شش چیزی که یک فرزند طلاق میخواست والدینش آنها را میدانستند
من 18 ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند و زمانی که طلاق گرفتند، من فرزند طلاق 21 سال داشتم. چیزی که آنها به من میگفتند این بود که این طلاق، آنچنان اثری بر من نخواهد گذاشت چون به عنوان یک بزرگسال، بهتر میتوانم دلایل آنها برای طلاق را درک کنم. اما اینها ایدههای غلطی است که در مورد فرزند طلاق ، وجود دارد.
فرزند طلاق
در طی سالها، مشاهده کردم که مشکلاتی که من با آنها روبرو شدم، فرقی با مشکلات فرزند طلاق ندارند. من با افراد زیادی که والدینشان هنگامی که آنها بزرگسال به حساب میامدند طلاق گرفتهاند صحبت کردم، و مشکلات موجود همگانی هستند. من شش چیزی را که دوست داشتم والدینم از نگاه من ببینید را در اینجا لیست میکنم. چیزهایی که آرزو دارم تمامی والدینی که طلاق گرفتهاند از چشم فرزند طلاق ببینند.
- حتی اگر باعث آزار من میشد، صداقت را میخواستم. در طول پروسه طلاق، والدینم در مورد چگونگی روند کارها با من صحبت میکردند در حالی که بسیاری از چیزهایی که میگفتند، حقیقت نداشتند. درنهایت من فرزند طلاق حقیقت را از راههای دیگری میفهمیدم— یواشکی شنیدن حرفها، زبان بدن و “حقایق” ماجرا از طریق افراد بیرون از خانواده. هرچند که باعث آزارمیشد، من حقیقت را به وانمود کردن والدینم که در حال طلاق گرفتن بودند، ترجیح میدادم.
- من از نظر احساساتی “خوب” نبودم. در طول پروسه طلاق،من فرزند طلاق همواره به والدینم میگفتم که حالم خوب است و به صورت طبیعی رفتار میکردم، در حالی که در واقع خشم و نارحتیم را دفن میکردم. وقتی که دیوار درست میکردم، نیاز داشتم که آنها برای شکستن آن دیوار در طول طلاق و فهمیدن حال من، تلاش میکردند. من نیازمند اجازهی آنها برای پرسیدن سوال بودم و به جای گرفتن حالت تدافعی، آنها باید به حرفهای من گوش میدادند و برای شکستهایشان در زندگی که منجر به طلاق شد، عذرخواهی میکردند.
- من همواره بین والدینم گیر میکردم. در زمان طلاق و رنجیده شدنشان، والدین من فرزند طلاق از عباراتی مانند “مادرت این کار رو کرده” و یا “پدرت مقصر است” استفاده میکردند. من متوجه این بودم که والدینم در طول پروسه طلاق آزار دیده و مستاصل شدهاند، اما در این بین من میان صحبتهای منفی آنها در مورد یکدیگر گیر افتاده بودم. درخواست از من برای انتقال پیغام به آن یکی . یا ناراحت شدن به خاطر انتخاب من برای سپری کردن کریستمس با یکی از آنها، فقط به سقوط احساس من به ناامیدی و رنجور شدن کمک میکرد.
- من توانایی کنارآمدن با مشکلات احساسی والدینم را نداشتم. بعضی اوقات والدینم با زخمهای احساسی حاصل از طلاقشان به من رجوع میکردند و حقیقتا، کنار آمدن با مسئولیت این قضیه بسیار سخت بود. در حالی که صحبت کردن در مورد بعضی از جنبههای طلاقشان به بهتر شدن من کمک میکرد، اما من فرزند طلاق توانایی پر کردن نقش یک مشاور و یا یک دوست را برای بحث کردن در مورد عمیقترین مشکلات احساسیشان را نداشتم. من میخواستم که آنها برای حمایت و کمک به بزرگسالان دیگر اطمینان کنند. وقتی که مسائل طلاق را با من درمیان میگذاشتند، من احساس خجالت و گیجی میکردم: در نتیجه، بیشتراوقات میفهمیدم که دیدگاه من در مورد یکی از والدینم خدشه دار شده است.
- من فرزند طلاق از کادوهای اضافی کریستمس لذت نمیبردم. جایگزین کردن چیزهای مادی به عنوان تلافی کردن برای طلاق شاید ساده باشد. اما من فرزند طلاق همیشه از دلایل پشت پرده کادوهای اضافی و رسیدگیهای بیشتر را میدیدم. به جای کادوها، من از والدینم پس از طلاق میخواستم که به من عشق بدون شرط پدر و مادرم را نشان دهند.
- من نمیخواستم که والدینم بهترین باشند بلکه باید شخصیت خود را حفظ میکردند. در طول طلاق والدینم، من نقاطی اشتباه آنها را میدیدم. با این حال، من فرزند طلاق میخواستم که آنها به اشتباهاتشان اعتراف کرده و شخصیت خدایی خود را نشان دهند. من از آنها میخواستم که از زمانهای سختشان به عنوان یک فرصت برای ارتقا روابطشان با خدا استفاده کرده و راه و روش را به من نیز نشان دهند.
فرزند طلاق: هنگامی که والدینم از هم طلاق گرفتند، من عمیقا ناراحت بودم. این درد هنگامی که با من صادق نبوده، در مورد هم حرفهای منفی زده و از من توقع بازی نقش یک مشاور را داشتند، مضاعف میشد. چند سال بعد از طلاق، هنگامی که آنها شروع به اشاره کردن به شخصیت و انتخابشان و عشق و بلوغ میکردند، نه تنها درد من از طلاق بهبود پیدا میکرد، بلکه رابطه من با هر دو والدینم پس از طلاق بهتر میشد.
مهدی غ.
سلام من 40ساله خانمم 35ساله دارای فرزند9ساله پسر زندگی نرمالی داشتیم ومن مسافرکشی میکردم بخاطر دخالت های خانواده خانمم الان یک هفته ست که زنم قهرکرده بدون اینکه باهم مشکلی داشته باشیم من زنم ودوست دارم خدای تحمل دوریش وندارم پسرم با این سن کم بارها به ما گفته من بدبخت میشیم من به خاطر بچه از همه ناراحتی هام گذشتم ولی متاسفانه همسرم باهمه وابستگی ش به بچه حاضر به برگشت نیست نمیدونم چکار کنم پسرم افسرده شده نمیدونم چکار کنم کاش این پیام ببینه که من چقدر عاشقشم و دوسش دارم و برگرده به خونه و زندگیش . یا خونه شیراز که اجاره کردم ده روز پیش یا دوباره برگردیم خوزستان