برخی اوقات جنون با جرم آمیخته میشود بهنحویکه هیچ وجه تمایزی نمیتوان برای آن یافت؛ بنابراین نمیتوان گفت تمام جرمها در شرایط عادی رخ میدهد. سوال اساسی اینجاست که آیا میبایست به مجرمان روانی به دید مجرمان عادی نگاه کرد یا میان آنها وجه تمایزی قائل شد؟
در ماده ۱۴۹ قانون مجازات اسلامی آمده است: «هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده بهنحویکه فاقد اراده یا قوه تمییز باشد مجنون محسوب میشود و مسئولیت کیفری ندارد.» البته باید دانست هرچند بیمار روانی که به دلیل بیماری مرتکب جرم شده «مسئولیت کیفری» ندارد اما درعینحال بیمسئولیت هم نیست.
مجرمان روانی گروهی از جمعیت کیفری در جوامع هستند که به دلیل وضع خاص باید رویکردها و مجازاتهای خاصی در مورد آنان اعمال شود. باید مراکزی وجود داشته باشد که بتوانیم بیماران روانی مجرم را در مرکزی امن نگه داریم که برای جامعه خطری نداشته باشند و بعد از گذراندن مدت زمان لازم بتوانند به زندگی عادی برگردند. چراکه اگر مجرمان روانی را از تعهدات و قیود اجتماعی رها کنیم، خشونت و جرم افزایش پیدا می کند. درواقع، این نوع محلها ضمن فراهم کردن امکان حداکثری جهت اصلاح و تربیت آنها به نوعی به عنوان محلی جهت اعمال مجازات نیز قلمداد میشود.
تاسیس مراکز ویژه
باید این اصل را مورد توجه قرار داد که مجرمان روانی عمدتا قابل اصلاح نبوده و بازگشت انها به جامعه بسیار خطرناک تر و پرهزینه تر از ماندن آنها در آن مراکز است؛ پس باید این مراکز در ابعاد وسیع و حتی الامکان در شهرهای بزرگ تاسیس شود تا در مورد افرادی که اصلاح آنها غیر ممکن است با دستور داددستان به عنوان مدعی العموم حتی به صورت مادام العمر در این مراکز نگهداری شوند. البته این امر باید با درنظر گرفتن یک سری شرایط و امکانات خاص که به نفع جامعه باشد، صورت پذیرد.
بازدارندگی مهم تر از اصلاح
به نظر میرسد نباید به مراکز ویژه نگهداری صرفا به عنوان یک محل برای نگهداری مجرمان روانی نگاه کرد. صرف نظر از اینکه غالب مجرمان روانی اصلاح پذیر نیستند و جنون با رفتارهای خشن و جرم درآمیخته شده است و در جایی اصلاح مجرم کارایی لازم را داردکه شخص قابلیت اصلاح و تربیت را داشته باشد و درباره این مجرمان چون بیماری آنها مانع اینگونه اثربخشی میشود.
لازم است در وهله اول مرکزی مجهز و هم سو با علم و تکنولوژی روز دنیا تاسیس و از تجربیات کشورهای پیشرفته استفاده شود تا اولا آن مجرمان، از جامعه دور شده و احتمال بروز خطر به حداقل ممکن برسد و سپس به فکر اصلاح و تربیت باشیم.
به عبارتی بازدارندگی برای اینگونه افراد از اهمیت بیشتری برخوردار است تا اعمال مجازات یا اصلاح و تربیت.
حکم قانون برای مجرمان روانی
ماده 150 قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد: «هرگاه مرتکب جرم در حین ارتکاب، مجنون باشد یا در جرائم موجب تعزیر پس از وقوع جرم مبتلا به جنون شود چنانچه جنون و حالت خطرناک مجنون با جلب نظر متخصص، ثابت و آزاد بودن وی مخل نظم و امنیت عمومی باشد به دستور دادستان تا رفع حالت خطرناک در محل مناسب نگهداری میشود.
شخص نگهداری شده یا خویشاوندان او میتوانند در دادگاه به این دستور اعتراض کنند که در این صورت، دادگاه با حضور معترض، موضوع را با جلب نظر کارشناس در جلسه اداری رسیدگی میکند و با تشخیص رفع حالت خطرناک در مورد خاتمه اقدام تأمینی و در غیر این صورت در تأیید دستور دادستان، حکم صادر میکند.
این حکم قطعی است ولی شخص نگهداری شده یا خویشاوندان وی، هرگاه علائم بهبود را مشاهده کردند حق اعتراض به این حکم را دارند. این امر مانع از آن نیست که هرگاه بنا به تشخیص متخصص بیماریهای روانی، مرتکب، درمان شده باشد برحسب پیشنهاد مدیر محل نگهداری او دادستان دستور خاتمه اقدام تأمینی را صادر کند.»
ماده 202 قانون آیین دادرسی کیفری مقرر میدارد: «هرگاه بازپرس در جریان تحقیقات احتمال دهد متهم هنگام ارتکاب جرم مجنون بوده است، تحقیقات لازم را از نزدیکان او و سایر مطلعان به عمل میآورد، نظریه پزشکی قانونی را تحصیل میکند و با احراز جنون، پرونده را با صدور قرار موقوفی تعقیب نزد دادستان میفرستد.
در صورت موافقت دادستان با نظر بازپرس، چنانچه جنون استمرار داشته باشد شخص مجنون بنابر ضرورت، حسب دستور دادستان به مراکز مخصوص نگهداری و درمان سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی منتقل میشود. مراکز مذکور مکلف به پذیرش میباشند و در صورت امتناع از اجرای دستور دادستان، به مجازات امتناع از دستور مقام قضایی مطابق قانون مجازات اسلامی محکوم میشوند.»
همچنین در ماده 503 قانون آیین دادرسی کیفری آمده است: «هرگاه محکومٌ علیه در جرائم تعزیری، پس از صدور حکم قطعی، مبتلا به جنون شود، تا زمان افاقه، اجرای حکم به تعویق میافتد؛ مگر در مورد مجازاتهای مالی که از اموال محکومٌعلیه وصول میشود.
محکوم به حبس یا کسی که به علت عدم پرداخت جزای نقدی در حبس به سر میبرد، در صورت جنون تا بهبودی در بیمارستان روانی یا مکان مناسب دیگری نگهداری میشود. این ایام جزء مدت محکومیت وی محاسبه میشود.»
جای روانی در تیمارستان است و نه جامعه! تصور کنید فرزند شمارو یک روانی کارت قرمزی بکشد و بعد بگوید مجنون بودم! برخورد شما چیست؟
با سلام ، این موضوع تخصصی می باشد و قانون تعیین می نماید که بیماران روان در بیمارستان روانپزشکی باشند یا مثل یک انسان و شهروند در منزل خود زندگی کنند
چرا بدون هر اطلاعاتی این صحبت رو کردی من خودم ۲۸ ساله کارت قرمز از نوع جنون انی دارم پس چرا یک بار به کلانتری هم نفرتم و با کسی دعوا نکردم اونجایی این بحث قوت میگیره که طرف مقابل اصلا ادم نباشد پس پسر شما ادم نیست چون میخواد به پر و پای یه روانی بپیچه و اونقت هر اقدامی به ضرر خودش هست الان جامع توضیح دادم تا دفعه بعد این مدلی صحبت نکنید
یکی از همسایه ها فروشگاه داره یه کارت قرمزی میاد کارت بکشه پول بگیره اونم نمیدونسته کارت قرمزیه بهش نداده یه ماهیتابه تو دستش بود زده تو صورت مغازه دار دماغ و فک و چهارتا دندان جلو شکسته بعد قانون یه ماه نگه داشته بعد ولش کردن حتی یه هزاری هم دیه نگرفته این بنده خدا
عزیزم منم کارت قرمزی ام ما دست خودمون نیست یک دفعه اصلا متوجه کاری که میکنیم نمیشیم
دقیقا چرا منم اینجوریم
محمد جان چرا این حرف رو میزنی شما باید قبول کنی که یه انسان هستی و میتونی جلوی اعمالت رو بگیری و به خدا وند عالم ایمان داشته باشی و بدونی که هستند کسانی که شمارو دوست دارند و میتونی طبیعی زندگی کنی.
بیشتر آدم ها مشکل روانی دارند بنظر من 65 درصد مردم مشکل روانی دارند اینجوری که من دیدم ولی یکی کمتر یکی بیشتر یکی بیماری احتکار داره این مشکل حرص تمح پول این مشکل روانی داره یکی از بی پولی مشکل داره وقتی کم میاره بددهنی میکنه……….. از اون بیمار تر اونای هستن که سربه سر اونای که یخورده مشکل اعصاب دارند میزارن بعد ادای سالم در میارند در اصل باید اون طرف باید ببرم تیمارستان 😈
بعد گذشت پنج سال اگه سوپیشینه درست نشه برات میتونی گواهی سلامت دوساله بعد پنج ساله بعد سلامت کامل بگیری
دمت گرم منم کارت قرمز روانی دارم و تاحالا ازارم به مورچه نرسیده تا وقتی که به مغزم فشار نیارن
سلام خانم ۳۸ ساله هستم شوهری دارم که جنون داره و نترل رفتار خودشو نداره یا واقعاً نمیدونم که خودشو بدون درک از مسائل و مشکلات نشون میده شدیداً تنوع طلب هستش هر موقع که من متوجه یه رابطه جدیدی با کسی میشم خشونت فیزیکی و آسیب جدی به من میرسونه تو این مدت سعی کردم که اطرافیانمو از گزند احتمالی سیبهاش دور نگه دارم از اطرافیانم شخصی رو ندارم که دعوا یا مقابله کردن با اینجور افراد رو بلد باشه باید باهاش چطور رفتار کنم که دیگه بهم آسیب نرسونه یا خطر احتمالی آسیب به اطرافیانمو کم میکنم چند تا شکایت به پرونده قتل تو دادگاه و دادستانی هستش که شاکیا رفتن شکایتشونو پس گرفتن یا نتونستن اثبات کنن و شاید هم ترسیدن وقتی قانون پشت آدم نیست که آدمو حمایت کنه طور باید رفتار کنم شما چه راهی رو پیشنهاد میکنید
سلام آقای مقدسی.افرین برا جواب صریح و رسا یتان.ما اگه انسان باشیم و بفهمیم که دیگران هم حق زندگی دارند هرگز به دیگران بی حرمتی نمیکنیم. شاید خیلی از آدمهایی که بعنوان شهروند دارن زندگی میکنند از نظر روانی کاملا کاملا روانی هستند اما دم از شعور میزنند و برا یه تمن به برادر خودشان رحم نمیکنن
آقای مقدسی عزیز من شایان از کرمانشاه هستم .آیا شما تابحال مرتکب جرمی شره اید .آیا شما در جامعه مشغول کار هستین .آیا شما متاهل هستین .آیا خانواده شما با شما رفتار متناسبی دارند .من دوست دارم بعنوان یه برادر هر کمکی از دستم بیاد برای شما انجام بدم
واقعا برای دیدگاه شما متاسفم چرا شما فکر نمیکنید که فرزند شما کارت قرمزی بود و دچار این حالت میشد باز اینجوری حرف میزدی واقعا که
دقیقا درست میگید.
اگر فرد روانیه پس چرا تو جامعه هست؟
اگرم روانی نیست پس دیگه محکوم نکردنش به چه معناست؟
قانون در اینباره اشتباه است
این چه حکمی هست طرف شب اومده خونه من خانواده ام رو تهدید کرده من خونه نبودم حالا نباید چیزی گفته بشه والا قانون جواب نده خودم حالشو میگیرم و میگم منم مجنون بودم
الکی هم نیست دکتر ها شون انقدر خبره اند قیافه ادم رو ببینند میفهمن چته
ایا فرد روانی با سباقع پزشگی به حبس میره
باسلام وعرض ادب سوال بنده این است ایامردهایی که مشکل روانی واعصاب دارند کارت قرمزی هستند.وی اگه ایجادمزاحمت کنندوباقهربخوانرواردخانه کسی بشوند زن وبچه مردم راباچوب وشلنگ دنبال کنه وحتی برخوردفیزیکی داشته باشن چرادادگاه براشون حکم شلاق ومجازات دیگه درنظرممیگیردچراوچرا…بعدتومسکن مهربااون شلوغی زندگی میکنه وهرروزبه یکی گیرمیده
بخدا اگه کسی روانی و بستری در تیمارستان میشه.حداقل ۱۰ درصد مقصره و ۹۰ درصد این آدمهای به ظاهر سالم دور و بریهاشن که اونها رو روانی میکنن. هر ادمی حتی تحصیل کرده وقتی از تمام جهات بهش فشار بیاد روانی میشه .مثلا یه مرد داره تمام تلاششو برا سیر کردن شکم زن و بچش و ناموسش میکنه و شب و روز میدوه اما بیشتر از این از دستش برنمیاد که بتونه زندگی رویایی زنشو فراهم کنه چون نمیخواد خلاف کنه و پارو سر بقیه بزاره و خودشو بالا بکشه چون نمیخواد بچه من و تو و دیگران رو نابود کنه که فقط خودش و ناموسش راحت باشه .حال بعد از چند سال ببینه که همون ناموسش و زن و بچش از پشت بهش خنجر زدن و رفتن گول یه آدم پست فطرت رو خودن که بخاطر پول و ماشین مدل بالش که با مکیدن خون دیگران و همون خلافی که این مرد ازش سر باز میزده رو بدست آورده رو بخورن .حالا ماتوقع داریم این شخص روانی نشه توقع چه انتظاری ازش داریم آیا حق نداره روانی بشه و کارت قرمز بگیره .به نطر شما مقصر کیه .مقصر اصلی اون مرد بیشرفی نیست که میفته دنبال ناموس افراد کم درآمد جامعه که دارن باشرافت کار میکنن.ایا مقصر اون زن و بچه ای نیستن که دارن به شوهرشون خیانت میکنن..تورو خدا ریشه یابی کنین و بعد اظهار نظر کنین
سلام آقای مقدسی.افرین برا جواب صریح و رسا یتان.ما اگه انسان باشیم و بفهمیم که دیگران هم حق زندگی دارند هرگز به دیگران بی حرمتی نمیکنیم. شاید خیلی از آدمهایی که بعنوان شهروند دارن زندگی میکنند از نظر روانی کاملا کاملا روانی هستند اما دم از شعور میزنند و برا یه تمن به برادر خودشان رحم نمیکنن
با سلام خدمت دوستان ، الان گفتم ببینم اینا ک کارت قرمز میگیرن کیا هستن ، دیدم شرایط من یکم پیچیده تر از ایناس ، و کارت بالاتر از قرمز برام نیازه، ۴۵ سالمه ومجردم ،وخداروشکرک خونوادم نزاشتن ازدواج کنم، اوایل خیلی اروم بافکرباز ومنطقی بودم،رفته رفته افراد جامعه و بخصوص مسولان اجرای نظام به هر طریقی به من ضربه زدن از حبس و زندان و مسدود کردن گواهینامه و …،و من به سمت اعتیاد رفتم تافشار باری ک به زور بهم تحمیل شدهبودو کمش کنم ،واین شد ک اول کم کم تبدیل به یه ادم منزوی شدم،با خودم میگفتم چرا من برعکس ادم عصبی نشدمو اینقد منزوی شدم تا کم کم تاثیرمواد و البته داروهای فراوان روانی ک روانپزشکای محترم تجویز کردن کارشو کرد، و الان تبدیل به موجودی شدم ک هر کاری ازم برمیاد،ذرسته تا حالا انجام ندادم ولی برام مهم نیست بمیرم یا اینکه کل بشریتو نابود کنم ,حدود هفت ساله ک دیگه مواد نمیزنم ولی قرصای روانی بهتر تونستن داغونم کنن،تمام حس هام ازبین رفته نه غریضه دارم نه چیز دیگه فقط غذا خوردن وداروهام اولویت زندگیمن ،از جامعه عزیزم ک باعث شد من دچار بیماریهای بسیاری از جمله اسکیزوفرنی،شیزوفرنی،سایکوزی،دوقطبی،سادیسم ،جنون بشم تشکر خاص مینمایم امید وارم بتوانم جبران نمایم