خانواده

روز ولنتاین یک مادر مجرد – هیچ عشقی بالاتر از عشق پروردگار نیست

روز ولنتاین سال 1996 بود و من یک مادر مجرد با سه پسر بچه کوچک بودم. قلبم از غصه به در آمده بود، زیرا همسرم در حال جشن گرفتن با یک زن دیگر بود. احساس بدبختی و پس زده شدن کردم.

روز ولنتاین

بعد از اینکه فرزندانم را حمام کردم، آنها را خواباندم و یک فنجان چای برای خود آماده کردم و با انجیل خود نشستم. برفی که زمین بیرون از خانه را پوشش داده بود، زیر نور ماه می­درخشید. زیبایی آفرینش خداوند در آن شب آرام زمستانی بر قلبم تلنگری زد و قطره­های اشکم ناخودآگاه از گونه‌­هایم سرازیر شد. من برای چیزی که نداشتم اشک ریختم، همسری که در روز ولنتاین مرا به آغوش بکشد. دلم می­خواست به خانهبازگردد. دلم می­خواست این کابوس تمام شود.

روز ولنتاین

نمی­توانستم به هیچ وجه زندگی­ام را بدون یک مرد تصور کنم. به لطف ظاهر قوی و بهبود یافته­ام و فعالیتی که در کلیسا داشتم، توانسته بودم وضع بد عاطفی­ام را به خوبی پنهان کنم. به جای برداشتن گام­‌هایی به سوی بهبود و بازیابی چشم انداز الهی­ام ، قلب نادانم مرا به سوی نابودی و یک راه زجرآور روانه کرد.

قلب نادان من

چهار سال بعد، عصر روز ولنتاین برای من یک وقت دل انگیز بود. همه جا پر بود از نور شمع‌­ها، رزهای قرمزی با ساقه­‌های بلند و آهنگ‌­های عاشقانه‌ه­ای که به آرامی در پس زمینه پخش می­شد و مردی که عاشقش شده بودم از من درخواست ازدواج کرد. احساس کردم کامل شده­‌ام و کسی مرا دوست دارد.

به هرحال، ماه عسل تمام نشده بود که شوهر جدید من خشن شد و شروع به بدرفتاری کرد. بعد از سه سال جلسات مداوم در دفتر مشاوره، دخالت پلیس و رفت‌­و­آمد­های مکرر به دادگاه این ازدواج به نقطه پایانش رسید. با گریه رو به خدا کردم و گفتم: “خدایا کار من چطور به اینجا کشید؟” او به من نشان داد که من اعتمادم را به او از دست داده بودم. و درنتیجه انتخاب­‌های بدی کرده بودم.

قلب زخمی من

طلاق دوم من را تباه کرد. حتی در آن روزهای تاریک، پروردگارم با صدای آرامش به من در اوج شکست آرامش می­­بخشید: دوستت دارم شیلا. تو دختر ارزشمند من هستی. من برای زندگی تو هدف و مقصودی دارم. من به پروردگار گوش فرا دادم و عشق او را پذیرا شدم. او به آرامی من را به سلامت عاطفی باز گرداند.

در روز ولنتاین سال 2006، من یک روز آرام را در کنار سه پسر نوجوانم سپری کردم. در پایان آن روز به دو روز ولنتاین که پیش­تر به آنها اشاره کردم فکر کردم. روز ولنتاین که همسرم مرا ترک کرده بود و روز ولنتاین که همسر دومم به من پیشنهاد ازدواج داد. باز هم تنها بودم، بدون هیچ جفتی. اما آن سال لطف خداوند شامل حال من شد. حالا دیگر غم و تنهایی برای من غریبه بودند. دیگر هیچ اشتیاقی برای گل و یا آغوش یک مرد نداشتم.

روز ولنتاین

آرامشی از سوی عیسی مسیح به من اطمینان داد که من برای او هستم و او برای من. از اینکه پروردگار چگونه من را دگرگون کرد شگفت زده می­شوم و فهمیدم که همه اینها از نقطه‌ه­ای شروع شد که من توبه کردم و خود را تسلیم پروردگار کردم. انتخاب اینکه خود را در اختیار اراده پروردگار گذاشته‌­ام، زندگی­ای سراسر از شادی به من ارزانی داشته است.

تسلیم کردن خودم به خدا باعث شده است تا رابطه‌­ام با عیسی مسیح عمیق­تر، شیرین­تر و واقعی­‌تر شود. او درهایی به روی من گشوده است که به واسطه آنها می­توانم به زنان آسیب دیده کمک کنم، تا بتوانم به طریق مختلف نماینده او باشم و بتوانم از دوستی­‌های سالم لذت ببرم.

قلب من متعلق به اوست

حضرت عیسی محبوب قلب من، بهترین دوست من و محرم اسرار من است. او همچون همسر من است، یک همسر بی همتا. من به این حقیقت رسیده‌ه­­ام که بهترین رابطه زمینی در واقع سایه‌ه­ای از عشق فوق‌العاده‌ه­ای است که او بر من ارزانی داشته.

هنوز هم گاهی ناراحتی به سراغم می­اید و به رابطه با یک مرد فکر می­کنم. در یکی از همین لحظه­‌ها، در حالی که دست به دعا برده بودم، بر نوک تپه­ای ایستادم و نمای کامل کوهستان پیش روی دیدگانم بود. در این لحظه خداوند با قلبم سخن گفت : غمت را در آغوش من بگذار و با من برقص. من شریک و یار تو هستم. به دریافت قدرت خود از عشق من ادامه بده.

بدانید و به این ایمان آورید که عشقی بالاتر از عشق پروردگار نیست. کافی است به صدای آرام او گوش فرا دهید. حضرت عیسی همه چیز شما خواهد شد. (آیه انجیل) فرقی نمی­کند که مجرد و یا متاهل باشید. او به شما آرامش می­بخشد و زمانی که قلبتان به‌ ­درد بیاید او در کنار شما خواهد بود تا پیمانه زندگیتان را لبریز از عشق و سرور کند. عشق او ابدیست. قلب خود را به او ببخشید چرا که او از پیش قلبش را به شما بخشیده است.

میانگین امتیازات ۴ از ۵
از مجموع ۳ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا