بچه طلاق : برای بعضی از والدین، طلاق تنها راه نجات از یک ازدواج که پر از جنگهای تلخ، عذاب کشیدن، سرزنش و حتی دوست نداشتن یکدیگر است، میباشد. برای آنها، طلاق یک تصمیم بد ولی الزامیست تا شاید شانسی دوباره برای یک زنگدی شادتر باشد و شاید یک شانس دوباره برای پیدا کردن عشق. ولی تکلیف رابطهی والدین-فرزندی پس از یک طلاق پر کشمکش چه خواهد بود؟
خب، زندگی به این سادگیها نیست، مخصوصا هنگامی که پای یک بچه طلاق در میان باشد. کنار آمدن یک فرزند با طلاق در طول بزرگ شدنش کار راحتی نیست. به دلیل تاثیرپذیری بالای بچهها، اتفاق دردناکی مانند یک طلاق پرکشمکش میتواند زخمهای احساسی همیشگی در وجود آنها قرار دهد.
بچه طلاق
بر اساس یک گزارش، تقریبا نیمی از بچههای آمریکا احتمالا طلاق والدینشان را تجربه خواهند کرد. این گزارش همچنین اشاره میکند که نیمی از این بچهها حتی به هم خوردن رابطهی دوم والدینشان را نیز میبینند. آمارها ناراحت کننده هستند، اما یکی از ده بچه طلاق آمریکایی احتمالا شاهد سه یا تعداد بیشتری از طلاق والدینشان خواهند بود.
طلاقهای پرکشمکش تاثیرات زیادی را بر بازده تحصیلی فرزند، حالات احساسی او، سلامتی و حتی رفتارهایش خواهد گذاشت. یک فرزند که طلاق سخت والدینش را تجربه کرده است، احتمالا ضعف سلامتی، نمرههای بد درسی و فکرهای خودکشی بیشتری را نسبت به بچههایی که والدینشان در یک ازدواج سالم هستند، را تجربه خواهد کرد.
پیام سردبیر: اما اگر پروسه طلاق در حالتی با احترام و متمدن صورت پذیرد، بچه طلاق مشکلات کمتری را تجربه خواهند کرد. و این باعث ایجاد نقشه راهی برای کمک کردن به فرزندان بعد از طلاق میشود. تحقیقات اخیر نشان میدهند که دعواها و مشکلاتی که منجر به طلاق میشوند تاثیرات منفی بسیاری را بر کودکان طلاق میگذارند نه صرفا طلاق گرفتن.
حالا اگر عقیدهی شما بر این است که طلاق فقط بر روی فرزندان تاثیر میگذارد، اشتباه میکنید. طلاق بیش از همه چیز بر رابطهی بین پدر و مادر و فرزند تاثیر میگذارد. حتی اگر یکی از والدین حضانت را عهده دار شود، نیازی به گفتن نخواهد بود که رابطهی او با فرزندش به همان صورت قبل از طلاق نخواهد بود.
در اینجا به سه مشکلی که ممکن است برای روابط والدین فرزندی بعد از طلاق اتفاق بیفتد اشاره خواهیم کرد.
بچهها پس از طلاق، از والدینشان فاصله میگیرند.
پس از طلاق، حضانت بچهها عموما به یکی از والدین سپرده میشود گرچه حضور هر دو پدر و مادر که پس از طلاق با هم کنار آمدهاند یک حالت متدوال شده است. پس هنگامی که یکی از آنها همراه فرزند است، دیگری دور از آنها زندگی میکند. در طول سنین رشد، این باعث فاصله گرفتن فرزند به صورت فیزیکی و احساسی از یکی از والدین میشود.
اگر شخصی خارج از دید روزمره بماند، کم کم از یادها خواهد رفت. اما در مورد طلاق شرایط پیچیده تر است. بیشتر اوقات، ازدواج با شرایطی تلخ به طلاق منجر میشود و به این دلیل یکی از والدین تصمیم به زندگی در شهری دیگر میگیرد، حتی اگر پای فرزند مشترکشان در میان باشد. این یکی از شرایطی است که پدر یا مادر ممکن است پس از طلاق از فرزندش فاصله بگیرد.
در بعضی از مواقع، خشم یک یا هر دو والدین باعث فاصله گرفتن فرزند طلاق از آنها میشود. دیدن والدینی که حتی بعد از طلاق از هم کینه دارند، یک امر محتمل است. این نفرت عموما در شرایطی که برای فرزند فراهم میکنند، نمایان میشود.
وقتی که یک مادر، پدر بچه طلاق را مقصر هر اتفاق ناراحت کنندهای میداند، فرزند نیز کم کم به همین تفکر میرسد. و به دلیل عدم حضور پدر برای ارائه داستان از زاویه خودش، فاصله بچه طلاق با پدرش بیشتر خواهد شد. این امر باعث بیزاری از والدین میشود.
احترام فرزندان به والدینشان از بین میرود.
یک طلاق تلخ عموما فرزندان را از نظر احساسی شکننده میکند. هنگامی که مشاجرههای والدین زیاد شده و به جنگی تمام عیار که عموما به طلاق ختم میشود تبدیل شوند، فرزندان طلاق والدین خود را بی مسئولیت و خودخواه میبینند یا ممکن است به این نتیجه برسند که نفرت آنها از یکدیگر به نسبت عشقشان به او بیشتر است.
بچهها عموما هنگامی که مادرشان با گریه به خواب رفته و پدرشان حضور فیزیکی ندارد، افسرده میشوند. این مرحله هیچگاه برای فرزندان طلاق آسان نیست. ولی برای تبدیل این افسردگی به خشم زمان زیادی نیاز نخواهد بود.
در ذهن فرزندان، عدم حضور هر دو والدین در جلسات مدرسه تصویر بدی را در ذهن او نهادینه میکند و یا شرکت در جلسات و دعوا جلوی بقیه افراد و فرزندشان. چیزهای کوچکی مانند این بر آتش خشم سرکوب شدهای که در فرزند پس از طلاق والدینش ایجاد شده، میافزاید.
همچنین، بیشتر فرزندان ازدواج مجدد والدینشان را نمیپذیرند. فرزندان نه تنها برای افرادی که والدینشان با آنها ازدواج کردهاند احترامی نخواهند داشت، بلکه احترامشان برای پدر و مادر خود که وارد رابطهای رمانتیک شدهاند را نیز از دست میدهند.
به عنوان یک پدر یا مادر، صحبت کردن با فرزندتان در مورد طلاق و درک احساسات آنها دربارهی تمامی اتفاقات از لزومات است. اگر یک فرزند طلاق احساسات خود را در مورد طلاق والدینشان بیان نکند، تغییرات رفتاری در او حاصل خواهد شد. بیشتر زورگوها در دبیرستانها فرزندان طلاق هستند و برای کنار آمدن با این قضیه، خشم خود را بر چیزهای بیربط خالی میکنند.
احترام فرزندان برای ازدواج از بین میرود.
فرزندان برای گرفتن انگیزه به والدین خود نگاه میکنند. و هنگامی که یک ازدواج بد به یک طلاق بد ختم میشود، فرزندان نه تنها احترام خود برای والدینشان را از دست میدهند، بلکه احترامی برای مقولهی ازدواج نیز قائل نیستند. طلاق برای بچه طلاق یک شوک بزرگ به حساب میآید و تا زمانی که فرزند طلاق بتواند اتفاقهای اطرافش را درک کند، نیمی از دوران کودکیاش سپری شده است.
طلاق ممکن است به پایان یک ازدواج بد میان دو نفر کمک کند، اما برای یک فرزند، پایان تنها ازدواجیست که برای او مهم است. هنگامی که فرزندان با اعتقاد بر اینکه هیچ ارزشی در وفاداری وجود ندارد بزرگ میشوند، ازدواج برای آنها مانند یک دروغ خواهد بود. جای تعجب نیست که بعضی افراد از عهد و وفاداری میترسند.
بچههایی که والدینشان طلاق گرفتهاند، بر این باورند که هر ازدواجی باید به طلاق ختم شود. این یکی از همان دلایلیست که آنها ازدواج دوم والدینشان را تایید نمیکنند. آنها وقتی که میبینند طلاق چه بلایی بر سر اطرافیانشان میاورد، به کل مقولهی ازدواج بدبین میشوند.
4. به مداوا فکر کنید برای فرزند و یا خانواده
یک طلاق تلخ بر روح و روان یک کودک تاثیر میگذارد، پس والدین باید فرزندانشان را در طول و پس از طلاق به جلسات روان درمانی ببرند. نکته سردبیر: جلسات مداوا یک مکان امن را برای بچهها فراهم میکند که در آن میتوانند احساسات و افکارشان را بیان کرده، و بدون ترس از آزار و یا عصبانی کردن والدینشان، سوالهای خود را مطرح کنند. تراپیست میتواند به والدین هشدار دهد که فرزند آنها ممکن است به خودش و یا دیگران آسیب برساند.
هیچ کس نمیتواند اثرات طلاق برپویایی روابط والدین فرزند را نفی کند. اکثر مردم فکر میکنند که طلاق گرفتن هنگامی که بچهها بزرگ شدهاند اثرات منفی کمتری بر بچهها خواهد گذاشت، اما تحقیقات نشان دادهاند که فرزندان بزرگسال که بین 20 تا 30 سال سن دارند نیز برای کنار آمدن با طلاق والدینشان، دچار مشکل میشوند.
اگر والدینی که در شرف طلاق قرار دارند حقیقتا نگران احوال فرزندان خود هستند، باید با یک متخصص پدرومادری برای ساختن برنامهای که بهترین نتایج را برای فرزندان خواهد داشت وهمچنین والدین از پس آن بر خواهند آمد، صحبت کنند، که برای مثال نیاز به آموزش مهارتهای حضانت مشترک بوده که با کنار گذاشتن احساسات دو شخص طلاق گرفته از هم به دست میاید.
خلاصهی امر این است که فرزندان برای رشد کردن به شخصی که از نظر احساسی سلامت است، به هر دو والدین نیاز دارند. بعضی از وظایف هستند که برازنده ی پدر بوده و چیزهای دیگیری هستند که یک مادر از پس آنها بر میاید. اگر پدر فرزند، هنگامی که او برای یک تکلیف مدرسه نیاز به کمک دارد حضور نداشته باشد، به نظر اتفاق مهمی نخواهد بود. ولی برای یک کودک، چیزهای کوچک نیز میتوانند آثار مخربی به بزرگی اشتباهات مشخصی که والدین طلاق گرفته برای آزار همدیگر انجام میدهند، داشته باشد.