واخواهی روشی است که بهموجب آن، کسی که حکم غیابی علیه او صادر گردیده به آن اعتراض کند و همان دادگاه صادرکننده حکم به آن رسیدگی کرده و در مورد آن رأی مقتضی صادر کند. در حقوق کشورهایی مثل امریکا، انگلیس روش واخواهی وجود ندارد و احکام به هر حال حضوری محسوب میشود؛ زیرا دراین کشورها موضوع دعوی از طریق خواهان به خوانده ابلاغ میشود و در صورتی که برای دادگاه محرز گردید ابلاغ اخطاریه به او رسیده است دادگاه میتواند، حسب مورد آن شخص را جلب و یا به خودش حکم صادر کند. واخواهی طریقه عدولی است بدین معنی که اعتراض درهمان دادگاهی رسیدگی میشود که حکم غیابی مورد اعتراض را صادر کرده است و آن دادگاه پس از رسیدگی به اعتراضات مجدداً حکم میدهد و ممکن است در تجدید حکم ازنظر بدوی خود عدول کند.
حقیقت مبنا و لزوم واخواهی
حقیقت این است که حق دفاع برای محکومعلیه محفوظ بماند زیرا ممکن است مواردی باشد که محکومعلیه بدون سوءنیت غایب بوده و واقعاً در طی دادرسی اول شرکت نکرده و چهبسا اگر حضور میداشت با استناد به دلایل و مدارک، دعوی خواهان را از اعتبار میانداخت. دلیل دیگری را که میتوان مبنای واخواهی قرارداد این است که موقعیت اصحاب دعوی در دادرسی ثانوی حفظ میشود؛ گفتیم که اعتراض طریقه عدولی است یعنی براثر آن دعوی نزد همان دادگاه برمیگردد و مجدداً رسیدگی میکند که حکم مورد اعتراض را صادر کرده است، نتیجه آنکه اصحاب دعوی موقعیت خود را در دادرسی ثانوی حفظ میکنند؛ آنطرف که در دادرسی اول خواهان بوده و معترض علیه واقع شده در اینجا باز خواهان باقی میماند و آنطرفی که خوانده بوده است خوانده میماند هرچند که در دادرسی ثانی دارای سمت معترض میشود و این نکته ازنظر اجرای قاعده توجه به تکلیف اقامه ادله اثبات دعوی کمال اهمیت را دارد و در اینجا خوانده نیازی به دلیل برای برائت خود ندارد و این خواهان است که باید دعوی خود را به اثبات برساند.
سومین دلیلی که مبنای وا خواهی قرار میگیرد رعایت اصل تناظر است. در نظامهای بزرگ دادرسی، ضمن اینکه احترام به اصل تناظر مورد تأکید قرارگرفته و مقررات ابلاغ بهگونهای تدوینشده که با اجرای آنها خوانده از دعوایی که علیه او اقامهشده آگاه گردد. در حقیقت رعایت اصل تناظر به این دلیل است که فرصت و امکان دفاع در اختیار خوانده دعوا قرار گیرد و بتواند از خود دفاع کند.
واخواهی از نگاه فقه
«هرگاه علیه شخصی غایب بینه اقامه گردید قضاوت علیه او انجام خواهد شد… ولی برای شخص غایب پس از حضور، حق اقامه دلیل باقی است…» در واقع در فقه منظور فقها این است که در مرحله نخستین قضاوت نهایی انجامنشده است و قضیه فیصله نیافته است تا اعاده مرافعه و احیاناً نقض حکم سابق شمرده شود. در حقوق فرانسه هم برای محکومعلیه غایب حق اعتراض پیشبینیشده است و نکته قابلتوجه اینکه در آنجا نیز تصریح میشود که واخواهی مرحله جدیدی را به وجود نمیآورد بلکه همان مرحله است که مرحله نخستین هنوز به پایان نرسیده است.
دلیل دیگری که مبنا و لزوم واخواهی را برای ما ثابت میکند این است که همانطور که ذکر کردیم، در واخواهی فرض براین است که دادرسی هنوز پایان نیافته و متهم دفاع لازم را از خود به عمل نیاورده است؛ بنابراین باید برای متهم فرصت دفاع داده شود و دادرسی بهصورت کامل انجام پذیرد. مبنای حق واخواهی در باب صدور حکم غیابی را پارهای از مؤلفین «خطای مفروض» دانستهاند و براین باورند که در چنین مواردی فرض براین است که حکم صادره خالی از اشتباه و خطا نیست. لذا باید به همان دادگاه فرصت داده شود تا چنانچه به اشتباهی پی برد آن را اصلاح کند.
بسیاری از حقوقدانان معتقدند که واخواهی موجب اطاله دادرسی میشود و باعث طولانی شدن دادرسی میشود؛ به نظر میرسد که نظر ایشان صحیح نباشد؛ زیرا اگر کسی که میخواهد وقت و زمان خود را صرف فرجام و اعاده دادرسی بکند خیلی بیشتر وقت او تلف میشود تا وقت خود را صرف واخواهی کند و واخواهی این خاصیت را دارد که نیاز به تشریفات خاصی ندارد و در همان دادگاه به آن رسیدگی میشود و نیازی به ادله و مدارک ندارد در صورتی که برای فرجام و اعاده دادرسی علاوه بر اینکه وقت بیشتری از او تلف میشود در دو مورد اخیر به نظر میرسد بیشتر موجب اطاله دادرسی میشود و مدارک و ادله دراین موارد به عهده خوانده غایب است. درصورتیکه در واخواهی چنین نیست. پس به نظر نگارنده واخواهی جلوگیری از اطاله دادرسی است.
دلیل دیگری که میتواند مبنای واخواهی قرار گیرد رفع اشتباهات احتمالی است؛ زیرا هیچکس نمیتواند ادعا کند که معصوم است و حکم او به عدالت نزدیکتر از دیگران است و ممکن است در مرحله اول که رأی صادر میکند علیه خوانده، وقتی خوانده تقاضای واخواهی میکند و به اعتراض او رسیدگی میشود حق را به واخواه بدهد. پس واخواهی سبب میشود تا جلوی خیلی از اشتباهات قاضی که در غیاب خوانده حکم صادر میکند گرفته شود.