏻 که چهار سالشه،از پدر و مادرم که از سنتی ان و طلاق براشون فاجعه است، از مهریه از همه چی… هیچ رضایتی از زندگی ندارم ولی مثل یه زندونی فقط روزهای عمرم رو تیک✔️ میزنم!!! وقتی به گذشته فک میکنم میبینم بهترین روزهای عمرم همون دورانی بود که تنها بودم نه اینکه کنار یکی دیگه احساس تنهایی کنم و با ترس و استرس روزگارمو بگذرونم… 🥹🥹🥹

ظهر برمیگردیم خونه
بدو بدو توی آشپزخونه که ناهار رو گرم کن و بیار سر سفره،ظرفای توی سینگو بشور
وسطاشم بچه گریه میکنه برو بهش شیر بده
آقا کجاست؟ روی مبل لم دادن ، موبایل توی یه دست ،کنترل تلویزیون توی اون دست
اقا بیا یه کمکی بده سفره رو پهن کن.
اقا: نمیتونم خیلی خسته شدم امروز!!!
حالا سفره پهن شد. اقا با خیال راحت ناهار میخورن.
من بچه به بغل سر سفره گاهی غذا میدم به بچه گاهی یه قاشق میخورم
سفره هنوز پهنه … اقا کجاست ،توی اتاق خواب صدای خر و پفشون میاد
من کجام؟ بچه بغل سفره جمع میکنم و به فکر شام شب و ناهار فردا
ساعت ۴ سفره جمع شد، خیلی خوابم‌ میاد ولی بچم بیداره نق میزنه میخواد بازی کنه
باباش کجاست ؟ هنوز خوابه
ساعت ۷ عصر شد الان بچه خوابیده ،منم خستم خوابم میاد ولی خیلی کار دارم ، بچم‌یه لباس تمیز نداره، جارو گردگیری نظافت
اقا کجاست بیدار شده رفته دوش بگیره
آقا: دارم میرم بیرون .میای بریم
خانم:نه نمیتونم با یه مکافاتی تازه بچه رو خوابوندم،کلی ظرف نشسته دارم و ناهار فردا رو باید حاضر کنم و …
آقا: خب پس من دارم میرم ، بعدش نگی نگفتما!!!!
یکی نیست بهش بگه آخه آدم بی معرفت میتونی بگی باشه بیا من بهت کمک میدم کارات تموم بشه با هم میریم ،میتونی بگی بیا بریم فردا ناهار یه چیز حاضری میخوریم،میتونی بگی بیا بریم برمیگردیم کارا رو با هم میکنیم!!!
به هر حال رفت
منم میرم سراغ سینگ ظرفشویی،هنوز چند تا تیکه نشستم بچم بیدار شده،نق میزنه میچسبه به ساق پام.
دوباره به زور خوابش میکنم
بیست دقیقه بعد بیداره به هیچ‌ صراطی مستقیم نیست از بغلم پایین نمیاد.
ساعت ده شبه گشنمه ضعف کردم حتی نمیزاره دلنشین دو لقمه غذا بخورم …. همه کارام موند
اقا کجاست؟ یه جایی خوش میگذرونه یا خونه مامانش یا پیش دوستاش….احتمالا یه غذای آماده و نوشیدنی هم خورده
ساعت یازده شد آقا اومدن با یه احساس آرامش درونی که پنهانش میکنه و یه اخم شدید توی صورت که نتونی جبهه گیری کنه
لباساشو عوض میکنه بره بخوابه
خانم: شام میخوری؟اقا: نه اینقدر گرما خوردم و ترافیک بود که سیر شدم کلا …. خانم: توی دلم ههه ههه
خانم: بچه رو میگیری من کارامو بکنم و یه دوشی پنج دقیقه ای بگیرم
اقا: اره بیا بدش به من
پنج دقیقه بعد صدای جیغ بچه میاد
خانم: چی شده؟ چشه بچه؟
اقا: چه میدونم هر چی بهش میگم‌بخواب نمیخوابه!!!
بیا ببرش حوصلمو سر برده
آخه به بچه ۹ ماهه میشه گفت بخوابه؟ آره حتما اونم خوابید حتما!!!
ساعت ۱۲ شبه ، بچم به هر حال خوابید
اقا کجاست؟ خوابه دیگه
خانم کجاست؟ وسط اشپزخونه مونده کدوم کارو بکنه که به اون یکی برسه، از بوی گند خودش حالش بد میشه، خستست با خودش میگه حداقل یه دوش بگیرم فردا جلو همکارا زشته بابا بوی راسو میدی
میره توی حموم…وای یه دقیقه نشد صدای گریه بچه داره میاد و صدای باباش که میگه این موقع شب وقت دوش گرفتنه…..
این فقط مرور چند ساعت زندگی منه
تازه به همه اینا یه بچه کلاس اولی هم اضافه کنین و یه مادر مریض که صبحها بچمو میزارم پیشش ولی عصر نمیتونم وقت کنم حتی زنگ بزنم یه احوالی ازش بپرسم
از صبح عین …بدو بدو و همه باری رو به دوش بگیر بعدم بیا این چرت و پرتا رو اینجا بخون

مردان در ایران با اسب سفید و خندان و رقص کنان به سمت جریانی میروند که حکم حبسشان در جیب لباس عروسی است که در دهان هم عسل میگذارند تنها فرق محکومیتشان به خاطر مرد بودن اینست که اجرای حکم جلبشان بدون تاریخ است و خود دفتری را امضا کرده اند که تاریخ حکم زندانشان را به دست عسلی همسرشان داده اند. ولاغیر
و چه زیبا خدا عدالت برقرار کرده به مرد عقل تمام اختراعات بشری را داده و زور بازو… ولی چشم فهم او را به تک چشم آلتش گره زده تا بدینوسیله در دام زن بیفتد و تا آخر عمر منتظر حکم اجرای زندان، برای نفقه و قرو فر و همچشمی زنانه بردگی کند تا به زندان کوچکتری نرود.
آهای زنان عالم اجازه بدید مردها برایتان بدون ترس و اضطراب باز هم موبایل و سشوار و برق و دارو و لوازم آرایش و حریر اختراع کنند تا شما باز هم بتوانید حسادت و چشم و همچشمی خود را بچرانید. با شما هستم شمایی که تمام اسمهای زیبای دنیا را به خود نسبت داده اید مهتاب رز نیلوفر مژگان خدایا شکر که زندانبان بعضی از مردان لااقل نام زیبا دارند.. کجا که نام زندانبانت مژگان باشد. کجا که خدیجه کبری سفیه کلثوم باشه.. حالا روزهای خوش مردهاست پس بخند ای مرد مرد که گریه نمیکنه